بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-26-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض نحوه ي رمزگشايي خط ميخي

نحوه ي رمزگشايي خط ميخي
رمز گشایی از نوشته‌های میخی


اگر چه سنگ‌نوشته‌های پادشاهی و الواح اقتصادی درباره هخامنشی برای بازسازی تاریخی آن دوران مهم است، اما اهمیت این سنگ‌نوشته‌ها برای منطقه خاورمیانه از بعد دیگری نیز قابل بررسی است. به واقع بدون سنگ‌نوشته‌های داریوش و جانشینان وی در تخت جمشید و بیستون، کسی نمی‌داند که آیا باستان شناسان قادر بودند خط میخ با تاریخ سه هزار ساله اش را رمزگشایی کنند یا نه. به واقع در رمزگشایی از خطی میخی نخست سنگ‌نوشته‌های هخامنشی خوانده شدند. تفاوت اصلی و مشکل عمده در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی نسبت به سنگ‌نوشته‌های مصری در این بود که سنگ‌نوشته‌های مصری به غیر از خط هیروگلیف، متنی نیز به زبان یونانی وجود داشت که زبانی شناخته شده بود اما سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به 3 زبان نوشته شده‌اند که هر سه زبان و خط شناخته شده نبودند. کار رمزگشایی از این نوشته‌ها به حدی سخت بود که برای این کار گروهی از کارشناسان و متخصصان خط پس از نیم سده تلاش بی وقفه سرانجام توانستند خلاصه‌ای از سنگ‌نوشته‌ها را تهیه و ترجمه کنند. در بین این کارشناسان گروتفند Grotefend آلمانی کسی بود که با حدس و گمان توانست به نتیجه قطعی برسد. وی در مرحله اول حدس زد که خط اول در این سنگ‌نوشته‌ها که علائم نوشتاری کمی نیز در آن به کار رفته است می‌‌بایستی زبانی ایرانی باشد. سپس با بررسی 2 سنگ‌نوشته کوتاه مشکوفه از تخت جمشید وی متوجه شد که علایم مشابهی بر روی هر یک از این سنگ‌نوشته‌ها وجود دارد. ازاینرو حدس زد که این علایم باید نام پادشاهان هخامنشی باشد و به این ترتیب توانست نام داریوش، خشایار و یشتاسپ و واژه پادشاه را از بین سایر کلمات جدا و شناسایی کند. این کشف اولیه برای شناخت ده حرف از مجموع چهل حرف پارسی باستان ارزشمند به شمار می‌‌رفت. ازاینرو به نظر می‌‌رسید که شناخت ده حرف از مجموع چهل حرف پارسی باستان ارزشمند به شمار می‌‌رفت. ازاینرو به نظر می‌‌رسید که مرحله اصلی برای خواندن متون سنگ‌نوشته‌ها طی شده است و سرانجام در طول چندین سال، سایر حروف نیز شناسایی شدند. ازاینرو شرایطی مشابه سنگ‌نوشته‌های مصری به وجود آمد زیرا یک زبان (پارسی باستان) شناسایی شده بود. اما نوشته‌های عیلامی و بابلی سنگ‌نوشته‌ها به حد کافی مشکل بودند زیرا در این زبان‌ها علایم مهم بسیاری وجود داشت که برخی از این علایم به تنهایی ارزش معنایی متعددی داشتند. راولینسون Rawlinson در این امر تلاش بسیاری را انجام داد و به موفقیت‌هایی نیز دست یافت. وی ضمن تایید ارزش معنایی 15 حرف پارسی باستان، کار رمزگشایی از زبان بابلی را نیز آغاز کرد که بیش از 200 علامت دارد. در سال 1857، چهار نفر از دانشمندان به نام‌های راولینسون، هینکس HINKS، اُپرت Oppert و تالبوت Talbot به صورت مجزا از هم ترجمه‌های مشابهی از یک متن بابلی را ارایه دادند. ازاینرو به نظر می‌‌رسد که از این خط و زبان نیز رمزگشایی شده است. سرانجام زبان عیلامی در سال 1890 رمزگشایی شد. در این سال وَیسباخ Weissbach نخستین دستور زبان آن را ارایه داد. با این همه متن عیلامی سنگ‌نوشته‌ها در عصر هخامنشیان آنچنان سخت و مشکل است که امروزه تنها بخش‌های کوچکی از آن قابل فهم می‌‌باشد.

منبع: ویکیپدیا، برگرفته از نوشتاری از فرانسوا والا، مترجم: رضا مصطفی زادگان، برگرفته از مجله الکترونیکی فرش ایران
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 08-26-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن
آن فراموش شد؛ تا اینکه، اخبار و گزارش هایی که جهانگردان و سیاحان اروپایی از
اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید از
ویرانه های تخت جمشید، فراهم کرده بودند، توجه دانشمندان اروپایی را به آن جلب نمود.

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن
فراموش شد؛ تا اینکه ، اخبار و گزارش هایی که جهانگردان و سیاحان اروپایی
از اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید
از ویرانه های تخت جمشید ، فراهم کرده بودند، توجه دانشمندان اروپایی را
به آن جلب نمود. در قرن هجدهم میلادی ،چندین کتیبه به خط میخی فارسی
باستان در اروپا منتشر شد ، از آن جمله است رونوشت کامل یکی از کتیبههای
داریوش در تخت جمشید ( DPC ) که ، شاردن Chardin جهانگرد
معروف فرانسوی ، در سال ۱۷۱۱ ، آن را منتشر کرد ؛ همچنین کتیبه ای
از خشایارشا بر روی گلدانی از سنگ مرمر که کنت کایلوس Count Caylus ،
در سال ۱۷۶۲ ، گزارشی درباره آن به محافل علمی آن روزگار ارائه نمود .

در سال ۱۷۶۵ ، کارستن نیبور Carsten Niebuhr رونوشتهای دقیقتری
از کتیبه سه زبانی تخت جمشید تهیه کرد و پس از بازگشت از شیراز ،
در سال ۱۷۷۸ ، به انتشار آن پرداخت . نیبور از بررسی این اسناد به خوبی دریافت که ،
کتیبه ها از چپ به راست و به سه گونه نظام خطی کاملا متفاوت از هم نوشته شده اند .
چند صباحی بعد ؛ در سال ۱۷۹۸ م ؛ اولاف گرهارد تیخسن Olav Gerhard Tychsen
پی برد که این سه نظام خطی متفاوت در کتیبه ها ، در حقیقت ،
مبین سه زبان مختلف هستند و نشانه میخ مانند موربی که در ساده ترین
نوع این سه شیوه کتابت به طور منظم پس از چند علامت تکرار می شود ،
ظاهرا نشانه مقسم کلمات بوده است . اما او ، به اشتباه ، این کتیبه ها
را متعلق به دوره اشکانیان دانست . در سال ۱۸۰۲ م ؛ فردریش مونتر
Friedrich Munter مستقل از تیخسن ، علامت واژه جداکن را در این کتیبه ها
تشخیص داد و تصور کرد که ، گروهی از نشانه هایی که در این سنگ نبشتهها
بیشتر از نشانه های دیگر تکرار می شود ، احتمالا بر مفهوم « شاه » و « شاه شاهان »
دلالت می کند
. او از روی برخی از قراین احتمال داد که کتیبهها متعلق به
دوره هخامنشی هستند . علیرغم مساعی مستمر این دانشمندان و چند تن دیگر ،
هنوز پیشرفت واقعی در گشودن رموز خط میخی فارسی باستان حاصل نشده بود ،
تا اینکه گئورگ فردریش گروتفند Georg Friedrich Grotefend آلمانی ، در سال
۱۸۰۲ ، به این کار همت گماشت .

گروتفند کار خود را با تطبیق و مقابله دو کتیبه از تخت جمشید
( کتیبه های DPA و XPE ) شروع کرد و دیری نگذشت که به موفقیتی چشمگیر دست یافت .
او نیز ، تصور کرد که کتیبه ها به سه شیوه خطی متفاوت نوشته شده اند ،
میخ مورب در آنها علامت یا نشانه واژه جداکن است ؛ کتیبه ها به پادشاهان
هخامنشی تعلق دارند و اساسا حاوی اسامی و القاب این پادشاهان اند ،
و زبان ساده ترین نوع این نبشته ها – که در اصل به فارسی باستان بود - شبیه
و همانند زبان اوستایی است . او همچنین ، احتمال داد که القاب و عناوین
پادشاهان هخامنشی مشابه القاب پادشاهان ساسانی است و القاب
پادشاهان اخیر در ا« زمان ، توسط سیلوستر دوساسی Silvestre de sacy به
این صورت معلوم شده بود :

« X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه ایران و انیران ، پسر Y شاه بزرگ »

پیش از ذکر جزئیات مربوط به نحوه کار گروتفند ، برای سهولت مقایسه ،
آوانوشت دو کتیبه ای که اساس کار او در رمز گشایی خط میخی فارسی باستان بود ،
در ذیل ارائه می شود :
▪ کتیبه خشایارشا XPa
▪ کتیبه داریوش DPa
▪ xsayArsA
▪ DArayavauS
▪ xSAya"iya vazarka
▪ xSAya"iya vazarka
▪ xSAya"iya xSAya"iyAnAm
▪ xSAya"iya xSAya"iyAnAm
▪ DArayavauS xSAya"iyahyA
▪ viStAspahyA
▪ Puca HaxAmaniSiya
▪ Puca HaxAmaniSiya
▪ (haya imAm tacaram akuanuS)

گروتفند به روشنی دریافت که در این دو کتیبه گروهی از نمادها عینا تکرار می شود
و گروهی دیگر با هم تفاوت دارد . بنابراین ؛ نتیجه گرفت که کتیبه ها متعلق
به دو پادشاه هستند ؛ گروهی از نشانه هایی کهعینا یا با جزئی اختلاف
تکرار می شود ، معرف کلمه « شاه » است و گروهی که با هم تفاوت دارد ،
بر اسامی این دو شاه دلالت می کند
. بر پایه این استدلال و نیز ، بر اساس
الگوی یاد شده کتیبههای ساسانی ، او از این دو نبشته ، کتیبه دوم ، یعنی
کتیبه خشایارشا را ، موقتا ، به صورت زیر ترجمه کرد :

« X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، Y شاه را پسر ، هخامنشی »

ترجمه « Y شاه را پسر » بر اساس این تصور بود که واژه Y در سنگ نوشته اول ،
نخستین کلمه ای بود که کتیبه با آن شروع می شد و به نظر می رسید نام
پادشاهی باشد که کتیبه به نام او نوشته شده است ، اما همین نام در کتیبه
دوم در جایگاهی پس از عنوان « شاه شاهان » با یک لاحقه اضافی به کار رفته بود .
به همین دلیل ، او تصور کرد که این واژه از طریق همین لاحقه اضافی با واژه بعدی ،
که مفهوم « پسر » داشت ، ارتباط یافته است . علاوه بر این ، گروتفند متوجه
شد نامی که کتیبه اول با آن آغاز می شود ، در کتیبه دوم در جایگاه
نام پدر « X شاه » قرار گرفته است
. از سوی دیگر ، در کتیبه دوم
پس از نام پدر کلمه شاه به کار رفته ، در حالی که در کتیبه اول
پس از نام پدر ، این کلمه استعمال نشده بود . از این امر او نتیجه گرفت که ،
این دو کتیبه متعلق به پدر و پسری است که هر دو شاه بودند ، اما پدربزرگ پسر،
شاه نبود
.


بنابراین، او در فهرست شاهان هخامنشی که از روی منابع یونانی
به دست آمده بود، به دنبال نام پدر و پسری گشت که دارای مشخصات فوق باشند.
در میان پادشاهان هخامنشی، نام کوروش و کمبوجیه از یک سو، و نام داریوش
و خشایارشا از دیگر سو، می توانست مشمول این احتمال باشد
. از این اسامی،
گروتفند نام کوروش و کمبوجیه را کنار گذاشت؛ چون تصور می کرد این دو نام
باید با حروف یکسانی شروع شوند
، در حالی که اسامی مذکور در کتیبه ها
با دو حرف مختلف شروع شده ودند. البته، در اینجا یک تصادف محض به یاری او شتافت؛
چون نام کوروش و کمبوجیه در خط فارسی باستان بنا به پاره ای از دلایل کتابتی
با دو حرف مختلف شروع می شوند
. به هر حال ، مجموع این دلایل گروتفند را به این عقیده رهنمون گشت که نویسنده کتیبه دوم باید خشایارشا باشد و نویسنده کتیبه
اول پدرش، داریوش، که پدر او گشتاسب ( ویشتاسپ ) عنوان شاه نداشت .
مرحله بعدی ، تعیین ارزش آوایی این علایم به عبارت دیگر تلفظ پارسی باستان
این اسامی بود . در این مورد ، گروتفند به صورت این اسامی در متون متاخر
ایرانی توجه کرد و ارزش آوایی کلمات مورد بحث را به صورت زیر مشخص نمود :

● گونه صحیح اسامی در کتیبه ها
▪ تلفظ پیش نهادی گروتفند
▪ V - i - s - T - a - S – p
g-o-sch-t-a-s-p
▪ D - A - R - Y - V - U - s
d-a-r-h-e-u-sch
▪ X - s - Y - A - R - S - A
Kh-sch-h-a-r-sch-a

بدین ترتیب، گروتفند توانست ارزش آوایی ۱۵ نشانه از حروف خط میخی
فارسی باستان را معین کند . البته، بعدها، معلوم شد که از این ۱۵ حرف ،
فقط ارزش آوایی ۱۰ حرف صحیح بوده است . علاوه بر سه نام یاد شده، لغات
« بزرگ » و « شاه » تنها کلماتی بودند که گرتفند به درستی آنها را تشخیص
داد و بعدها، در سال ۱۸۱۵، نام کوروش را در کتیبه مرغاب CMA شناسایی کرد .

پس از تلاش های گروتفند ، به دنبال یک وقفه نسبتا طولانی ، در امر رمز گشایی،
خط میخی فارسی باستان، دانشمندان دگرباره ، به این کار اهتمام ورزیدند .
در سال ۱۸۲۶ م؛ راسموس راسک R. Rask دانمارکی در عبارت «شاه شاهان»
لاحقه اضافی جمع را شناسایی کرد
. در سال ۱۸۳۶ م؛ اوژن بورنوف O. Burnouf
اوستا شناس فرانسوی توانست ارزش آوایی تعداد زیادی از حروف فارسی باستان
را در یکی از کتیبه ها مشخص کند. او در سال ۱۸۳۹، پی برد که تعدادی از
صامت های متصل به مصوت a را شناسایی کرد. او در سال ۱۸۳۹، پی برد که
تعدادی از صامت ها فقط پیش از مصوت i و تعدادی دیگر پیش از مصوت u به
کار می روند؛ در سال ۱۸۴۶، راولینسون H. Rawlinson و هینکس Hinks ؛ در
سال ۱۸۴۷، اوپرت Oppert هر یک مستقل از دیگری دریافتند که این صامتها
هر کدام یک مصوت i یا u به همراه دارند.

اوپرت همچنین، ساخت آواگروه های ai و au را در کتیبه های فارسی باستان روشن کرد و
، یادآوری نمود که صامت های غنه m و n در خط فارسی باستان پیش از واج های
انسدادی به کتابت در نمی آیند. بدین تریتیب ، رمز خواندن خط میخی فارسی
باستان گشوده شد و نهایتا، راه برای خواندن خطوط میخی دیگر و به
تبع آن دستیابی به ادبیات غنی بین النهرین هموار گشت.

وحیده رحمانی خراسانی

سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها