بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post ^^^^دانستنی های زندگی^^^^

مراقبت‌ از سلامتي‌ ؛ ذهن‌ خود را آرام‌ كنيد

منبع: آن‌ ويلابي‌ ترجمه‌:محمد كريمي‌


شش‌ سال‌ پيش‌ بود، اما سام‌ برودي‌ آن‌ اتفاق‌ را به‌ وضوح‌ به‌ خاطر مي‌آورد. يك‌ روز صبح‌ دردي‌ طاقت‌ فرسا از ناحيه‌ كمر تا زانو او را از خواب‌ بيدار كرد. او در آن‌ زمان‌ 31 ساله‌ بود و درگير امتحانات‌ جامع‌ پزشكي‌ در دانشگاه‌ كاروليناي‌ شمالي‌. سام‌ به‌ متخصصين‌ ارتوپدي‌، روماتيسم‌، نورولوژيست‌ و حتي‌ روانكاو مراجعه‌ كرد، اما هيچ‌ كدام‌ از آنها نتوانستند دليل‌ اين‌ دردهاي‌ مزمن‌ و فلج‌ كننده‌ را تشخيص دهند. او مي‌گويد:«من‌ آزمايش‌ خون‌ براي‌ آرتروز، بيماري‌ لايم‌، تصلب‌ شرايين‌ و هر بيماري‌ ديگري‌ كه‌ به‌ ذهن‌ مي‌رسيد انجام‌ دادم‌، اما اين‌ آزمايش‌ها هيچ‌ نكته‌ خاصي‌ را نشان‌ نمي‌دادند و نتيجه‌ عكسبرداري‌ با اشعه‌ ايكس‌ نيز منفي‌ بود، به‌ همين‌ علت‌ دكترها نمي‌توانستند علت‌ درد مرا پيدا كنند.» در اين‌ بين‌ همسر و خانواده‌ او پرستاري‌ از او را به‌ عهده‌ گرفتند، زيرا ساده‌ترين‌ كارها مثل‌ بستن‌ بند كفش‌ نيز براي‌ او غير ممكن‌ شده‌ بود. «اين‌ بيماري‌ زندگي‌ مرا از بين‌ برده‌ بود. من‌ هميشه‌ خودم‌ را يك‌ ورزشكار مي‌دانستم‌، كوهنوردي‌ و فعاليت‌ زياد جزء لاينفك‌ زندگي‌ من‌ بود و هميشه‌ تاكيد زيادي‌ بر توانايي‌هاي‌ فيزيكي‌ خودم‌ داشتم‌. اما اكنون‌ حتي‌ پيش‌ پا افتاده‌ترين‌ كارهاي‌ روزمره‌ را نيز نمي‌توانستم‌ انجام‌ دهم‌.» وضع‌ تا هنگامي‌كه‌ او به‌ رابطه‌ مستقيم‌ ميان‌ ذهن‌ و بدن‌ پي‌ نبرده‌ بود به‌ همين‌ صورت‌ بود. سام‌ مي‌گويد:»به‌ خاطر مي‌آورم‌ كه‌ من‌ در زندگي‌ روزانه‌ ام‌ بسيار عصبي‌ و تحت‌ فشار رفتار مي‌كردم‌. من‌ گمان‌ مي‌كردم‌ اين‌ هجوم‌ ناگهاني‌ درد چيز تازه‌اي‌ است‌ اما به‌ گذشته‌ كه‌ فكر مي‌كردم‌، مي‌ديدم‌ كه‌ من‌ از حدود 20 سالگي‌ با اين‌ بيماري‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ مي‌كردم‌، اما در آن‌ زمان‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ بيماريم‌ چيست‌. تنها گمان‌ مي‌كردم‌ كه‌ ورم‌ مزمن‌ مفاصل‌ دارم‌. اكنون‌ متوجه‌ شده‌ام‌ كه‌ استرس‌ها و بي‌قراري‌هاي‌ احساسي‌ من‌ ارتباط‌ مستقيمي‌ با تمامي‌دردها و بيماري‌هايم‌ داشته‌ است‌. اما در آن‌ زمان‌ هيچ‌ كس‌ اين‌ موضوع‌ را نمي‌دانست‌. تاؤيرات‌ استرس‌ و نگراني‌ تحقيقات‌ پزشكي‌ به‌ طور گسترده‌ اي‌ نشان‌ دهنده‌ رابطه‌ مستقيم‌ بين‌ استرس‌ و انواع‌ بيماري‌هاي‌ مزمن‌ فيزيكي‌ است‌. بيماري‌هايي‌ مانند: خستگي‌ مزمن‌، بيماري‌ لثه‌، زخم‌ معده‌، عقيمي‌، بيماري‌هاي‌ قلبي‌، سرطان‌ و سكته‌ همگي‌ مي‌توانند ناشي‌ از استرس‌ باشند. بنابراين‌ دوري‌ از فشارهاي‌ عصبي‌ و برخورد درست‌ با اين‌ فشارها نكته‌اي‌ بسيار كليدي‌ نه‌ تنها جهت‌ سلامت‌ اعصاب‌ و روان‌ شما، بلكه‌ براي‌ سلامتي‌ فيزيكي‌ شما است‌. سام‌ مي‌گويد:«من‌ هيچگاه‌ تسليم‌ افسردگي‌ و ياس‌ نشدم‌، اما مي‌توانم‌ درك‌ كنم‌ كه‌ اين‌ دردها چگونه‌ بسياري‌ از مردم‌ را به‌ سمت‌ خودكشي‌ سوق‌ مي‌دهند.» در حقيقت‌، اداره‌ بهداشت‌ و سلامت‌ محيط‌ شغلي‌ استرس‌ را به‌ عنوان‌ يكي‌ از جدي‌ترين‌ خطرات‌ در محيط‌ كار اعلام‌ كرده‌ است‌. زيرا تحقيقات‌ متعدد نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ فشارهاي‌ عصبي‌ ناشي‌ از كار، سيستم‌ دفاعي‌ بدن‌ را ضعيف‌ مي‌كند و در نتيجه‌ بدن‌ انسان‌ آمادگي‌ بيشتري‌ براي‌ ابتلا به‌ آنفلوآنزا و يا سرماخوردگي‌ خواهد داشت‌. استرس‌ و تنش‌ روي‌ قوه‌ خلاقيت‌ انسان‌ نيز تاؤير منفي‌ مي‌گذاردأ مرخصي‌هاي‌ شغلي‌ 1 نفر از هر 4 آمريكايي‌ به‌ دليل‌ فشارهاي‌ عصبي‌ و تنش‌ وارده‌ به‌ آنها در محيط‌ كار است‌ و از هر 10 آمريكايي‌ 1 نفر معتقد است‌ كه‌ اين‌ گونه‌ فشارها روي‌ زندگي‌ حرفه‌اي‌ آنها اؤري‌ نامطلوب‌ دارند. متخصصان‌ معتقدند كه‌ گرچه‌ هيجانات‌ و فشارهاي‌ عصبي‌ كوتاه‌ مدت‌( مانند ديدن‌ يك‌ فيلم‌ ترسناك‌ ) چندان‌ ضرري‌ ندارند، اما تنش‌ها و نگراني‌هاي‌ سخت‌ و بلند مدت‌ مانند دلشوره‌ بيماري‌ سخت‌ يكي‌ از عزيزان‌ يا استرس‌هاي‌ پيش‌ از امتحان‌ و يا ترس‌ از دست‌ دادن‌ شغل‌ مي‌توانند تاؤيري‌ ناگوار روي‌ سلامتي‌ انسان‌ بگذارند. روش‌ درمان‌ ذهن‌- بدن‌ ميليون‌ها نفر مانند سام‌ در سراسر جهان‌ به‌ علت‌ استرس‌، نگراني‌ و افسردگي‌ دچار بيماري‌هاي‌ سخت‌ جسمي‌شده‌اند، در نتيجه‌ دانشي‌ كه‌ زماني‌ چندان‌ جدي‌ گرفته‌ نمي‌شد و جايگاهي‌ علمي‌ نداشت‌، اكنون‌ در حال‌ به‌ دست‌ آوردن‌ اعتبار خود در ميان‌ طب‌ غربي‌ است‌. طبق‌ آمار انجمن‌ ملي‌ بهداشت‌ و سلامت‌ روان‌،بيش‌ از 19 ميليون‌ آمريكايي‌ در سال‌ به‌ دليل‌ فشارهاي‌ عصبي‌ دچار بيماري‌ مي‌شوند و درمقاطع‌ زماني‌ كه‌ اين‌ گونه‌ فشارها بسيار شديد باشند، مانند زمان‌ حوادث‌ و بلاياي‌ طبيعي‌ و يا جنگ‌، حفظ‌ سلامت‌ ذهن‌ و جلوگيري‌ از استرس‌ بسيار دشوارتر و سخت‌ تر خواهد بود. سينتيا ويناسكات‌ مدير اجرايي‌ انجمن‌ ملي‌ بهداشت‌ و سلامت‌ روان‌ معتقد است‌ بسياري‌ از مردم‌ متوجه‌ نيستند كه‌ اين‌ استرس‌ و نگراني‌ها چه‌ تاؤير عمده‌اي‌ روي‌ سلامت‌ عمومي‌آنها دارد. سينتيا ماه‌ مه‌ را «ماه‌ سلامت‌ ذهني‌» مي‌خواند. توجه‌ داشتن‌ به‌ سلامت‌ ذهني‌ و بهداشت‌ فيزيكي‌ به‌ طور همزمان‌ نه‌ تنها باعث‌ تعالي‌ معنوي‌ انسان‌ مي‌شود، بلكه‌ زندگي‌ انسان‌ را نيز سالم‌ تر، شادتر و پربارتر مي‌كند. دكتر هربرت‌ بنسون‌ رييس‌ موؤسسه‌ درماني‌ ذهن‌ و جسم‌ درچستنات‌ هيل‌ و استاديار دانشگاه‌ پزشكي‌ هاروارد مي‌گويد: »ما همگي‌ در زندگي‌ روزمره‌مان‌ استرس‌ داريم‌،اما توانايي‌ مقابله‌ با استرس‌ را نيز در خود داريم‌ و اين‌ امري‌ است‌ كه‌ بايد به‌ طور علمي‌مورد بررسي‌ قرار گيرد.« او مي‌گويد:«هر موقعيتي‌ كه‌ ما را تحت‌ فشار و يا تغييري‌ ناگهاني‌ قرار دهد، باعث‌ افزايش‌ ترشح‌ آدرنالين‌ خون‌ مي‌شود،مانند لحظه‌هاي‌ تصميم‌گيري‌ دشوار بين‌ ماندن‌ و جنگيدن‌ و يا شانه‌ خالي‌ كردن‌، و ترشح‌ آدرنالين‌ در خون‌ باعث‌ افزايش‌ سوخت‌ و ساز بدن‌، بالا رفتن‌ فشار خون‌، تنفس‌ سريع‌تر، افزايش‌ ضربان‌ قلب‌ و هجوم‌ خون‌ به‌ سمت‌ عضلات‌ مي‌شود. به‌ همين‌ جهت‌ هرگونه‌ استرس‌ و نگراني‌ در دانشكده‌، محل‌ كار، مسائل‌ عاطفي‌، بيماري‌ها و مشكلات‌ اقتصادي‌ يا خانوادگي‌، در حقيقت‌ به‌ منزله‌ تزريق‌ مقدار زيادي‌ هورمون‌ به‌ انسان‌ است‌ و اين‌ تزريق‌ دروني‌ هورمون‌ است‌ كه‌ باعث‌ مراجعه‌ بيش‌ از شصت‌ درصد بيماران‌ به‌ پزشك‌ مي‌شود. بنابراين‌ روش‌ درماني‌ ذهن‌ - بدن‌ روي‌ ارتباط‌ بين‌ ذهن‌ و سلامتي‌ فيزيكي‌ انسان‌ و تاؤير مشخصه‌هاي‌ ذهني‌ انسان‌ بر روي‌ سلامت‌ فيزيكي‌ اش‌ تاكيد مي‌كند. دكتر بنسون‌ مي‌گويد:»ما خيلي‌ جدي‌ در حال‌ تحقيق‌ و تعليم‌ و ارائه‌ روش‌هاي‌ جديد براي‌ بهبود بيماري‌هاي‌ فيزيكي‌ از طريق‌ سلامت‌ اعصاب‌ هستيم‌. همچنين‌ ما به‌ دنبال‌ درمانهاي‌ پيشگيرانه‌ مانند تغذيه‌، ورزش‌ و معنويت‌ نيز به‌ عنوان‌ روش‌هايي‌ براي‌ تامين‌ سلامتي‌ عمومي‌هستيم‌.« چگونه‌ مي‌توان‌ استرس‌ را در زندگي‌ روزانه‌ كاهش‌ داد * سام‌ مي‌گويد:«من‌ مي‌دانم‌ كه‌ هيچ‌ روش‌ درماني‌ جادويي‌اي‌ وجود ندارد و سلامتي‌ من‌ مساله‌اي‌ است‌ كه‌ تنها به‌ خودم‌ بستگي‌ دارد.» دكتر بنسون‌ نيز با اين‌ نظر سام‌ موافق‌ است‌:»هيچ‌ دارويي‌ وجود ندارد كه‌ بتواند اؤرات‌ اين‌ گونه‌ بيماري‌هاي‌ فيزيكي‌ ناشي‌ از نگراني‌ و استرس‌ را درمان‌ كند. همان‌گونه‌ كه‌ همه‌ ما لحظات‌ سنگين‌ و فرساينده‌ تصميم‌گيري‌ در لحظات‌ بحراني‌ را داريم‌، روش‌ رسيدن‌ به‌ آرامش‌ نيز در درون‌ ما وجود دارد. بيش‌ از هزار سال‌ است‌ كه‌ بشر به‌ دنبال‌ روش‌هايي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آرامش‌ است‌، اغلب‌ با توسل‌ به‌ مذهب‌.« دكتر بنسون‌ كه‌ كتاب‌هاي‌ متعددي‌ نيز در اين‌ زمينه‌ مانند«اؤرات‌ آرامش‌»، «فراتر از اؤرات‌ آرامش‌» و »كتاب‌ سلامتي‌: راهنماي‌ جامع‌ به‌ دست‌ آوردن‌ سلامتي‌ و درمان‌ بيماري‌هاي‌ ناشي‌ از استرس‌« را تاليف‌ كرده‌ است‌، مي‌گويد:»تكرار، خواه‌ تكرار يك‌ كلمه‌، دعا، لغت‌ خاص‌ و حتي‌ تكرار تمرينات‌ فيزيكي‌ مانند دويدن‌ و يا يوگا و يا تكرار يك‌ مانترا، روش‌ كليدي‌ و بسيار مهمي‌ براي‌ مقابله‌ با اؤرات‌ و بيماري‌هاي‌ فيزيكي‌ ناشي‌ از استرس‌ مي‌باشد. نكته‌ مهم‌، مداومت‌ بر استفاده‌ از اين‌ تمرين‌ هنگام‌ مواجهه‌ با استرس‌ است‌.» دكتر بنسون‌ مي‌گويد: «اين‌ تنها كلمات‌ هستند كه‌ از فرهنگي‌ به‌ فرهنگ‌ ديگر تفاوت‌ مي‌كنند. هر آييني‌ روش‌هاي‌ خاصي‌ براي‌ مقابله‌ با استرس‌هاي‌ روزانه‌ دارد، روش‌هايي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ آنها مي‌توان‌ ذهن‌ را از فشار استرس‌ رهانيد. بدين‌گونه‌ بدن‌ انسان‌ به‌ نوعي‌ آرامش‌ و سكون‌ ذاتي‌ كه‌ در درونش‌ تعبيه‌ شده‌ دست‌ مي‌يابد. اولين‌ اشاره‌ به‌ اين‌ مفهوم‌ در آيين‌ هندو آمده‌ است‌، جايي‌ كه‌ از شاگردان‌ خواسته‌ مي‌شود با تمركز بر تنفسشان‌ يك‌ كلمه‌ را تكرار كنند. اين‌ مفهوم‌ در آيين‌ يهوديت‌، مسيحيت‌ و اسلام‌ نيز آمده‌ است‌. 5 بار نماز روزانه‌ در اسلام‌ نيز به‌ همين‌ دليل‌ است‌. به‌ گفته‌ دكتر بنسون‌ با انجام‌ اين‌ تمرينات‌ روزانه‌ 2 بار و هر بار 10 الي‌ 20 دقيقه‌ منافع‌ بسياري‌ نصيب‌ بدن‌ ما خواهد شد. دكتر بنسون‌ مي‌گويد:«انسان‌ها وجه‌ تشابهات‌ زيادي‌ با يكديگر دارند، ما از نقطه‌ نظر انساني‌ همگي‌ شبيه‌ هستيم‌، همه‌ ما صاحب‌ يك‌ منبع‌ آرامش‌ دروني‌ مادرزاد هستيم‌.» سام‌ مي‌گويد:«من‌ اكنون‌ به‌ راحتي‌ مي‌توانم‌ دماي‌ بدنم‌ را افزايش‌ دهم‌ و ذهنم‌ را آرام‌ كنم‌. من‌ به‌ طور ارادي‌ سعي‌ مي‌كنم‌ زياد بخندم‌ و هر نفسي‌ را فرصتي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آرامش‌ مي‌دانم‌. هرچه‌ ما انجام‌ مي‌دهيم‌ بايد در جهت‌ دستيابي‌ به‌ آرامش‌ باشد، زيرا دنيايي‌ كه‌ در آن‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ دنيايي‌ بسيار پر رقابت‌ و استرس‌زا است‌.» سام‌ اكنون‌ استاد دانشگاه‌ اي‌ اند ام‌ تگزاس‌ است‌ و فاصله‌ زيادي‌ تا بهبودي‌ كامل‌ دارد. اما مي‌گويد من‌ هفتاد درصد سلامتي‌ام‌ را به‌ دست‌ آورده‌ ام‌ و هر روز كه‌ مي‌گذرد احساس‌ مي‌كنم‌ بهبود چشمگيري‌ پيدا كرده‌ام‌. »من‌ مي‌دانم‌ كه‌ به‌ دست‌ آوردن‌ سلامتي‌ كامل‌ امري‌ است‌ كه‌ به‌ راحتي‌ حاصل‌ نمي‌شود. اگر ذهن‌ من‌ اين‌ مشكلات‌ را براي‌ من‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ پس‌ خودش‌ هم‌ مي‌تواند اين‌ مشكلات‌ را رفع‌ كند. من‌ مطمئنم‌ كه‌ دوباره‌ مي‌توانم‌ از كوه‌ها بالا بروم‌.« آيا شما احساس‌ نگراني‌ مي‌كنيد * حقيقت‌ اين‌ است‌ كه‌ ما در هر زمينه‌اي‌ اعم‌ از تحصيل‌، كار، خانواده‌ و مسائل‌ مالي‌ هيچگاه‌ نمي‌توانيم‌ به‌ طور كامل‌ از استرس‌ دوري‌ كنيم‌. اما مي‌توانيم‌ ياد بگيريم‌ كه‌ در برابر مسائل‌ استرس‌زا چگونه‌ برخورد كنيم‌. با تكيه‌ بر ذهن‌ ما مي‌توانيم‌ سلامتي‌ ذهني‌ و فيزيكي‌ را به‌ طور هم‌ زمان‌ به‌ دست‌ آوريم‌. موارد زير كه‌ توسط‌ انجمن‌ ملي‌ بهداشت‌ و سلامت‌ روان‌ توصيه‌ مي‌شوند ممكن‌ است‌ بسيار بديهي‌ به‌ نظر برسند اما تعداد كمي‌از ما در زندگي‌ روزانه‌ مان‌ آنها را به‌ صورت‌ عملي‌ به‌ كار مي‌بريم‌. پس‌ سعي‌ كنيد اين‌ نكات‌ را رعايت‌ كنيد و خودتان‌ متوجه‌ تغييرات‌ به‌ وجود آمده‌ خواهيد شد: تغذيه‌ مناسبي‌ داشته‌ باشيد و به‌ طور منظم‌ ورزش‌ كنيد. اهداف‌ دست‌ نيافتني‌ براي‌ خود تعيين‌ نكنيد. در زندگي‌ اولويت‌بندي‌ داشته‌ باشيد و اين‌ اولويت‌ها را مرتبا بازنويسي‌ كنيد. در هر زمان‌ فقط‌ به‌ يك‌ فعاليت‌ بپردازيد. هر زمان‌ كه‌ احتياج‌ داشتيد استراحت‌ كوتاهي‌ بكنيد. ياد بگيريد كه‌ آرام‌ بوده‌ و تمركز داشته‌ باشيد. به‌ خاطر داشته‌ باشيد كه‌ هيچ‌ كس‌ كامل‌ نيست‌. ياد بگيريد كه‌ نه‌ بگوييد. انعطاف‌ پذير باشيد. از رقابت‌هاي‌ فرسايشي‌ بپرهيزيد. از ديگران‌ توقع‌ زياده‌ از حد نداشته‌ باشيد. خشم‌ خود را كنترل‌ كنيد. با دوستان‌، همكاران‌ و افراد خانواده‌ تان‌ صادق‌ باشيد. با كسي‌ كه‌ دوستش‌ داريد و يا به‌ او اطمينان‌ داريد درد دل‌ كنيد. آيا مي‌دانستيد * علت‌ بيماري‌هاي‌ فيزيكي‌ 43 درصد افراد بالغ‌ ريشه‌ رواني‌ دارد. 25درصد آمريكايي‌ها به‌ علت‌ فشارهاي‌ عصبي‌ وارده‌ در محيط‌ كار ناچار به‌ پناه‌ بردن‌ به‌ دوره‌هاي‌ تمدد اعصاب‌ شده‌اند. 90 درصد آمريكايي‌ها معتقدند كه‌ مشكلات‌ شخصي‌ و درگيري‌هاي‌ عصبي‌ آنها تاؤير مستقيمي‌ روي‌ زندگي‌ حرفه‌ ايشان‌ دارد. 60 درصد از بيماران‌ مطب‌هاي‌ خصوصي‌ را بيماراني‌ تشكيل‌ مي‌دهند كه‌ بيماريشان‌ ناشي‌ از استرس‌ و نگراني‌ است‌. شش‌ عاملي‌ كه‌ منجر به‌ مرگ‌ مي‌شوند و ناشي‌ از استرس‌ هستند، عبارتند از: بيماري‌هاي‌ قلبي‌، سرطان‌، بيماري‌هاي‌ ريه‌، تصادفات‌، بيماري‌هاي‌ كبد و خودكشي‌. هر ساله‌ 19 ميليون‌ آمريكايي‌ به‌ بيماري‌هاي‌ عصبي‌ و رواني‌ ناشي‌ از استرس‌ دچار مي‌شوند. روزانه‌ 10 تا 20 دقيقه‌ مراقبه‌ و يا تمركز افكار در سكوت‌، تاؤير زيادي‌ در از بين‌ بردن‌ اؤرات‌ منفي‌ نگراني‌ها و استرس‌هاي‌ روزانه‌ دارد. راهنمايي‌ ماه‌ مه‌ ماه‌ سلامتي‌ است‌ و انجمن‌ ملي‌ بهداشت‌ و سلامت‌ روان‌ تلاش‌ مي‌كند مردم‌ را تشويق‌ كند كه‌ با پاكسازي‌ و سلامت‌ ذهنشان‌ به‌ سلامت‌ فيزيكي‌ دست‌ يابند. به‌ همين‌ جهت‌ شعار امسال‌ آنها عبارتست‌ از»مراقب‌ سلامتي‌تان‌ باشيد.« اگر علايم‌ زير در شما به‌ طور دايمي‌وجود دارند و تا كنون‌ نيز بهبود نيافته‌ايد، بايد به‌ متخصا رجوع‌ كنيد: هميشه‌ خسته‌ و بي‌ قرار هستيد. رابطه‌ شما و اطرافيانتان‌ دوستانه‌ و طبيعي‌ نيست‌. قابليت‌ و توانايي‌ زيادي‌ در شغلتان‌ نداريد. زياده‌ از حد احساساتي‌ هستيد. اغلب‌ اوقات‌ از كاه‌ كوه‌ مي‌سازيد و به‌ موضوعات‌ بي‌اهميت‌ بيش‌ از اندازه‌ بها مي‌دهيد. دچار بي‌خوابي‌ هستيد. احساس‌ خستگي‌ و كوفتگي‌ مي‌كنيد. سردرد و پشت‌ درد داريد. فشار خونتان‌ بالاست‌.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به هنگام «نه» گفتن، عصبى و هراسان نشويد!


منبع: دكتر معصومه رفيعى مرند - روانشناس


تا به حال براى همه ما پيش آمده كه در موقعيت دشوارى گرفتار شده و راه به جايى نبرده ايم. اما هيچ يك از ما در آن موقعيت هاى مشابه عملكرد يكسانى نداشته ايم. مثلاً زمانى كه يكى از دوستان و يا بستگان تقاضايى دارند كه انجام آن، در آن لحظه برايمان مقدور نبوده و باعث زحمت ما مى شده است، نتوانسته ايم از قبول انجام خواسته آنها با يك عذرخواهى مؤدبانه سر باز زنيم. فرض كنيد يك روز كارى خسته كننده را پشت سرگذاشته ايد و آماده رفتن به منزل مى شويد . در همين حين همكارتان سر مى رسد و براى كارى كه دارد از شما درخواست كمك مى كند! راستى، شما چه مى كنيد؟ آقايى مى گفت: «ديروز وقتى كه مى خواستم از اداره خارج شوم، يكى از همكارانم خودش را به من رساند و گفت: فلانى مى شه ماشينتو امروز به من قرض بدى؟ آخه امروز قراره برم فرودگاه و خاله نسرين رو ببرم خونه! ماشين من خراب شده و من هم عجله دارم! لطف تو جبران مى كنم .اما خود من هم كلى كار داشتم. بايد مادر خانمم را مى بردم دكتر و موقع برگشتن ليست خريد هفتگى را كه خانمم داده بود، تهيه مى كردم! در حالى كه آدرس اداره من، منزل مادر خانم، مطب دكتر و منزل خودم به ترتيب؛ مركز شهر شمال شرقى، مركز شهر و شمال غربى است و من بايد همه اين مسيرها را بدون ماشين شخصى طى مى كردم، اگر به خواسته دوستم جواب منفى مى دادم مشكل حل مى شد اما نمى توانستم حقيقت را بيان كنم و نه بگويم. آن وقت فكرش را بكنيد كه دچار چه دردسرى شدم». عده اى از مردم، از نه گفتن هراس دارند. ترس از اينكه مورد انتقاد قرار بگيرند. مى ترسند اگر به خواسته اى جواب (نه) بدهند، دوستى شان به خطر بيفتد و يا موقعيت شان را از دست بدهند. بسيارى از ما مى ترسيم از اينكه به خواسته ها و برنامه هاى خود اولويت بدهيم. مبادا كه به ما برچسب خودخواه بودن بزنند. دكتر «جوديس يينگلى» در اين باره مى نويسد: «هزينه هايى كه در قبال ناتوانى خود از «نه» گفتن مى پردازيم شامل كمبود وقت و انرژى براى انجام كارهاى خود ماست و همين امر باعث عصبانيت، بدخلقى، بيزارى از فردى كه قرار است به او كمك كنيم و به خطر افتادن سلامت روحى و جسمى و كاهش احترام ميان افراد مى شود». البته در اين ميان هستند كسانى كه با قاطعيت براى انجام كارى كه براى آنها مشكلاتى را به همراه مى آورد، نه مى گويند بدون اينكه احساس گناه كنند. بعضى ها هم مى گويند:«وقتى (نه) مى گويم احساس گناه مى كنم و وقتى هم بله مى گويم به خواسته ديگران عمل مى كنم، از خودم متنفر مى شوم كه چرا كارى را كه در آن وضعيت نه وظيفه من بوده و نه من شرايط آن را داشتم، به من تحميل شد؟ و من نتوانستم از قبول انجام آن خوددارى كنم». در اينجاست كه فرد با خودش تضاد پيدا مى كند وديالوگ ها و پرسش هاى يك طرفه درونى شروع مى شود. اگر نه بگويم، آيا دوستم دلخور نمى شود؟ چرا، شايد دلخور شود و آن وقت ميانه ما شكرآب مى شود! اگر پاسخ منفى بدهم، نخواهد گفت آدم خودخواهى هستم ؟ يا آدم بى معرفتى هستم؟ و يا دوست خوبى نيستم؟ خب ، اگر بپذيرم و بله بگويم كه هميشه ناچار مى شوم جور ديگران را بكشم و اين جريمه و تاوانى است كه هميشه بايد براى زندگى كردن در كنار ديگران بپردازم! آن وقت ديگران چه؟ آيا نمى گويند طرف هالو است؟ در واقع دلمان چيزى مى خواهد و ديگران، انتظار ديگرى دارند و احساس گناه هم سد راه تصميم گيرى در انجام دادن يا ندادن كارى است كه وظيفه ما نيست، مرتب ما را زير سؤال مى برد و پاسخگويى به سؤالات درونى نيز ممكن است احساس گناه ما را بيشتر كند و اين دور باطل باعث بسيارى از اختلالات رفتارى و روانى مى گردد و فرد براى رهايى خود از نجواى درون به مكانيزم هاى دفاعى روانى مانند - دليل تراشى - توجيه و سركوب و... متوسل مى شود كه از اضطراب خود بكاهد كه گاه به نفع او و گاه به ضررش تمام مى شود. اين مكالمه هاى درونى كم كم به شكل بدبينى و وسواس فكرى و... خود را نشان مى دهد. اما اگر از همان ابتدا با قاطعيت و با توجه به اين مسأله كه اين كار وظيفه من است؟ و يا نيست؟ موضع خود را روشن كنيم، دچار چنين وضعيتى نمى شويم. و ايرادى هم ندارد زيرا كه ما از حق خودمان دفاع مى كنيم. از حق قاطعيت!! ... حقوق حقه قاطعيت چارچوبى است كه مشاركت درست را در مناسبات انسانى تضمين مى كند و رعايت حقوق قاطعيت اشخاص، چارچوبى است كه ما مناسبات مثبت ميان مردم، چيزهايى مانند: اعتماد، دلسوزى ، محبت، صميميت و عشق را براساس آن ايجاد مى كنيم. بدون اين چارچوب اصولى كه به هر كدام از ما امكان اظهار وجود در مقابل ديگران را مى دهد، اعتماد و اطمينان جايش رابه سوء ظن مى دهد، دلسوزى به بدبينى مبدل مى شود و خيلى احساساتشان را بروز نمى دهند. اگر ما ياد بگيريم كه چگونه هوشمندانه شرايط واقعى خود را در چنين مواقعى با لطافت و ظرافت بيان كنيم، ديگر مرجع پيش فرض افراد در مواقع بحرانى آنها نخواهيم بود. و از «نه» گفتن، هراسى نخواهيم داشت. (دكتر مانوئل جى اسميت؛ كتاب روانشناسى اعتراض). بخشيدن، ناديده گرفتن، كوتاه آمدن، ايثار كردن و جور ديگرى را كشيدن، در مواردى عملى خوب و خداپسندانه است، اما بايد ببينيم كه اين عمل چه قدر مفيد و چه قدر نابجا و مسأله ساز مى تواند باشد؟ آيا هميشه مى توانيم جور ديگران را بكشيم؟ اگر نتوانستيم، چگونه اعتراض كنيم ونه بگوييم كه مشكلى را حل كرده (مشكل خودمان را) و مشكلى نيفراييم مشكل ارتباطى باديگران) ؟ و باعث نارضايتى ديگران نشويم؟ در واقع اين يك نوع هنر است كه نياز به انرژى و صرف وقت دارد. راضى نگه داشتن ديگران هم حدى دارد و جهت و جانب آن بايد روشن باشد. در چنين مواردى توجه به نكات زير مى تواند كمك كننده باشد: در تصميم گيرى ها عجول نباشيد و از طرف مقابل بخواهيد كه كلى به شما فرصت دهد تا نگاهى به برنامه خود بيندازيد و ببينيد با انجام اين كار، از كارهاى خودتان عقب نمى مانيد؟ و يا اينكه با برنامه هاى ديگر شما تداخل ايجاد مى كند؟ اگر قرار باشد هر دو كار را در محدوده زمانى اندكى انجام دهيد، آيا اين مسأله باعث خستگى و فشار روحى و اضطراب شما نمى شود؟ و آيا قبلاً مايل به انجام آن كار هستيد و يا در شرايط دشوارى آن را پذيرفته ايد و از تحميل آن كار به شدت عصبانى شده ايد؟ در صورتى كه انجام خواسته ديگران كمترين آسيبى را به همراه داشته باشد، بايد بدون هيچ هراسى با حس احترام به خود و اولويت دادن به برنامه هاى خود و به منظور پيشگيرى از ناراحتى هاى جسمى و روحى كه بر اثر اعمال خواسته هاى تحميلى ديگران متحمل آن خواهيد شد، خيلى راحت و بدون دليل تراشى بگوييد «نه». چگونه مى توان «نه» گفت؟ ۱ - پذيرش اين امر كه قاطعيت و اعتراض ، خودسرى ، خودخواهى و گستاخى نيست. اگر اين امر را بپذيريم، ديگر از «نه» گفتن، عصبى و هراسان نمى شويم. ۲ - اعتراض درست و نپذيرفتن كارهاى تحميلى ديگران موجب افزايش اعتماد به نفس و تقويت روحيه مى شود. ۳ - براى نپذيرفتن مسأله اى، آشنايى با حقوق خود امرى تعيين كننده است (آيا اين كار وظيفه من است؟). ۴ - پيدا كردن مهارت هاى كلامى از طريق تمرين و تقويت روحيه خود به هنگام نه گفتن، كار را براى ما آسان تر مى كند. ۵ - احساس حقانيت به هنگام (نه) گفتن از اضطراب واحساس گناه مى كاهد. ۶ - مقاوم بودن به تقويت قدرت تصميم گيرى كمك و زمينه پيشگيرى از سلطه جويى هاى آتى ديگران را فراهم مى كند. ۷ - هر يك از ما به عنوان پدر، مادر و يا هر عضو اجتماعى و خانوادگى لازم است به حق اعتراض، قاطعيت و تصميم گيرى نزديكان و اطرافيان مان احترام بگذاريم و با وجود از دست دادن منافع خودمان از فرهنگ قاطعيت و اعتراض جانبدارى كنيم. بدين منظور هرگز نبايد به جاى ديگرى تصميم بگيريم و او را مجبور به انجام خواسته خودمان بكنيم، همچنين به هيچ كس هم اجازه ندهيم تا به جاى ما تصميم بگيرد. ۸ - عدم توجه به حقوق قاطعيت و اعتراض به جاى افراد، آنها را گرفتار بيماريهاى جسمى، روحى و روابطى ناسالم مى كند. به فرهنگ قاطعيت و حق تصميم گيرى افراد احترام بگذاريم و انتظاراتمان را با فرهنگ اعتراض هم سو كنيم تا موجبات بهداشت روانى خود و اطرافيان مان را فراهم آوريم.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من مى توانم

منبع: الهام غريبى


آيا احساس مى كنيد منزوى و تنها هستيد؟ يا كاملاً خجالتى و بى دست وپا؟ آيا احساس پوچى و بى ارزشى مى كنيد؟ يا خود را مقصر و سزاوار ملامت مى دانيد؟ آيا آزرده و خشمگين هستيد؟اگر پاسخ شما به سئوالات بالا مثبت باشد، متاسفانه شما جزء آن دسته از افرادى هستيد كه اعتماد به نفس كافى ندارند. عده اى گمان مى كنند، افرادى كه داراى اعتماد به نفس بالا هستند، داراى صفاتى از قبيل: رياست طلبى، خودخواهى، آگاهى نسبت به همه امور، ثروتمندى، فوق العاده موفق و غيره هستند؛ اما جالب است بدانيد كه صفات ذكر شده از ويژگى هاى افراد با اعتماد به نفس بالا نيستند. براى درك بهتر از اعتماد به نفس بهتر است تعريفى از آن ارائه دهيم.«احساس ارزش به خويشتن» كه در لاتين Self- esteem گفته مى شود و در اصطلاح عوام همان اعتماد به نفس ناميده مى شود به معناى تخمين و ارزيابى فرد از خود است. پس «اعتماد به نفس يك نوع روش تفكر، احساس و عمل است كه نشان مى دهد فرد خود را پذيرفته و براى خويش احترام قائل است و به خود اطمينان دارد.»هنگامى كه به خود احترام بگذاريم يعنى خود را با وجود تمام كاستى هايمان و به عنوان يك انسان منحصربه فرد مى پذيريم. قضاوت شخصى فردى كه داراى اعتماد به نفس است، با فردى كه فاقد اعتماد به نفس لازم است بسيار متفاوت است. اين تفاوت در وجود احساس ارزشمندى است. احساس ارزشمند بودن از مجموع افكار، عواطف و تجربياتمان در طول زندگى ناشى مى شود. مثلاً اينكه فكر كنيم فردى باهوش هستيم يا كودن، شخصيتى دوست داشتنى هستيم يا منفور. اين برداشتى كه از خود داريم، ناشى از ميزان اعتماد به نفس در وجود ما است. لازم به ذكر است كه تجربيات دوران كودكى هر يك از ما نقش بسزايى در اعتماد به نفس ما دارد. انتظارات والدين از كودك خويش، وجود مشكلات خانوادگى، مشكلات مالى، و از سويى ديگر انتظارات مدرسه از كودك، روابط همسالان با كودك، تاثيرات راديو و تلويزيون، وضعيت تحصيلى كودك در مدرسه و غيره همه و همه در نحوه نگرش كودك به خود نقش مهمى دارند. «اعتماد به نفس پايين» وضعيتى است كه در آن فرد ارزش كمى براى خود قائل است، اعتماد به خود ندارد و خود را نسبت به ديگران در موقعيت پايين ترى مى پندارد.اعتماد به نفس پايين پيامدهاى منفى وسيعى به دنبال دارد: يادگيرى، خلاقيت، و كارايى را در فرد كاهش مى دهد، باعث اضطراب، فشار روانى و احساس تنهايى مى شود، در ارتباطات فرد با ديگران ايجاد مشكل مى كند، موجب سرخوردگى فرد مى شود و در افراد مستعد اين سرخوردگى ميزان آسيب پذيرى در مقابل مواد مخدر يا الكل را افزايش مى دهد. از همه مهمتر منجر به ايجاد تصوير منفى از خويشتن در فرد مى شود. اگر بخواهيم اعتماد به نفس بيشترى داشته باشيم، اولين گام اين است كه تصويرى از شخص ايده آل خود در ذهنمان مجسم كنيم. «خود ايده آل» آن شخصى است كه ما ميل داريم باشيم. حال ممكن است خيلى دور از واقعيت و غيرقابل دسترس باشد و گاه نيز كمى بهتر از تصوير خود است. «تحقيقات نشان داده است كه در افراد نابهنجار كشمكش بين خويشتن و خود ايده آل بسيار زيادتر از افراد سالم است. خود ايده آل اين جنبه مثبت را دارد كه وقتى شخص به آن برسد راضى و متوقف نمى شود بلكه هدف هاى خود را بالاتر مى برد و مجدداً براى رسيدن به اهداف جديد تلاش مى كند.» گام ديگر جهت افزايش اعتماد به نفس اين است كه معتقد باشيم تغيير امكان پذير است، بايد خودمان بخواهيم كه تغيير كنيم. اگر در گذشته والدينمان راه رسيدن به حس احترام به خود و افزايش اعتماد به نفس را به ما نياموخته اند اكنون بايد خودمان در اين جهت گام برداريم. براى اين منظور بايد كوشش مداوم كرد و شناخت لازم را نسبت به خود و رفتارمان به دست آوريم.در اينجا بايد يادآور شد كه «خودپنداره» يا «تصوير خود» به معناى نگرش، ادراك و برداشتى است كه شخص از خود دارد. همان گونه كه اشاره شد دوران كودكى و نوجوانى در اين زمينه اهميت بسزايى دارد. واكنش ديگران مهمترين منشاء پيدايش تصوير خود و ارزش به خود به ويژه كودك است. از اين نظر تحت عنوان «آينه خودنما» ياد مى كنند. يعنى براى ديدن خود به واكنش هاى ديگران توجه مى كنيم و تصوير خود را در آن واكنش ها مى جوييم. اگر اوليا به كودك بگويند كه او باهوش و زرنگ است يا اينكه او قابل اطمينان نيست، اين مفاهيم به تدريج قسمتى از تصوير خود يا هويت كودك مى شود. بنابراين والدين يكى از مهم ترين منابع شكل گيرى اعتماد به نفس در فرد تلقى مى شوند.يكى ديگر از منابع اصلى در ايجاد اعتماد به نفس مقايسه اى است كه كودك در رابطه با خود و ديگران مى كند. مانند برادر، خواهر، دوستان و غيره. به عنوان مثال اگر برادر يا خواهر او باهوش و زرنگ باشند و او دائماً از آنها عقب افتاده باشد خود را كم هوش تصور مى كند.همان گونه كه مى دانيم الگوها در زندگى كودك نقش مهمى ايفا مى كنند. عامل سوم در افزايش اعتماد به نفس در كودك همانند سازى با الگوها است. كودك با يك سلسله از افراد مهم زندگى خود همانندسازى مى كند و آنها را به عنوان مدل يا الگوى رفتار خود برمى گزيند. والدين، محيط مدرسه و نحوه برخورد آموزگار با كودك نيز در ايجاد و شكل گيرى اعتماد به نفس در كودك موثر است. حال كه وجود اعتماد به نفس بالا در زندگى افراد نقش تعيين كننده اى دارد، لازم مى دانيم كه به برخى از راهكارهاى عملى جهت افزايش و تقويت اعتماد به نفس اشاره كنيم: ۱- به خودتان عشق ورزيد: براى اينكه اعتماد به نفس داشته باشيد بايد خودشيفته گرديد. بايد عاشق جسم و روح خود باشيد و براى رسيدن به اين خودشيفتگى بايد شناخت و درك درستى از خويشتن خويش داشته باشيد. ۲- از خود به خوبى ياد كنيد: جنبه هاى مثبت و منفى خود را تواماً در نظر بگيريد. ۳- خود را تشويق و ستايش كنيد: به خاطر كوچك ترين كار خوبى كه انجام مى دهيد، خود را تشويق و ستايش كنيد. ۴- با جسم خود خوب رفتار كنيد: اگر واقعاً خودتان را دوست داشته باشيد، از هر آنچه كه به جسم و تن شما آزار مى رساند و به سلامت و تندرستى شما لطمه وارد مى كند دورى جوييد. مثلاً پرخورى را كنار گذاريد. ۵- اعتماد به نفس خودپرستى نيست: براى خود و ديگران تواماً ارزش قائل شويد. هم وقتى را براى رسيدن به خود و نيازهاى خود در نظر بگيريد و هم وقتى را به ديگران اختصاص دهيد. ۶- احساس گناه، بزرگترين مانع است: احساس گناه يعنى عدم تاييد خود و چه بسا يعنى سرزنش خود. انتقاد شديد از خود زمينه بهتر شدن شما نيست. ۷- خود را سرزنش نكنيد: هر اشتباهى كه انجام داده ايد به خود بگوييد آن را به هر شكلى كه شده جبران مى كنم، به جز با سرزنش خود. ۸- اجتناب از انديشه منفى، بيان منفى و توجه به انتقادهاى نابجاى ديگران. ۹- در پى كسب موفقيت باشيد، هرچند كوچك: هدف هايى را انتخاب كنيد كه قابل دسترسى باشند هرچند كوچك. ۱۰- هميشه تبسمى بر لب داشته باشيد. ۱۱- حالت كسانى را به خود بگيريد كه موفق، مصمم، پرتلاش و با اعتماد به نفس هستند. ۱۲- تنفس عميق را تمرين كنيد: تمام افراد افسرده و كم روحيه بدون استثنا تنفس سطحى دارند، ميزان تبادل هوا در هر دم و بازدم بسيار كم است. اين افراد نمى توانند از احساس اعتماد به نفس برخوردار باشند. ۱۳- ارتباط با خدا و نيروى توكل: با خدا در ارتباط باشيد و از عظيم ترين نيروى هستى در همه كارهاى خود يارى بجوييد. ۱۴- خود را به ديگران وابسته نكنيد: اعتماد به نفس با هر نوع وابستگى منافات دارد. ۱۵- هميشه نيمى از مردم با افكار شما مخالفند، پس با آنها مقابله نكنيد بلكه آن را عادى تلقى كنيد. ۱۶- سعى نكنيد همه را راضى نگه داريد: در اين صورت مجبوريد در آن واحد ارزش ها، باورها و سليقه هاى مختلفى را بپذيريد. ۱۷- براى خود ارزش و احترام قائل باشيد: خود را ما خطاب نكنيد و عقايد خودتان را فقط از جانب خودتان بگوييد. ۱۸- به ديگران عشق بورزيد: عشق ورزيدن به ديگران پس از عشق ورزيدن به خود، دومين عامل مهم اعتماد به نفس شما است. ۱۹- همه را ببخشيد: آنها كه از اعتماد به نفس سرشارند روحى بزرگ و غنى و آزاد دارند. ۲۰- تكرار و تلقين را جدى بگيريد: هيچ چيز به اندازه تكرار و تلقين و عبارت هاى تاكيدى موثر نمى تواند ضمير ناخودآگاه شما را تحت تاثير قرار دهد. ۲۱- در فرهنگ لغات خود شكست را تجربه معنى كنيد. ۲۲- مسئوليت پذير باشيد: وقتى مسئوليتى به گردن مى گيريد و عواقب آن را از ابتدا تا انتها به عهده مى گيريد عملاً توانايى و خودباورى را به خود و اطرافيان خود تاكيد مى كنيد. منابع: اعتماد به نفس در ۱۰ روز، نوشته سيدمجتبى حورايى بهداشت روانى، نوشته سعيد شاملو روانشناسى جانبازى و معلوليت، نوشته على اسلامى نسب اعتماد به نفس برتر، گيل ليندن فيلد، ترجمه: حميد و نگار اصغرى پور روش هاى پيشگيرى از افت تحصيلى، نوشته اسماعيل بيابان گرد
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چقدر باهوش هستيد


منبع: Foxnews.com


مدت ها است كه دانشمندان و محققان بر روى هوش انسان ها كار مى كنند. دستاورد جديد آنها هوش عاطفى نام دارد. اين هوش عاطفى در اصل هوش عقلانى را راه اندازى كرده و هدايت مى كند. هوش عاطفى مجموعه اى از مهارت هايى است كه انسان به دست مى آورد و در اين زمينه فرد بايد قادر به شناخت و پيش بينى احساس خود در موقعيت ها و وضعيت هاى مختلف باشد. اين در حالى است كه بسيارى از افراد از احساسات خود آگاهى نداشته و يا اينكه ريشه اين نوع احساسات را به درستى درك نمى كنند. مثلاً به همين دليل و بدون هيچ مسئله خاصى ممكن است از فردى به شدت بدتان بيايد و يا برعكس. اينها نمونه اى از عملكرد هوش عاطفى است. جالب اينكه افرادى كه هوش عاطفى بالايى دارند از قدرت مراقبت از احساسات خوبى برخوردار هستند. يكى از روش هاى مراقبت از اين احساسات، تجزيه و تحليل نتيجه عمل به اين احساسات و دچار شدن به آنها است. به طورى كه فرد عواقب اجتماعى اين گونه رخداد ها را در ذهن خود مجسم مى كند و براساس عواقب آن از احساسات خود چشم پوشى كرده و يا به آن عمل مى كند. افرادى كه هوش عاطفى بالايى دارند، معمولاً افراد موفقى هستند حتى اگر هوش عقلانى متوسطى داشته باشند. يكى ديگر از مشخصه هاى افرادى كه هوش عاطفى بالايى دارند اين است كه قادرند شرايط زندگى و رخداد هاى گوناگون را از نگاه ديگران مشاهده كنند، همچنين اينگونه افراد كمتر دچار افراط و تفريط مى شوند و توقع شان از ديگران در حد معقول و منطقى است. به طور مثال افرادى هستند كه از مدارج علمى خيلى بالايى برخوردار نيستند، ولى در عين حال طرح هاى بزرگ را رهبرى مى كنند و جماعتى را به هدف مورد نظرشان مى رسانند. اين موضوع به هوش عاطفى مربوط مى شود و در اصل هوش عاطفى بر هوش عقلانى مقدم است و بايد به پرورش آن اقدام كرد، هرچند كه انسان هاى بزرگ از هر دو هوش برخوردار هستند. آيا تا به حال به هوش عاطفى خود توجه كرده ايد؟
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ادامه بهبود ثبات عاطفي تا هفتادسالگي


منبع: B.b.c


از مطالعاتى كه بر روى تصاوير مغزى افرادى در گروه سنى ۱۳ تا ۷۹ سال به عمل آمده چنين نتيجه گيرى شده كه بهتر شدن وضعيت ثبات عاطفى و احساسى افراد حتى در هفتمين دهه زندگى شان همچنان ادامه دارد. اين تحقيقات همچنين نشان مى دهد كه افراد سالخورده در مقايسه با نوجوانان كمتر عصبى هستند. نتايج بررسى مورد بحث كه توسط پژوهشگران در دانشگاه سيدنى صورت گرفته خلاف اين اعتقاد منفى است كه فعاليت مغز با افزايش سن كاهش مى يابد. در اين بررسى از ۲۴۲ مرد و زن سالم خواسته شد كه پرسشنامه هايى را در ارتباط با سلامت احساسى و عاطفى پر كنند. از پاسخ به اين پرسشنامه دريافته مى شد كه گروه سنى۱۲ تا ۱۹ سال از نظر احساسى بيشتر از ساير گروه هاى سنى دچار هيجان و اضطراب هستند. گروه سنى ۵۰ تا ۷۹ سال گروهى بودند كه كمتر از ديگران دچار هيجان و اضطراب شده بودند. پژوهشگران تصاويرى را كه بيان كننده حالات مختلف احساسى بود به نمايش گذاردند و چنين نتيجه گيرى كردند كه جوانان ترس را بيشتر و زودتر از خوشحالى تشخيص مى دهند. اين نتايج همچنين مويد اين بود كه افراد مسن در واكنش به احساسات منفى بيشتر از جوانان داراى كنترل مغزى اند. دكتر لين ويليامز و همكاران او در انستيتوى وستميد ميلنيوم در سيدنى مى گويند اين يافته ها نشان مى دهد كه سلامت احساسى شخص، تا هفتمين دهه زندگى در حال بهبود است.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روياها از چه ساخته شده اند


منبع: ماريان سژگدى ماژاك / زهرا عباسپورتميجانى


قبل از مطالعه مقاله زير دانستن اين نکته لازم است که رويا ها و خواب هاي انسان در ساليان دراز مورد بحث و تفحص دانشمندان بوده و مي باشد . روانشناساني مانند فرويد و کارل گوستاو يونگ در ارتباط با نقش رويا در رفتار آدمي بررسي هاي بسياري نموده اند. نقش رويا ديدن در انسان و ديگر پستانداران حتی با زنده ماندن آنان رابطه مستقیم دارد ( خواب عمیق R.A.M ). آيا رويا مى تواند عملاً افسردگى را بهبودبخشد؟ كارترايت مى گويد: «ما مى دانيم كه ۶۰ تا ۷۰ درصد مبتلايان به افسردگى بدون نياز به درمان بهبود مى يابند.» وى از ۳۰ آزمودنى كه طلاق را تجربه كرده بودند خواست كه روياهاى خود را در طول پنج ماه يادداشت و گزارش كنند. بيماران افسرده اى كه روياهاى آنها مملو از عواطف بود، نهايتاً بدون نياز به دارو يا روان درمانى گسترده بهبود يافتند. اما كسانى كه روياهايشان بى روح و خالى از احساس بود، نتوانستند به خودى خود بهبود پيدا كنند.بسيارى از درمانگرها كه با بيمارانى كار مى كنند كه ضربه هاى عاطفى را تجربه كرده اند، دريافته اند كه اين افراد مسيرى مشابه را طى مى كنند. در ابتدا روياها وحشت ها را بازآفرينى مى كنند. سپس در همان حالى كه فرد شروع به بهبودى مى كند، داستان ها نتيجه بهترى پيدا مى كنند. يك راه براى كمك به قربانيان اين است كه آنها را تشويق كنيم كه در ميانه يك روياى ترسناك از خواب بيدار شده و كنترل رويا را به شكل آگاهانه به دست بگيرند. اين كار مى تواند با ايجاد حس رهبرى اين حلقه را بشكند. هارواردز برت نويسنده «ضربه و روياها» مى گويد: «اگر شما بتوانيد محتواى رويا را تغيير دهيد، در تمامى ديگر علائم پس از ضربه بهبودى را مشاهده خواهيد كرد.» كارترايت كمك به يك قربانى تجاوز را به خاطر مى آورد كه دچار كابوس هايى بود كه در آنها احساس مى كرد قادر به كنترل اوضاع نيست. آنها با هم كار كردند تا بتوانند روياهاى زن جوان را كه در آنها ناتوان بر كف يك آسانسور بدون ديوار در حال صعود بر بالاى درياچه ميشيگان دراز كشيده بود، تصحيح كنند. كارترايت مى گويد: «من به او گفتم به خاطر داشته باش، اين ساخته توست. تو آن را ساخته اى و خودت هم مى توانى آن را متوقف كنى.» او بيمار را راهنمايى كرد تا جايى را كه رويا به تدريج شروع به ترسناك شدن مى كرد، شناسايى كرده و سعى در كنترل آن نمايد. در جلسه بعدى زن گزارش كرد كه در حين بالا رفتن آسانسور سعى در ايستادن در ميانه رويا و نظارت بر اوضاع كرده است. در همين حال ديوارها شروع به قد كشيدن در اطراف وى كردند و وى احساس ايمنى كرد. خاطراتى كه ديرزمانى است فراموش شده اند، تصاوير شگفتى را در ذهن ما ايجاد مى نمايند: در هيچ كجا بر روى آب اسكيت مى كنيد، مادرتان سوار بر يك تاب مى آيد و مى رود، پدرتان در اتاق زايمان است و دوستى كه سال ها است مرده در پشت ميز ناهارخورى مى نشيند. در اينجا لحظات بيان نكردنى وحشت حضور دارند و در آنجا لحظات سرخوشى و آرامش. شكسپير مى نويسد: «ما از قماش روياهايمان هستيم.» و زيگموند فرويد سيصد سال بعد به شاعرى يك وجهه كاملاً روانكاوانه مى بخشد، آنجا كه روياها را به «جاده اى شاهانه به سوى ناخودآگاه» تشبيه مى كند. همه كس خواب مى بيند اما هنوز هيچ كس در طول تاريخ نتوانسته است به روشنى بگويد كه در ذهن رويابين چه مى گذرد. آيا همچنان كه فرويد مى گويد، روياهاى شبانه پيامى از ناخودآگاه به خودآگاه هستند و يا تنها حاصل جرقه هاى الكتريكى تصادفى در مغزند؟ امروزه پژوهشگران با كمك فناورى هاى قدرتمندى كه مغز را در حين كار كردن نشان مى دهند، دريافته اند كه هر دو مكتب فكرى حقيقت را مى گويند. جى. آلن هابسن روانپزشك و پژوهشگر رويا از دانشگاه هاروارد مى گويد: «اين بزرگترين دستاورد تمامى دوران ها است. پيشرفت در تصويربردارى مغز به اندازه اختراع تلسكوپ توسط گاليله اهميت دارد، با اين تفاوت كه ما اين بار به جاى فضاى خارجى فضاى داخلى را رصد مى كنيم.» • رقص ذهن و مغز ابزار جديد پژوهشگران رويا، يعنى تصويربردارى به شيوهfMRI و اسكن PET برخى مواقع براى رويت مغز در حال كار كردن نظير تصميم گيرى، احساس ترس يا لذت و كنار آمدن با شرايط عدم اطمينان كاربرد دارد. اين تلاش ها به خوبى نشان مى دهند كه روانشناسى و فيزيولوژى ارتباط تنگاتنگى با يكديگر دارند: براى مثال در كسى كه از اختلال اضطرابى در رنج است، نورون هاى مركز ترس در مغز يعنى آميگدال، در پاسخ به تصاويرى كه برانگيزاننده اضطراب هستند، فعال مى شوند و پس از آن مركز خاطره يعنى هيپوكامپ نيز فعال مى گردد. اسكن مغز در حال خواب نيز نشان مى دهد كه همين رقص ذهن و مغز در طول ۲۴ ساعت ادامه مى يابد. روزاليند كارترايت رئيس بخش علوم رفتارى مركز طبى دانشگاه راش در شيكاگو كه بيشتر عمر ۸۳ ساله خود را به بررسى رويا اختصاص داده است، مى گويد: «روانشناسى الگوى خود را درباره ذهن به شكلى موثر خارج از رفتارهايى ساخته و پرداخته است كه در بيدارى از ما سر مى زنند. ما مى دانيم كه ذهن در زمان خواب از فعاليت باز نمى ايستد بلكه تنها صحنه را عوض مى كند.» سلول هاى مغزى همچنان فعال بوده و ذهن به كار خود ادامه مى دهد. راه حل مشكلات پيدا مى شود، اضطراب هاى عاطفى برطرف مى شوند و انديشه هاى خارج از محدوده جوانه زده و ريشه مى دوانند. «در ميان آشپزخانه و گاراژ شكافته شد و بدين ترتيب مى شد نيمه بالايى را بدون گشودن نيمه پايينى ديد. اين تنها راه بى خطر براى انجام اين كار بود، چرا كه ما در گاراژ يك كرگدن داشتيم. اگرچه گاراژ خيلى بزرگتر بود و بخشى از يك زيرزمين را تشكيل مى داد و از زير با بقيه خانه ارتباط داشت. مادرم در حال پختن شام بود و من به حمام رفتم. برادرم استوارت در آنجا بود. كرگدن با شاخش زمين را سوراخ كرد.» روياى مادلين (روياى بالا) از چه چيزى ساخته شده است؟ به عقيده فرويد، كه او را ديده است، شاخ كرگدن مادلين نماد آلت تناسلى مردانه است و خشونت حيوان مى تواند بيانگر احساسات جنسى طبيعى اما تهديد كننده نسبت به برادرش و يا ترس نسبت به مردان به طور عموم باشد. فرويد روياها را به شكل آرزوهاى مدفون شده در اعماق مى بيند كه لباس نماد را بر تن مى كنند چرا كه اين راهى براى ارضاى تمايلات غيرقابل پذيرش براى خودآگاه است. آرزوها براى سال ها برروى هم تلنبار مى شوند تا زمانى كه دانشمندان به بررسى سيستماتيك محتواى روياها پرداخته و در نهايت درمى يابند كه چيز چندان نامتعارفى در كار نيست. ويليام دومهوف كه در دانشگاه كاليفرنيا در سانتاكروز، روانشناسى و جامعه شناسى تدريس مى كند، مى گويد: «روياها بازى مى كنند، آنها به شكل درام هستند. آنها شبيه نمايش هايى درباره ديدگاه ما نسبت به جهان و نقش خودمان در آن هستند. اما فاقد معانى خودبرتربينانه هستند.» دومهوف نظرگاه خود را بر مطالعه اى درباره موضوعات و تصاوير برگرفته از يك بانك اطلاعاتى حاوى ۱۶ هزار رويا از جمله روياى مادلين استوار كرده است كه از نقل قول هاى شفاهى گردآورى شده و در سانتاكروز نگهدارى مى شود. ممكن است كسانى كه پس از فرويد آمده اند چنين بگويند كه غول هاى نهفته در روياهاى كودكان از هشيارى روزافزون آنها نسبت به دنياى اطراف و خطرات پنهانى آن خبر مى دهند. كودكان خردسال تصاوير بسيار ساده اى را توصيف مى كنند، حال آنكه روياهاى كودكان ۹ تا ۱۰ ساله پيچيده تر هستند. غولى كه كودك را دنبال و يا به وى حمله مى كند، مى تواند نماد كسى باشد كه كودك را در ساعات بيدارى ترسانيده است. آلن سيجل استاد روانشناسى دانشگاه كاليفرنيا در بركلى و نويسنده «عقل رويا» مى گويد: «رويا نقشى حياتى در بلوغ مغز و پردازش تجارب روزانه ايفا مى كند.» • چرند و پرند طرفداران فيزيولوژى محض كه مثلاً در باره مغز مادلين مى گويند كه تصاوير را به صورت تصادفى نمايش مى دهد، كار خود را از كشف حركات سريع چشم در زمان خواب در سال ۱۹۵۳شروع كردند. پژوهشگران با استفاده از الكتروانسفالوگرام هاى ابتدايى دريافتند كه هر ۹۰ دقيقه يك بار چشم هاى فرد خفته به جلو و عقب نوسان كرده و امواج مغزى وى طغيان مى كنند. سپس در سال ۱۹۷۷ هابسن و رابرت مك كارلى روانشناسانى از دانشگاه هاروارد گزارش كردند كه در زمان خواب فعاليت الكتريكى در ابتدايى ترين بخش مغز يعنى پل مغز به نحو چشمگيرى افزايش يافته و با تحريك ساير قسمت هاى مغز داستان هاى پراكنده و عجيب و غريبى توليد مى كند. اين بيشتر شبيه آن است كه در ميان لكه جوهر به دنبال معنا باشيم. ايشان نتيجه گرفتند كه روياها تلاش بيهوده مغز براى ايجاد يكپارچگى در جايى است كه هيچ چيزى وجود ندارد. بيست سال پس از آن يك نوروپسيكولوژيست جوان از دانشكده سلطنتى پزشكى لندن زمانى كه دريافت رويا فرآيندى ذهنى و در عين حال فيزيكى است، گفت كه اين تمام ماجرا نيست. مارك سولمز نشان داد كه روياها تنها واكنش هاى ساده نسبت به جرقه هايى نيستند كه در پل مغز زده مى شوند، چرا كه در بررسى هاى وى بيشتر رويابينان فعال از آسيب مغزى در همين منطقه در رنج بودند. از سوى ديگر در كسانى كه دچار آسيب در مناطقى از مغز بودند كه با انگيزه هاى عالى تر، عواطف پرشور و تفكر انتزاعى سروكار دارد، روياهاى شبانه متوقف شده بودند. چنين به نظر مى رسيد كه روياها در واقع بيان انديشه ها و انگيزه ها باشند. به گفته سولمز، اشتباه است اگر تصور كنيم كه مى توانيم مغز را با همان مفاهيمى كه براى كبد به كار مى بريم، بررسى كنيم. ديردر برت كه در دانشگاه هاروارد روانشناسى تدريس مى كند و سردبير مجله «رويا» نيز هست، مى گويد: «از ديدگاه من، رويا صرفاً انديشيدن در يك وضعيت بيوشيميايى متفاوت است. كلاف ها مى توانند به همان اندازه انديشه هاى ذهن بيدار سردرگم و پيچيده و به همان اندازه مبهم باشند. اين انديشه ها به شكل چشمگيرى تصويرى بوده و نقش زبان و منطق در اين ميان كمرنگ تر است.» در واقع، تاريخ پر است از الهام هايى از اين دست كه در زمان خواب شكوفا شده و نهايتاً به ابداع و اختراع و خلق شاهكار و يا اقدامات نظامى انجاميده اند. اينكه چه چيزى روى مى دهد كه خلاقيت را الهام مى بخشد، امرى نامعلوم است، اما فناورى جديد نشانه هايى در اختيار نهاده است. • هوشمند و ديوانه اسكن مغز كه از افراد در مرحله REM خواب گرفته شده است، نشان مى دهد كه حتى اگر بخش هاى خاصى از مغز روشن باشند - بخش عاطفى مغز و بخشى كه ورودى هاى ديدارى را پردازش مى كند، تا حد زيادى بيدار است- يك منطقه حياتى كاملاً به خواب مى رود، يعنى قشر مخ در منطقه جلوى پيشانى كه دقت و سازماندهى را به عهده دارد. رابرت استيك گولد دانشيار روانشناسى دانشگاه هاروارد مى گويد: «اين مى تواند حالت درهم ريخته و عجيب و غريب روياها را سبب شود، همان شيوه ديوانه وارى كه در آن مغز روش متداولى كه با آن چيزها را در كنار يكديگر مى چيند، ناديده مى گيرد. اين همان وضعيتى است كه در آن خلاقيت افزايش مى يابد. خلاقيت چيزى نيست به جز كنار هم نهادن خاطرات به گونه اى كه قبلاً هرگز نبوده است.» كنار هم چيدن خاطرات همچنين يك بخش مهم يادگيرى است. مردم اطلاعات جديد را با يكديگر تلفيق مى كنند. اين مثل آن است كه با دانش موجود بياموزيم كه چگونه بند كفش ها را ببنديم و يا لغات فرانسوى را با هم تركيب كنيم. آيا رويا ديدن به انسان كمك مى كند كه بياموزد؟ هيچ كس نمى داند. اما به نظر مى رسد كه خواب به نوعى يادگيرى را تقويت مى كند. بررسى هاى انجام شده توسط پژوهشگران نشان مى دهد افرادى كه مبحث جديدى به ايشان آموزش داده مى شود، آن را پس از يك خواب شبانه بهتر اجرا مى كنند. مطالعه اى كه در مورد سرعت حل مسئله توسط فرد در مراحل مختلف خواب انجام شده است، تئورى استيك گولد را درباره اينكه ذهن فرد خوابيده مى تواند بسيار چالاك و مبتكر باشد، تاييد مى كند. در اين بررسى از شركت كنندگان خواسته شد كه پازل هاى لغات درهم ريخته را پس از بيدارى در دو مرحله REM و مرحله كمتر فعال غير REM در كنار هم قرار دهند. نشان داده شد كه پس از مرحله REM خواب، كه به گفته پژوهشگران استدلال و خردورزى سيال را هدايت مى كند، كارايى آزمودنى ها ۳۲ درصد افزايش مى يابد. به نظر مى رسد كه در مرحله غير REM خود محتاط تر فعال مى گردد. اسكن PETبه عمل آمده در افرادى كه در مرحله غير REM هستند، كاهش انرژى مغز را در مقايسه با مرحله REM و افزايش فعاليت را در لب هاى خوابيده نشان مى دهد. آيا اين امر بر محتواى روياها تاثير مى گذارد؟ پژوهشگران دانشكده پزشكى دانشگاه هاى هاروارد و بوستون بدين پرسش پاسخ مثبت مى دهند. از آنجايى كه به لحاظ تئوريك فرد بايد در زمان خاموشى قشر مخ جلوى پيشانى بيشتر غيرقابل كنترل باشد اين تيم، شركت كنندگان را براى دو هفته تحت نظر قرار داد تا ببيند كه آيا خواب REM آنها تهاجمى تر از خواب غير REM است يا خير. در واقع روياهاى REM بيشتر حاوى تعامل هاى اجتماعى بوده و تهاجمى تر بودند. پرسش دائمى و آزارنده اين است: آنچه روياها مى گويند تا چه اندازه ارزشمند است؟ به رغم تمامى كوشش ها براى اندازه گيرى و ارزيابى هنوز كسى نتوانسته است به اين سئوال پاسخ دهد. اما پس از آنكه فرويد اين تئورى را ارائه كرد كه رويا نشانه تمايلات عميق و نهفته است، براى بيش از يك قرن روياها نقش مهمى در روان درمانى داشته اند. گلن گابارد استاد روانپزشكى و روانكاوى كالج پزشكى بيلور مى گويد: «رويا زمينه اى است كه در آن بسيارى از مكانيسم هاى دفاعى فرد از كار مى افتند تا آن چيزهايى كه در حالت بيدارى امكان بروز ندارند، پديدار شوند.» گاه روياها مى توانند يك ابزار تشخيصى مفيد و راهى براى اندازه گيرى درجه حرارت عاطفى فرد باشند. براى مثال روياهاى افرادى كه دچار افسردگى هستند، براى تشخيص فقدان تحرك ايشان سودمند است. آيا يك دليل فيزيولوژيك براى اين امر وجود دارد؟ اريك نوفزينگر، رئيس برنامه پژوهشى تصويربردارى عصبى در زمان خواب كه در دانشكده پزشكى پيتسبورگ اجرا مى شود،اسكن PET بيماران مبتلا به افسردگى را بررسى كرده و دريافته است كه تفاوت بين وضعيت خواب و بيدارى ايشان بسيار كمتر از حالت نرمال است. از يك سو وى مى گويد: «ما غافلگير و شگفت زده شده بوديم. اين نكته جالب توجه بود كه مغز عاطفى افراد سالم تا چه اندازه مى تواند در زمان خواب فعال باشد. برعكس در افراد افسرده قشر مخ در منطقه جلوى پيشانى كه در حالت طبيعى در زمان خواب غيرفعال است، در تمام اين مدت كار مى كرد. بدون اينكه هرگز بخواهيم قدرت آرامش بخش رويا را انكار كنيم، مغز در زمان بيدارى به لحاظ فيزيكى تحت فشار است و خواب اين را نشان مى دهد.» رويا: يك پنجره؟ يك شاهراه؟ راهى براى مغز تا بدين وسيله امروز را با فردا پيوند دهد؟ پاسخ هاى مشخصى وجود ندارند اما تجربه رويا به اندازه تپش قلب و اثر انگشت منحصر به فرد بوده و غنى از الهام براى دانشمندان و شاعران است. قدرت بهبود بخش رويا آيا رويا مى تواند عملاً افسردگى را بهبودبخشد؟ كارترايت مى گويد: «ما مى دانيم كه ۶۰ تا ۷۰ درصد مبتلايان به افسردگى بدون نياز به درمان بهبود مى يابند.» وى از ۳۰ آزمودنى كه طلاق را تجربه كرده بودند خواست كه روياهاى خود را در طول پنج ماه يادداشت و گزارش كنند. بيماران افسرده اى كه روياهاى آنها مملو از عواطف بود، نهايتاً بدون نياز به دارو يا روان درمانى گسترده بهبود يافتند. اما كسانى كه روياهايشان بى روح و خالى از احساس بود، نتوانستند به خودى خود بهبود پيدا كنند.بسيارى از درمانگرها كه با بيمارانى كار مى كنند كه ضربه هاى عاطفى را تجربه كرده اند، دريافته اند كه اين افراد مسيرى مشابه را طى مى كنند. در ابتدا روياها وحشت ها را بازآفرينى مى كنند. سپس در همان حالى كه فرد شروع به بهبودى مى كند، داستان ها نتيجه بهترى پيدا مى كنند. يك راه براى كمك به قربانيان اين است كه آنها را تشويق كنيم كه در ميانه يك روياى ترسناك از خواب بيدار شده و كنترل رويا را به شكل آگاهانه به دست بگيرند. اين كار مى تواند با ايجاد حس رهبرى اين حلقه را بشكند. هارواردز برت نويسنده «ضربه و روياها» مى گويد: «اگر شما بتوانيد محتواى رويا را تغيير دهيد، در تمامى ديگر علائم پس از ضربه بهبودى را مشاهده خواهيد كرد.» كارترايت كمك به يك قربانى تجاوز را به خاطر مى آورد كه دچار كابوس هايى بود كه در آنها احساس مى كرد قادر به كنترل اوضاع نيست. آنها با هم كار كردند تا بتوانند روياهاى زن جوان را كه در آنها ناتوان بر كف يك آسانسور بدون ديوار در حال صعود بر بالاى درياچه ميشيگان دراز كشيده بود، تصحيح كنند. كارترايت مى گويد: «من به او گفتم به خاطر داشته باش، اين ساخته توست. تو آن را ساخته اى و خودت هم مى توانى آن را متوقف كنى.» او بيمار را راهنمايى كرد تا جايى را كه رويا به تدريج شروع به ترسناك شدن مى كرد، شناسايى كرده و سعى در كنترل آن نمايد. در جلسه بعدى زن گزارش كرد كه در حين بالا رفتن آسانسور سعى در ايستادن در ميانه رويا و نظارت بر اوضاع كرده است. در همين حال ديوارها شروع به قد كشيدن در اطراف وى كردند و وى احساس ايمنى كرد. خاطراتى كه ديرزمانى است فراموش شده اند، تصاوير شگفتى را در ذهن ما ايجاد مى نمايند: در هيچ كجا بر روى آب اسكيت مى كنيد، مادرتان سوار بر يك تاب مى آيد و مى رود، پدرتان در اتاق زايمان است و دوستى كه سال ها است مرده در پشت ميز ناهارخورى مى نشيند. در اينجا لحظات بيان نكردنى وحشت حضور دارند و در آنجا لحظات سرخوشى و آرامش. شكسپير مى نويسد: «ما از قماش روياهايمان هستيم.» و زيگموند فرويد سيصد سال بعد به شاعرى يك وجهه كاملاً روانكاوانه مى بخشد، آنجا كه روياها را به «جاده اى شاهانه به سوى ناخودآگاه» تشبيه مى كند. همه كس خواب مى بيند اما هنوز هيچ كس در طول تاريخ نتوانسته است به روشنى بگويد كه در ذهن رويابين چه مى گذرد. آيا همچنان كه فرويد مى گويد، روياهاى شبانه پيامى از ناخودآگاه به خودآگاه هستند و يا تنها حاصل جرقه هاى الكتريكى تصادفى در مغزند؟ امروزه پژوهشگران با كمك فناورى هاى قدرتمندى كه مغز را در حين كار كردن نشان مى دهند، دريافته اند كه هر دو مكتب فكرى حقيقت را مى گويند. جى. آلن هابسن روانپزشك و پژوهشگر رويا از دانشگاه هاروارد مى گويد: «اين بزرگترين دستاورد تمامى دوران ها است. پيشرفت در تصويربردارى مغز به اندازه اختراع تلسكوپ توسط گاليله اهميت دارد، با اين تفاوت كه ما اين بار به جاى فضاى خارجى فضاى داخلى را رصد مى كنيم.» • رقص ذهن و مغز ابزار جديد پژوهشگران رويا، يعنى تصويربردارى به شيوهfMRI و اسكن PET برخى مواقع براى رويت مغز در حال كار كردن نظير تصميم گيرى، احساس ترس يا لذت و كنار آمدن با شرايط عدم اطمينان كاربرد دارد. اين تلاش ها به خوبى نشان مى دهند كه روانشناسى و فيزيولوژى ارتباط تنگاتنگى با يكديگر دارند: براى مثال در كسى كه از اختلال اضطرابى در رنج است، نورون هاى مركز ترس در مغز يعنى آميگدال، در پاسخ به تصاويرى كه برانگيزاننده اضطراب هستند، فعال مى شوند و پس از آن مركز خاطره يعنى هيپوكامپ نيز فعال مى گردد. اسكن مغز در حال خواب نيز نشان مى دهد كه همين رقص ذهن و مغز در طول ۲۴ ساعت ادامه مى يابد. روزاليند كارترايت رئيس بخش علوم رفتارى مركز طبى دانشگاه راش در شيكاگو كه بيشتر عمر ۸۳ ساله خود را به بررسى رويا اختصاص داده است، مى گويد: «روانشناسى الگوى خود را درباره ذهن به شكلى موثر خارج از رفتارهايى ساخته و پرداخته است كه در بيدارى از ما سر مى زنند. ما مى دانيم كه ذهن در زمان خواب از فعاليت باز نمى ايستد بلكه تنها صحنه را عوض مى كند.» سلول هاى مغزى همچنان فعال بوده و ذهن به كار خود ادامه مى دهد. راه حل مشكلات پيدا مى شود، اضطراب هاى عاطفى برطرف مى شوند و انديشه هاى خارج از محدوده جوانه زده و ريشه مى دوانند. «در ميان آشپزخانه و گاراژ شكافته شد و بدين ترتيب مى شد نيمه بالايى را بدون گشودن نيمه پايينى ديد. اين تنها راه بى خطر براى انجام اين كار بود، چرا كه ما در گاراژ يك كرگدن داشتيم. اگرچه گاراژ خيلى بزرگتر بود و بخشى از يك زيرزمين را تشكيل مى داد و از زير با بقيه خانه ارتباط داشت. مادرم در حال پختن شام بود و من به حمام رفتم. برادرم استوارت در آنجا بود. كرگدن با شاخش زمين را سوراخ كرد.» روياى مادلين (روياى بالا) از چه چيزى ساخته شده است؟ به عقيده فرويد، كه او را ديده است، شاخ كرگدن مادلين نماد آلت تناسلى مردانه است و خشونت حيوان مى تواند بيانگر احساسات جنسى طبيعى اما تهديد كننده نسبت به برادرش و يا ترس نسبت به مردان به طور عموم باشد. فرويد روياها را به شكل آرزوهاى مدفون شده در اعماق مى بيند كه لباس نماد را بر تن مى كنند چرا كه اين راهى براى ارضاى تمايلات غيرقابل پذيرش براى خودآگاه است. آرزوها براى سال ها برروى هم تلنبار مى شوند تا زمانى كه دانشمندان به بررسى سيستماتيك محتواى روياها پرداخته و در نهايت درمى يابند كه چيز چندان نامتعارفى در كار نيست. ويليام دومهوف كه در دانشگاه كاليفرنيا در سانتاكروز، روانشناسى و جامعه شناسى تدريس مى كند، مى گويد: «روياها بازى مى كنند، آنها به شكل درام هستند. آنها شبيه نمايش هايى درباره ديدگاه ما نسبت به جهان و نقش خودمان در آن هستند. اما فاقد معانى خودبرتربينانه هستند.» دومهوف نظرگاه خود را بر مطالعه اى درباره موضوعات و تصاوير برگرفته از يك بانك اطلاعاتى حاوى ۱۶ هزار رويا از جمله روياى مادلين استوار كرده است كه از نقل قول هاى شفاهى گردآورى شده و در سانتاكروز نگهدارى مى شود. ممكن است كسانى كه پس از فرويد آمده اند چنين بگويند كه غول هاى نهفته در روياهاى كودكان از هشيارى روزافزون آنها نسبت به دنياى اطراف و خطرات پنهانى آن خبر مى دهند. كودكان خردسال تصاوير بسيار ساده اى را توصيف مى كنند، حال آنكه روياهاى كودكان ۹ تا ۱۰ ساله پيچيده تر هستند. غولى كه كودك را دنبال و يا به وى حمله مى كند، مى تواند نماد كسى باشد كه كودك را در ساعات بيدارى ترسانيده است. آلن سيجل استاد روانشناسى دانشگاه كاليفرنيا در بركلى و نويسنده «عقل رويا» مى گويد: «رويا نقشى حياتى در بلوغ مغز و پردازش تجارب روزانه ايفا مى كند.» • چرند و پرند طرفداران فيزيولوژى محض كه مثلاً در باره مغز مادلين مى گويند كه تصاوير را به صورت تصادفى نمايش مى دهد، كار خود را از كشف حركات سريع چشم در زمان خواب در سال ۱۹۵۳شروع كردند. پژوهشگران با استفاده از الكتروانسفالوگرام هاى ابتدايى دريافتند كه هر ۹۰ دقيقه يك بار چشم هاى فرد خفته به جلو و عقب نوسان كرده و امواج مغزى وى طغيان مى كنند. سپس در سال ۱۹۷۷ هابسن و رابرت مك كارلى روانشناسانى از دانشگاه هاروارد گزارش كردند كه در زمان خواب فعاليت الكتريكى در ابتدايى ترين بخش مغز يعنى پل مغز به نحو چشمگيرى افزايش يافته و با تحريك ساير قسمت هاى مغز داستان هاى پراكنده و عجيب و غريبى توليد مى كند. اين بيشتر شبيه آن است كه در ميان لكه جوهر به دنبال معنا باشيم. ايشان نتيجه گرفتند كه روياها تلاش بيهوده مغز براى ايجاد يكپارچگى در جايى است كه هيچ چيزى وجود ندارد. بيست سال پس از آن يك نوروپسيكولوژيست جوان از دانشكده سلطنتى پزشكى لندن زمانى كه دريافت رويا فرآيندى ذهنى و در عين حال فيزيكى است، گفت كه اين تمام ماجرا نيست. مارك سولمز نشان داد كه روياها تنها واكنش هاى ساده نسبت به جرقه هايى نيستند كه در پل مغز زده مى شوند، چرا كه در بررسى هاى وى بيشتر رويابينان فعال از آسيب مغزى در همين منطقه در رنج بودند. از سوى ديگر در كسانى كه دچار آسيب در مناطقى از مغز بودند كه با انگيزه هاى عالى تر، عواطف پرشور و تفكر انتزاعى سروكار دارد، روياهاى شبانه متوقف شده بودند. چنين به نظر مى رسيد كه روياها در واقع بيان انديشه ها و انگيزه ها باشند. به گفته سولمز، اشتباه است اگر تصور كنيم كه مى توانيم مغز را با همان مفاهيمى كه براى كبد به كار مى بريم، بررسى كنيم. ديردر برت كه در دانشگاه هاروارد روانشناسى تدريس مى كند و سردبير مجله «رويا» نيز هست، مى گويد: «از ديدگاه من، رويا صرفاً انديشيدن در يك وضعيت بيوشيميايى متفاوت است. كلاف ها مى توانند به همان اندازه انديشه هاى ذهن بيدار سردرگم و پيچيده و به همان اندازه مبهم باشند. اين انديشه ها به شكل چشمگيرى تصويرى بوده و نقش زبان و منطق در اين ميان كمرنگ تر است.» در واقع، تاريخ پر است از الهام هايى از اين دست كه در زمان خواب شكوفا شده و نهايتاً به ابداع و اختراع و خلق شاهكار و يا اقدامات نظامى انجاميده اند. اينكه چه چيزى روى مى دهد كه خلاقيت را الهام مى بخشد، امرى نامعلوم است، اما فناورى جديد نشانه هايى در اختيار نهاده است. • هوشمند و ديوانه اسكن مغز كه از افراد در مرحله REM خواب گرفته شده است، نشان مى دهد كه حتى اگر بخش هاى خاصى از مغز روشن باشند - بخش عاطفى مغز و بخشى كه ورودى هاى ديدارى را پردازش مى كند، تا حد زيادى بيدار است- يك منطقه حياتى كاملاً به خواب مى رود، يعنى قشر مخ در منطقه جلوى پيشانى كه دقت و سازماندهى را به عهده دارد. رابرت استيك گولد دانشيار روانشناسى دانشگاه هاروارد مى گويد: «اين مى تواند حالت درهم ريخته و عجيب و غريب روياها را سبب شود، همان شيوه ديوانه وارى كه در آن مغز روش متداولى كه با آن چيزها را در كنار يكديگر مى چيند، ناديده مى گيرد. اين همان وضعيتى است كه در آن خلاقيت افزايش مى يابد. خلاقيت چيزى نيست به جز كنار هم نهادن خاطرات به گونه اى كه قبلاً هرگز نبوده است.» كنار هم چيدن خاطرات همچنين يك بخش مهم يادگيرى است. مردم اطلاعات جديد را با يكديگر تلفيق مى كنند. اين مثل آن است كه با دانش موجود بياموزيم كه چگونه بند كفش ها را ببنديم و يا لغات فرانسوى را با هم تركيب كنيم. آيا رويا ديدن به انسان كمك مى كند كه بياموزد؟ هيچ كس نمى داند. اما به نظر مى رسد كه خواب به نوعى يادگيرى را تقويت مى كند. بررسى هاى انجام شده توسط پژوهشگران نشان مى دهد افرادى كه مبحث جديدى به ايشان آموزش داده مى شود، آن را پس از يك خواب شبانه بهتر اجرا مى كنند. مطالعه اى كه در مورد سرعت حل مسئله توسط فرد در مراحل مختلف خواب انجام شده است، تئورى استيك گولد را درباره اينكه ذهن فرد خوابيده مى تواند بسيار چالاك و مبتكر باشد، تاييد مى كند. در اين بررسى از شركت كنندگان خواسته شد كه پازل هاى لغات درهم ريخته را پس از بيدارى در دو مرحله REM و مرحله كمتر فعال غير REM در كنار هم قرار دهند. نشان داده شد كه پس از مرحله REM خواب، كه به گفته پژوهشگران استدلال و خردورزى سيال را هدايت مى كند، كارايى آزمودنى ها ۳۲ درصد افزايش مى يابد. به نظر مى رسد كه در مرحله غير REM خود محتاط تر فعال مى گردد. اسكن PETبه عمل آمده در افرادى كه در مرحله غير REM هستند، كاهش انرژى مغز را در مقايسه با مرحله REM و افزايش فعاليت را در لب هاى خوابيده نشان مى دهد. آيا اين امر بر محتواى روياها تاثير مى گذارد؟ پژوهشگران دانشكده پزشكى دانشگاه هاى هاروارد و بوستون بدين پرسش پاسخ مثبت مى دهند. از آنجايى كه به لحاظ تئوريك فرد بايد در زمان خاموشى قشر مخ جلوى پيشانى بيشتر غيرقابل كنترل باشد اين تيم، شركت كنندگان را براى دو هفته تحت نظر قرار داد تا ببيند كه آيا خواب REM آنها تهاجمى تر از خواب غير REM است يا خير. در واقع روياهاى REM بيشتر حاوى تعامل هاى اجتماعى بوده و تهاجمى تر بودند. پرسش دائمى و آزارنده اين است: آنچه روياها مى گويند تا چه اندازه ارزشمند است؟ به رغم تمامى كوشش ها براى اندازه گيرى و ارزيابى هنوز كسى نتوانسته است به اين سئوال پاسخ دهد. اما پس از آنكه فرويد اين تئورى را ارائه كرد كه رويا نشانه تمايلات عميق و نهفته است، براى بيش از يك قرن روياها نقش مهمى در روان درمانى داشته اند. گلن گابارد استاد روانپزشكى و روانكاوى كالج پزشكى بيلور مى گويد: «رويا زمينه اى است كه در آن بسيارى از مكانيسم هاى دفاعى فرد از كار مى افتند تا آن چيزهايى كه در حالت بيدارى امكان بروز ندارند، پديدار شوند.» گاه روياها مى توانند يك ابزار تشخيصى مفيد و راهى براى اندازه گيرى درجه حرارت عاطفى فرد باشند. براى مثال روياهاى افرادى كه دچار افسردگى هستند، براى تشخيص فقدان تحرك ايشان سودمند است. آيا يك دليل فيزيولوژيك براى اين امر وجود دارد؟ اريك نوفزينگر، رئيس برنامه پژوهشى تصويربردارى عصبى در زمان خواب كه در دانشكده پزشكى پيتسبورگ اجرا مى شود،اسكن PET بيماران مبتلا به افسردگى را بررسى كرده و دريافته است كه تفاوت بين وضعيت خواب و بيدارى ايشان بسيار كمتر از حالت نرمال است. از يك سو وى مى گويد: «ما غافلگير و شگفت زده شده بوديم. اين نكته جالب توجه بود كه مغز عاطفى افراد سالم تا چه اندازه مى تواند در زمان خواب فعال باشد. برعكس در افراد افسرده قشر مخ در منطقه جلوى پيشانى كه در حالت طبيعى در زمان خواب غيرفعال است، در تمام اين مدت كار مى كرد. بدون اينكه هرگز بخواهيم قدرت آرامش بخش رويا را انكار كنيم، مغز در زمان بيدارى به لحاظ فيزيكى تحت فشار است و خواب اين را نشان مى دهد.» رويا: يك پنجره؟ يك شاهراه؟ راهى براى مغز تا بدين وسيله امروز را با فردا پيوند دهد؟ پاسخ هاى مشخصى وجود ندارند اما تجربه رويا به اندازه تپش قلب و اثر انگشت منحصر به فرد بوده و غنى از الهام براى دانشمندان و شاعران است.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يك خواسته غيرمتعارف در خانواده ايرانى


منبع: فاطمه اميرى


اندك لحظات تنهايى اى را كه به دست مى آورد، او مى ماند و دفترش. روى يك برگ آن مى نويسد: «زندگى پدر هر روز با يك كار تكرارى سپرى مى شود. صبح هاى زود او را مى بينم كه از خانه بيرون مى زند. نامه ها را تحويل مى گيرد و تا شب در تك تك خانه هاى مردم را به صدا در مى آورد. هر روز مادر دلواپس پشت پنجره مى ايستد و رفتن پدر را نظاره مى كند و دعاى وان يكاد...» مى خواند. پدر مرد ساده اى است. مهربان اماخميده و من مى دانم كه هر روز بيشتر از روز قبل نگران مى شود و سايه سنگين زندگى چقدر زود پيرش مى كند.» روى برگ دوم مى نويسد: «زندگى مادر خلاصه مى شود در نگرانى هاى ريز و درشتى كه هيچ وقت دست از سرش برنمى دارند و وقتى به من و زهرا و مجيد و مصطفى نگاه مى كند مى توانم قطره اشكى را كه در گوشه چشمش جمع مى شود ببينم. مادر هر روز پشت چرخ خياطى مى نشيند و من مجبورم در را به روى مشتريانش باز كنم كه همه زنانى مثل خود او هستند. با دستهايى استخوانى كه رگهاى برآمده دارند و مدام از سختى زندگى گلايه مى كنند.» روى برگ سوم مى نويسد: «شايد زندگى مادر ، زندگى من و زهرا باشد چند سال ديگر و زندگى پدر آينده مجيد و مصطفى كه بى اعتنا به داد و فريادهاى مادر با بچه هاى توى كوچه دعوا راه مى اندازند و به جاى درس خواندن فكر و ذكرشان اين است تا با پولى كه از مادر مى گيرند ، ترقه بخرند و از تماشاى ترسيدن مردم، بخندند و لذت ببرند.» دفتر خاطراتش را مى بندد و با خودش فكر مى كند: «كاش مى شد از اينجا بروم. چيزى نمى فهميدم و يا روى پاى خودم مى ايستادم .» سالها در اين خانه زندگى كرده است. شب و روز با داشته ها و نداشته ها خو گرفته و با غم ها و شادى هاى آن اشك ريخته يا خنديده است. اما در همين خانه پر از رفت و آمد و هياهو، شده لحظاتى كه پناه بردن به يك گوشه دنج و خلوت و يك اتاق خالى بزرگترين آرزويش باشد. تحقيقات سازمان بهداشت جهانى مى گويد زندگى فرزندان با خانواده مدت زمانى دارد كه وقتى سپرى شد ، آنها بايد قدم به مرحله استقلال و جداشدن از خانواده پدر و مادرى خود بگذارند. اين استقلال و روى پاى خود ايستادن البته در كشورهاى غربى و فرهنگ كشور ما تفاوت عمده اى دارند. در اينجا اغلب اين استقلال با ازدواج و تشكيل زندگى مشترك به دست مى آيد، اما در كشورهاى غربى فرزندان حتى از سنين خيلى جوانى اين امكان را دارندكه از خانواده هايشان جدا شده و به طور مستقل زندگى كنند. در نبود نهادهايى كه نياز جوانان را بشناسند و براساس آن به طرح و تدوين برنامه هاى مناسب و مفيد خاص اين سنين بپردازند و با وجود والدينى كه اغلب دوران جوانى خود را فراموش كرده اند و به احتياجات فرزندانشان بى توجهند، گرايش به تنهايى، انزوا و دورى از ديگران در ميان جوانان به يك خواسته و نياز ضرورى تبديل مى شود. اين احساس بويژه وقتى قوت مى گيرد كه به نياز جوان به استقلال و روى پاى خود ايستادن پاسخ داده نشود. آمار نشان مى دهد بيش از نيمى از جمعيت كشور كمتر از ۲۵ سال سن دارند اما نه فقط در نبود نهادهاى حمايتى دولتى، فكرى براى سامان دادن به انرژى و تواناييها و نيازهاى جوانان شده بلكه در خانواده ها نيز والدين آموزش لازم را براى روبرويى با عادتهاى خلقى و ويژگى هاى شخصيتى سنين نوجوانى و جوانى نديده اند. همه پنج خواهر و برادر بزرگتر شروين ۲۳ ساله ازدواج كرده اند و زندگى مستقلى دارند. او بايد با پدر و مادرش كه بيشتر از سى سال با آنها فاصله سنى دارد، زندگى كند. پدر هميشه گلايه دارد كه چرا او كمتر در خانه مى ماند. در مهمانيهاى خانوادگى شركت نمى كند و جمع دوستانش را به بودن با آنها ترجيح مى دهد. اما شروين اين نوع رفتار را از جانب خودش كاملاً طبيعى مى داند:«جمع هاى خانوادگى برايم جذابيت ندارد. به شنيدن حرفهايى كه دراين جمع هاى خانوادگى مى شود، علاقه اى ندارم. با پدر و مادرم نمى توانم ارتباط فكرى برقرار كنم. من استقلالى را مى خواهم كه در آن به كارها و علايق خودم برسم، موسيقى گوش كنم، كتاب بخوانم، با دوستانم باشم تا ديروقت با كامپيوتر كار كنم، اما پدر و مادرم مى خواهند همه كارها و برنامه هايم را زير نظر بگيرند.» اينها همه دلايلى مى شوند كه از نظر شروين او را براى جداشدن از خانواده و داشتن زندگى مجردى ترغيب مى كنند. محمدعلى موسوى مدرس دانشگاه و آسيب شناس اجتماعى مى گويد: «الگوى زندگى مستقل جوانان كه در غرب رايج است ، كاملاً با ويژگى هاى فرهنگى ، اجتماعى و شرايط اقتصادى اين جوامع مطابقت مى كند. آنجا جوان تكليفش با زندگى مشخص است. چه بخواهد درس بخواند يا نه و چه بخواهد كار كند و درآمد به دست بياورد، امكانات را براى اين كه بخواهد روى پاى خودش بايستد و از خانواده مستقل شود، دارد. برايش فرقى نمى كند كه ابتداى شروع به كارش چه پست و مقامى بگيرد. حاضر است با كارگرى در يك رستوران يا كارى معمولى در هر اداره و كارخانه اى شروع كند. در واقع كار عيب نيست. اينها بتدريج او را براى زندگى آينده اش پخته تر مى كند. در پدر و مادرها هم اين پذيرش به وجود آمده كه به راحتى خود را براى جداشدن جوان از خانواده آماده مى كنند. البته نهادهاى اجتماعى هم هستند كه درجامعه جايگزين خانواده، برخى نيازهاى جوان را پاسخ مى دهند. اما در كشور ما نه خانواده ها اين شناخت را از علايق و خواسته هاى جوانان دارند و نه جامعه مى تواند خدمات لازم را به جوانى كه مى خواهد زندگى مستقل را قبل از ازدواج و تشكيل زندگى مشترك تجربه كند ، بدهد. در نتيجه پذيرش اين خواسته جوانان كه همان داشتن استقلال و جدا و منفك شدن از خانواده پدر و مادرى است براى اغلب والدين به موضوعى سخت دردناك و تحمل ناپذير تبديل مى شود.» عكس چند خواننده خارجى را به ديوار اتاقش زده است. ضبط صوت بزرگى با دو باند بزرگتر روى ميز كنار تختش است و نوارها و سى دى هاى فيلم و موسيقى اطراف آن پراكنده اند. صبح ها كه از خواب بلند مى شود، اغلب كسل و بى حوصله است. اين وقت روز كسى جرأت حرف زدن با او را ندارد. سر كوچكترين مسأله اى بر سر خواهر و برادرش فرياد مى زند. داخل اتاقش صداى ضبط صوت را آنقدر بلند مى كند كه مادر عصبانى از اين كار او به در اتاقش مى كوبد: «چه خبر است صداى اين لعنتى را آنقدر بلند كرده اى؟» اما فايده اى ندارد. مادر دلخور از اين رفتارهاى او مى گويد: :كوچكتر كه بود برنامه زندگى اش دست خودمان بود. مشكلى نداشتيم. اما حالا بزرگ كه شده مى خواهد هرطور دوست دارد زندگى كند. مى گويد شما كارى به كارم نداشته باشيد. نه توى فاميل با كسى رفت و آمد مى كند و نه مى گذارد از زندگى دوستانش سر دربياوريم.» يك متخصص جامعه شناس معتقد است: «يك جوان مثل هر انسان ديگرى نياز به ساعتهاى تنهايى و با خود بودن دارد. معمولاً در اين ساعتهاى تنهايى فرد امكان فكر كردن به آينده ، آرزوها و برنامه هايش را پيدا مى كند. اين براى جوان سازنده است. حتى گاه ضرورت تحصيل و يا كار در شهر ديگرى سبب مى شود عده اى از جوانان در خانه هاى مجردى ، خوابگاهها و دور از خانواده خود سر كنند. اين نوع زندگى با وجود مشكلاتى كه دارد ، موقعيت خوبى براى آزمودن استعداد و توانايى هاى جوان است. اين كه براى استقلالش كار كند، زحمت بكشد و تجربه كسب كند. حالا اگر اين نياز به كسب هويت فردى در خانواده پاسخ داده نشود و زمينه تفاهم ميان والدين و جوان تيره و مبهم باشد و علاوه براين، مشكل استقلال مالى هم جوان را تحت فشار بگذارد، نيازهاى جوان برآورده نمى شود و همه اين احساسهاى فروخورده و مجال بروز نيافته، خشمى را از خانواده و جامعه در جوان به وجود مى آورد و در نتيجه نياز به استقلال در جوان گاهى ناشى از خشم و ميل شديد به بريدن از خانواده است. مادر فهيمه وقتى هر روز خبرهاى مربوط به روابط اعضاى خانواده در كشورهاى غربى را از تلويزيون مى شنود و يا در روزنامه ها مى خواند كه دراين كشورها فرزندان معمولاً تا ۱۸ - ۱۷ سالگى درخانه با والدين خود زندگى كرده و سپس از آنها جدا مى شوند و زندگى مستقلى را شروع مى كنند، خوشحال مى شود از اين كه در آن كشورها زندگى نمى كند و وجودش سرشار از احساسى است كه حتى تا آخر هم طاقت دورى و قطع رابطه با فرزندانش را ندارد. او مى گويد:«من حتى تحمل يك ساعت دورى از بچه ها را ندارم. فقط كافى است يك ساعت ديرتر از حد معمول به خانه بيايند تا دلم به هزار راه برود. چطور مى توانم آنها را بسپارم به امان خدا و بگويم برويد پى زندگى تان!» اين احساس وابستگى ميان والدين و فرزندان شايد يكى از مشخصه هاى روابط خانوادگى در كشور ما است. هرچند دكتر محمدعلى موسوى مدرس دانشگاه آن را يك ويژگى شرقى توصيف مى كند كه والدين و فرزندان را در يك موقعيت بسيار وابسته و متكى به هم قرار مى دهد: « در خانواده هاى ايرانى بويژه طورى براى فرزندشان برنامه ريزى مى كنند كه گويا گمان ندارند بالاخره او روزى بايد روى پاى خودش بايستد و مستقل از آنها زندگى كند. از طرفى شدت اين وابستگى به قدرى است كه وقتى والدين پير شدند هم متقابلاً از فرزندانشان انتظار دارند همان خدماتى كه از دوران كودكى ،نوجوانى و جوانى والدين به آنها داده اند، حالا فرزندان براى پدر و مادرشان انجام بدهند. ما متأسفانه مفهوم واژه دلبستگى را با وابستگى در روابط خانوادگى به اشتباه گرفته ايم. در حالى كه پايه هاى وابستگى فرزندان به خانواده از سنين بسيار كم از دوران كودكى بايد سست و لرزان شود، تا فرد در بزرگسالى به اندازه كافى توانسته باشد تجربه هاى لازم براى روبرويى با زندگى و مسائل و مشكلات مختلف آن را كسب كند.» مريم ۲۶ ساله هم دوست داشت امكانى را مى يافت تا جدا و مستقل از خانواده اش زندگى مى كرد: «پدر و مادرم مدام از كارهايم ايراد مى گيرند. محدودم مى كنند. حتى به مكالمه هاى تلفنى من هم حساسند. جلو استقلال و برنامه هايى را كه دارم مى گيرند. مجبورم خودم را با برنامه ها، تفريحات و سليقه آنها تطبيق بدهم.» صرف نظر از پذيرش يا مقاومت والدين در برابر موضوع دادن استقلال به فرزندانشان در سنين جوانى ، جوانان با مشكل بزرگتر ديگرى هم روبرويند و آن مسأله اشتغال است. چرا كه استقلال از خانواده، وقتى ميسر است كه استقلال مالى هم وجود داشته باشد و از آنجا كه فرصت اشتغال در جامعه ما محدود است به اعتقاد دكتر موسوى آسيب شناس اجتماعى همچنان بايد همان الگوى سنتى خانوادگى كه زندگى جوانان تا زمان ازدواج با والدين است به ديده تأييد نگاه كنيم:«اما بديهى است كه بايد بهبودى اى نيز دراين روابط به وجود بياوريم. به عنوان مثال گذاشتن يك اتاق يا بخشى از خانه در اختيار نوجوان يا جوان تا هر گونه كه مى خواهد وسايل آن را بچيند، در خلوت و سكوت آن كتاب بخواند ، موسيقى گوش كند با دوستانش باشد و به علايقش بپردازد. حتى ممكن است در برخى خانواده ها اين امكان نباشد كه اتاق يا واحد جداگانه اى در اختيار فرزندان قرار بدهند. اما به هرحال مى توان حتى يك اتاق كوچك را هم با پرده اى از ساير قسمت ها جدا كرد و امكان تجربه زندگى مستقل را در همان فضاى خانواده براى فرزندان به وجود آورد. اگر اين امكان با اشتغال و كسب درآمد هم توأم شود به مراتب براى دوام و قوام يافتن شخصيت جوان و آماده شدن او براى مسؤوليت هاى مهم تر و بزرگتر آينده مفيدتر است.» برخورد مؤثر و آگاهانه با مشكلات زندگى ، مهارتى نيست كه آسان به دست بيايد. يا يك شبه اتفاق بيفتد. هرچه امكان رودررويى با مشكلات، پيداكردن راه حل براى مسائل مختلف و كسب تجربه در برقرارى ارتباط مؤثر با ديگران بيشتر باشد، زندگى شايد ساده تر و آسوده تر به پيش برود.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ده توصيه براى حافظه بهتر در سنين بالا


منبع: Women Healthصs Watch, May 2005 / ترجمه: ع. فخر ياسرى


عادات خوب بهداشتى مسلماً به حفظ حافظه يارى مى رسانند، ولى مغز در سنين بالا احتمالاً نياز به كارهاى بيشترى دارد تا همواره فعال و آماده باقى بماند. اگر ۵۰ سال يا بيشتر داريد، احتمالاً گاهى پيش آمده كه متوجه افت توانايى تان در به خاطر آوردن مطالب و چيز ها شده ايد. شايد نمى توانيد به خاطر آوريد كه چه وقت به دو وارد انبارى شديد، يا اسامى دوستان يا افرادى را كه در يك مهمانى با آنها برخورد كرده ايد فراموش مى كنيد. در حالى كه بيشتر مردم متوجه تغييراتى در حافظه با بالا رفتن سن مى شوند، ولى تنها درصد اندكى _ حدود ۱۰درصد ۶۵ساله ها - دچار زوال عقل واقعى مى شوند كه در واقع افت جدى و پيشرونده حافظه و توانايى هاى شناختى است. اين از دست دادن قابل توجه كاركرد ذهنى نه به دليل پيرى بلكه ناشى از اختلالات عضوى، آسيب ها يا بيمارى عصبى است. عادات بهداشتى خوب كمك مى كنند كه كاركرد شناختى حفظ شود و خطر زوال عقل كاهش يابد. مطالعات نشان داده اند كه اگر خانم ها از نظر جسمى فعال باشند، استراحت و خواب كافى كنند، سيگار نكشند، روابط اجتماعى خوبى داشته باشند، الكل مصرف نكنند و از غذاهاى پر رشته (گياهى) با چربى هاى اشباع شده و ترانس كمتر استفاده نمايند، كمتر دچار افت شناختى يا زوال عقل مى شوند. عوارض مشكلات جسمى يا دارو ها، در خانم هايى كه به پزشك مراجعه مى كنند، كمتر است. تغييرات طبيعى مربوط به سن در مغز از سرعت برخى فرآيند هاى شناختى مى كاهند، و يادگيرى مطالب جديد يا تمركز ذهنى و عدم پراكندگى ذهنى را قدرى دشوار مى سازند. مشكلات زود گذر در حافظه (كليد را كجا گذاشته ام؟) بيشتر پيش مى آيند. اين تغييرات طبيعى تلقى مى شوند، ولى مى توانند دلسرد كننده باشند. خبر خوب اين كه به خاطر چندين دهه پژوهش، بيشتر ما مى توانيم ذهن خود را به كمك راهبرد هاى اثبات شده متكى به خويش روشن تر و فعال تر سازيم. در اينجا به چندين توصيه براى حفظ توانايى به خاطر آوردن با وجود بالا رفتن سن اشاره مى كنيم. ۱- به خودتان باور داشته باشيد افسانه هاى رايج پيرامون پيرى مى توانند به حافظه آسيب رسانند. حافظه يادگيرندگان ميان سال و مسن تر مى تواند با قرار گرفتن در معرض گفته هاى كليشه اى درباره پيرى و حافظه بد عمل كند و برعكس اگر آنها را در معرض پيام ها راجع به حفظ حافظه در دوران كهولت سن قرار دهيم خوب عمل خواهد كرد. اگر تصور كنيد كه داشتن حافظه خوب يا بد خارج از اراده كنترل تان است، در اين صورت احتمال تلاش زيادى براى حفظ مهارت هاى حافظه تان نخواهيد كرد و با بالا رفتن سن متوجه افت بيشتر قدرت شناختى تان خواهيد شد. باور به اين كه مى توانيد حافظه تان را بهبود بخشيد و تبديل اين باور به عمل با كسب مهارت هاى بيشتر و بهتر و چالش با ذهن خويش، حافظه تان را همواره روشن و فعال نگاه مى دارد. ۲- در استفاده از مغزتان اصل صرفه جويى يادتان نرود اگر نيازى به صرف انرژى زياد براى به خاطر آوردن اين كه كليد هايتان را كجا گذاشته ايد يا تاريخ جشن تولد دختر بزرگتان چه وقت است نداريد پس بهتر است آن را صرف به خاطر سپردن مطالب جديد و مهم تر سازيد. براى آن كه اطلاعات مورد نياز روزمره همواره در دسترس تان باشد، بهترين كار اين است كه از تقويم، دفترچه يادداشت، نقشه، فهرست هاى خريد، پوشه ها و كتابچه هاى آدرس در كامپيوترتان استفاده كنيد. محلى را در خانه براى قراردادن عينك، كيف پول، كليد ها و ساير اقلامى كه مورد استفاده دائمى تان هستند، تعيين كنيد. برطرف كردن شلوغى و به هم ريختگى در منزل يا دفتر كارتان كمك زيادى به كمتر شدن پراكندگى خاطرتان خواهد كرد و لذا موجب خواهد شد كه به روى اطلاعات جديدى كه مى خواهيد به خاطر بسپاريد، متمركز شويد. ۳- افكارتان را مرتب و منظم كنيد اطلاعات جديدى كه به صورت تكه هاى كوچك تر تقسيم شده اند (مثل شماره تلفن يا شماره ملى چند قسمتى) راحت تر به خاطر سپرده مى شوند تا يك فهرست طولانى مثلاً تمام شماره هاى حساب هاى بانكى تان يا نام همه افراد در كلاس درس تان اگر فهرستى طولانى براى به خاطر سپارى داريد، آن را به تكه هاى كوچك تر تقسيم كنيد (مثلاً در كلاس درس، كودكان را براساس رديف صندلى كه بر روى آن مى نشينند يا دختر يا پسر بودنشان تقسيم كنيد) و يا به الگوهاى تكرارى (مثلاً ارقام تكرارى يا تمام كودكانى كه موى بلند دارند) توجه نماييد. ۴- از تمام حس هايتان بهره بگيريد هرچه از حس هاى بيشتر در يادگيرى استفاده كنيد، مغزتان بيشتر درگير نگهدارى حافظه مى شود. به عنوان مثال، همه مى دانند كه بوها در به خاطر آوردن خاطرات گذشته هاى دور بسيار موثرند، به ويژه خاطراتى كه اثر عاطفى نيرومندى نيز بر روى ما داشته اند مثلاً همه با پختن نان و شيرينى توسط مادر بزرگ هايمان را با بو كردن آنها به راحتى به خاطر مى آوريم. نتايج تحقيقى كه در مجله «نورون» (مه ۲۰۰۴) منتشر گرديد، نشان داده شد كه بوها مى توانند در بهبود حافظه براى موضوعات پيش پا افتاده و روزمره نيز مفيد باشند. به افراد بزرگسال يك رشته تصاوير بى تفاوت از لحاظ عاطفى، كه هر يك با نوعى رايحه و بو همراه بوده نشان داده شد. از آنها نخواستند كه آنچه را كه ديده اند به خاطر بسپارند. سپس مجموعه تصاويرى، اين بار بدون رايحه هاى قبلى به آنها مجدداً نشان داده شد و از آنها خواسته شد كه آنها را كه پيش از اين ديده بودند به خاطر آورند. به خاطر آوردن در مورد كليه تصاوير فوق، به ويژه آنهايى كه با رايحه اى دلپذير همراه بودند، بسيار عالى بود. در تصوير بردارى از مغز، دانشمندان دريافتند كه حتى اگر رايحه هاى قبل با تصاوير همراه نباشند، به محض مشاهده آن تصاوير آن بخش از مغز كه ناحيه اوليه بويايى به حساب مى آيد (قشر هرمى مغز) فعال مى شود. ۵- مغزتان را توسعه دهيد بخش هايى از مغز كه درگير يادگيرى از طريق خواندن با صداى بلند، كشيدن تصوير، يا نوشتن اطلاعات بر روى كاغذ هستند (حتى اگر هرگز به يادداشت هايتان هم رجوع نكنيد) بسيار وسيع اند. صرف مشاهده تصاوير، به خاطر سپردن و درك آن را آسان تر مى سازد. در واقع با اين كار، ناچاريد با دقت بيشتر به اطلاعات بپردازيد. ۶- با صداى بلند تكرار كنيد وقتى كه دوست داريد چيزى را كه به تازگى شنيده ايد يا درباره آن انديشيده ايد به خاطر بسپاريد، آن را به صداى بلند تكرار كنيد. مثلاً اگر همين حالا كسى نامش را به شما گفته، آن را در صحبت ها خطاب به وى يا درباره همانجا تكرار كنيد. اگر چيزى را در جايى غير معمول قرار مى دهيد، نام آن محل را به روى كاغذى يادداشت كنيد و يا آن را به صداى بلند براى خود بگوييد و اين كه از درخواست تكرار اطلاعات توسط ديگران هيچ ابا نورزيد. ۷- فاصله بيندازيد تكرار، اگر با زمان بندى مناسبى صورت گيرد، ابزارى از اين هم قوى تر براى ياد گيرى است. به جاى آن كه در زمان كوتاهى مطالب زيادى را براى خود تكرار كنيد (كارى كه اغلب براى امتحانات مى كنند و مغز را بيشتر از گنجايش اش پر مى كنند)، مطالب ضرورى را در فواصل زمانى كه به تدريج طولانى تر مى شوند- مثلاً نخست ساعتى يك بار، بعد هر چند ساعت يك بار و سپس روزى يك بار- تكرار كنيد. اين طرز فاصله اندازى به ويژه در مورد اطلاعات پيچيده، مثلاً براى مسلط شدن بر جزئيات وظيفه تازه اى كه به ما محول شده، بسيار مفيد و موثر است. در مطالعات پژوهشى ثابت شده كه تكرار و نمايش جزئيات با فاصله زمانى هم در افراد سالم و هم كسانى كه دچار مشكلات شناختى جسمى (مثل MS) هستند، حافظه را بهبود مى بخشد. ۸- از ياد افزار ها (Mnemonic) استفاده كنيد ياد افزار ابزار خوبى براى به خاطر سپردن يك رشته از اسامى است. براى ياد افزار هم مى توان از حرف اول كلمات استفاده كرد. براى افراد مسن يك ياد افزار به ويژه موثر بيان يك داستان است، يعنى قصه كوتاهى كه هر بار نقل كردن آن يادآورى اش را براى بار آينده آسان تر مى سازد. مثلاً جمله «بچه عينكم را داخل كيف پولم گذاشت» موضوعاتى را در رابطه با بچه، عينك و كيف پول به خاطرتان مى آورد. ۹- با خودتان به چالش بپردازيد پرداخت به فعاليت هايى كه نياز به تمركز و استفاده از حافظه دارد، به حفظ مهارت هايتان كه با گذشت زمان ممكن است رو به افول گذارند، كمك مى كند. بحث كردن پيرامون مطالب موجود در كتب، حل كردن جداول كلمات متقاطع، پرداختن به دستورالعمل هاى جديد، رفتن به مسافرت و انجام پروژه ها و سرگرمى هاى جديدى كه نياز به مهارت هايى دارند كه براى شما آشنا يا راحت نيستند، از جمله اين فعاليت ها هستند. در اينجا نيز از تمام حس هايتان كمك بگيريد: مثلاً سعى كنيد مواد موجود در فلان غذايى را كه در رستوران ميل مى كنيد حدس بزنيد، مجسمه سازى و سفالگرى را امتحان كنيد يا قدرى هم به موسيقى بپردازيد. ۱۰- در دوره هاى تقويت حافظه شركت كنيد دوره هاى تقويت حافظه روزبه روز معمول تر و متداول تر مى شوند. يكى از اين دوره ها را كه توسط كاركنان بهداشتى يا متخصصان روانشناسى يا باز توانى شناختى برگزار مى شوند، انتخاب كنيد. دوره هايى كه به باز ى هاى كامپيوترى يا تمركز ذهنى مى پردازند، چندان مفيد نيستند و معمولاً كمكى به باز توانى شناختى و رفع مشكلات روزمره حافظه نمى كنند. دوره اى را برگزينيد كه بيشتر به راه هاى عملى اداره چالش هاى روزمره مى پردازد. نتايجى كه از يك دوره تقويت حافظه حاصل مى شود، بستگى به تلاشى دارد كه صرف آن مى كنيد، طبق يك گزارش ارائه شده در اجلاس سالانه «انجمن روانشناسى آمريكا» در جولاى ۲۰۰۴ توانايى به خاطر آوردن نام ها و مطالب كمتر بستگى به سن و سلامتى دارد و بيشتر وابسته است به انگيزه تمرين و تلاش افرادى كه در اين دوره ها شركت مى كنند. و باز هم سلامتى و بهداشت را فراموش نكنيد. اگر يك مشكل بهداشتى حافظه تان را تهديد مى كند، احتمالاً موقعيت چندانى در اجراى استراتژى هاى بهبود حافظه نخواهيد داشت.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ترس

منبع: وفا شمس


ترس در كودكان ترس مفيد است. ترس از ما محافظت مى كند. وقتى شيرى را مى بينيم، نياز به فكر كردن نداريم. وقتى از يك خيابان شلوغ عبور مى كنيم، خوب است كه كمى بترسيم. اين نوع ترس ها براى ادامه زندگى و حفظ حيات ما لازم است. اما برخى از ترس ها را ياد مى گيريم. مثل ترس از عنكبوت. آن موجود كوچك پشمالو در گوشه اتاق هيچ خطرى براى ما ندارد، اما بسيارى از افراد به محض ديدن او جيغ مى كشند. بعضى از روانشناسان معتقدند كه اكثر ترس ها در انسان به خاطر تجربه هايى است كه در سه سال اول زندگى كسب مى شوند. اما در بررسى هاى جديد روانشناسى ثابت شده است كه در دوران كودكى اكثر ترس ها در كودكان مشترك است. در واقع بعضى ترس ها در اثر غريزه طبيعى و براى محافظت از خود در كودكان به وجود مى آيد، البته به غير از فوبيا كه مبحث كاملاً جدايى در علم روانشناسى است. بعضى ترس ها با بزرگ شدن و مستقل شدن كودك رشد مى كنند. مثلاً وقتى كه كودك به راه مى افتد و مى فهمد كه مى تواند مادرش را ترك كند، در عين حال مى فهمد كه مامان هم مى تواند او را ترك كند. كودكان در سنين پايين ممكن است از هر چيزى وحشت كنند: تاريكى، باد و يا حتى عروسك محبوبشان ممكن است باعث ترس در آنها بشوند. ممكن است اتفاقى ترسناك براى كودك بيفتد و او بعد از چند روز و يا چند هفته وحشت زده بشود. هر چقدر هم كه كودك شما وحشت زده باشد، ترس در كودكان چيزى نيست كه شما از آن احساس نگرانى بكنيد. اينها احساسات طبيعى هستند كه به كودك كمك مى كنند تا بفهمد دنياى اطراف او به چه صورت است. بيشتر ترس ها را مى شود تحت كنترل درآورد يا بر آن غلبه كرد. كنار آمدن با ترس ها بخشى از رشد را تشكيل مى دهند. ترس وقتى به مشكل تبديل مى شود كه فعاليت هاى زندگى را مختل كند. در اين صورت خبر از وجود مشكلات ديگرى مى دهد. هر بچه اى فازهاى گوناگون ترس را پشت سر مى گذارد. يك نوزاد شروع به شناخت دنياى اطرافش مى كند و از هر چيزى كه نمى شناسد، مى ترسد. مثلاً از قيافه هاى ناآشنا. وقتى نيروى تخيل و فانتزى كودك رشد مى كند، همه جا غول و روح مى بيند در حالى كه يك نوجوان از اينكه ديگران درباره او و تغييرات بدنيش چگونه فكر مى كنند مى ترسد. ترسيدن كودك سه ساله از غول طبيعى است، ولى بچه دوازده ساله اى كه جرأت نمى كند بخوابد، حتماً مشكلى دارد. شايع ترين انواع ترس ها در سنين مختلف كودكان عبارتند از: شش ماهگى: ترس از غريبه ها. هشت ماهگى: جدا شدن از والدين، افتادن. يك سالگى: جدا شدن از والدين، صدا، حيوانات، حمام كردن، دكتر. دو سالگى: جدا شدن از والدين، آموزش توالت رفتن، حمام كردن، شب هنگام خواب، دكتر. سه سالگى: از دست دادن والدين، آموزش توالت رفتن، شب خوابيدن، روح و ديو، هر كسى كه از نظر ظاهرى با اعضاى خانواده تفاوت داشته باشد، مانند: اشخاص ناتوان و معلول، ريشوها، كسانى كه رنگ پوستشان متفاوت است و غيره. چهار سالگى: صدا، حيوانات، شب هنگام خواب، روح و ديو، كسى كه از نظر ظاهرى با اعضاى خانواده تفاوت دارد، از دست دادن والدين، مرگ، طلاق. پنج سالگى: صدا، حيوانات، روح و ديو، گم شدن، رفتن به مهد كودك، از دست دادن والدين، مرگ، صدمه جسمانى، طلاق. از جمله ترس هاى مهم در رابطه با والدين، ترس از جدايى است كه مى بينيم از هشت ماهگى تا سه سالگى از ترس هاى شايع به شمار مى رود. كودك نمى خواهد از شبكه امن والدينش جدا شود. او مى ترسد و نامطمئن است و به جست وجوى راه هاى مختلف براى گريز از رفتن به تختخواب و مدرسه مى پردازد. زيرا مطمئن نيست كه وقتى از خواب بيدار مى شود يا از مدرسه بازمى گردد والدينش را ببيند. از آنجايى كه شما نمى توانيد هميشه در كنار او باشيد، بنابراين كودك بايد بر اين ترس غلبه كند تا بتواند از زندگى طبيعى برخوردار باشد. شبكه امن فرزندتان از تاريكى، بيمارستان، جدايى، تصاوير تلويزيون و... مى ترسد. شما نمى توانيد از پيدايش اين ترس ها جلوگيرى كنيد، اما مى توانيد به كودك خود كمك كنيد. چنانچه كودكى بتواند درباره ترس خود صحبت كند، احساس بهترى خواهد داشت. جدى گرفتن كودك از سوى والدين، صحبت كردن و گوش دادن به حرف هاى او كمك بزرگى است. بعضى از ترس ها براى بزرگسالان خنده آورند، ولى براى بچه ها اين گونه نيستند. اين نكته مهمى است كه به كودك خود بگوييد كه او را درك مى كنيد، به آنها بگوييد كه شما هم وقتى كوچك بوديد از چيزهاى مشابهى مى ترسيديد. گفت وگو و صحبت در مورد ترس هاى كودكيتان به فرزندتان مى فهماند كه ترس و وحشت او مسأله بزرگى نيست. به علاوه توضيح شما به كودك كمك مى كند كه احساس خود را در مورد ترسش بيان كند. به ياد داشته باشيد كه هرچه كودك بيشتر در مورد احساسات خود صحبت كند، به همان نسبت از اهميت مسأله ترس كاسته خواهد شد. با ايجاد يك شبكه امن، كودك مى آموزد كه بر ترس خود غلبه كند. كودكى كه ترسيده است در جست وجوى افراد قوى و آرامى است كه به او احساس امنيت ببخشند و خود نترسند. بنابراين قوى بودن شما كمك بزرگى به فرزندتان است. ترس؛ موجودى كه درون ما زندگى مى كند به دكتر گفت: «از وقتى فيلم آسمانخراش جهنمى را ديده ام همه چيز خراب شده. مى ترسم، از ارتفاع، آتش سوزى و حوادث ناگهانى مى ترسم. حالا من آدمى شده ام كه در تمام لحظات زندگى ام در خانه از ترسى دائمى رنج مى برم.» ... او فكر مى كند هر آن ممكن است اتفاقى بيفته، خانه طبقه دوازدهم يكى از برج هاى تهران متعلق به اوست. اويى كه غذا مى خورد مى ترسد. تلويزيون مى بيند مى ترسد. در كنار پنجره چاى مى نوشد و مى ترسد. ترس از حادثه اى كه شايد هيچ گاه به وقوع نپيوندد. با خودش مى گويد: كاش هيچ وقت آن فيلم لعنتى را نديده بودم.» او مثل هزاران نفر ديگر در ايران از مشكلى به نام ترس واهى رنج مى برد. شايد خود شما نيز دچار آن باشيد. ترس از تاريكى، ارتفاع، تصادف، آتش سوزى و ...! سعيد حالا دوران ميانسالى را طى مى كند: «خجالت مى كشم اما چاره چيست؟ هنوز از تاريكى مى ترسم. دليل آن به دوران كودكى باز مى گردد. عمويم هميشه براى اينكه با من شوخى كند مى گفت در تاريكى موجودى به نام يك سر و يك چشم وجود دارد كه بچه ها را مى خورد. حالا بچه هايم هم مى دانند پدرشان از تاريكى وحشت دارد.» و اين رنج عجيبى است كه عليرغم ظاهر ساده و كم اهميتش مى تواند بسيار پيچيده باشد، ترس جزيى از وجود آدمهاست ولى ترس واهى... بسيارى از روان شناسان اعتقاد دارند ادامه زندگى بعد از ترس از يك پديده، بستگى به روحيه، باورها و اعتقادات اشخاص دارد. شخصى كه دچار سوختگى شده و نه تنها سعى در مهار ترس، بلكه انتقال آن به اطرافيان دارد با شخصى كه در تلاش است كه تنها از سوختگى خود به عنوان خاطره تلخ ياد كند بسيار متفاوت هستند. اين تفاوت در روند زندگى بسيار تأثيرگذار است. ترس هاى واهى و مداوم موسوم به «فوبيا» در بسيارى از انسان ها شايع است. اين در حالى است كه در بسيارى از نقاط دنيا درمان هاى پيشرفته اى براى رفع اين پديده انجام مى دهند. در حادثه ۱۱ سپتامبر و حادثه سونامى كه اولى بلاى انسانى و دومى جزو بلاهاى طبيعى محسوب مى شد بسيارى از حادثه ديدگان دچار ترس طولانى مدت شوند. به گفته دكتر فربد مهتابى استاد دانشگاه بسيارى از كسانى كه در حادثه ۱۱ سپتامبر شخصى يا اشخاصى را از دست داده بودند تا مدت ها با اضطراب و دلهره و ترس شديد زندگى مى كردند؛ «حتى بسيارى از دانشجويان براى رهايى از اين دلهره و اضطراب به قرص هاى آرام بخش در تمام روز پناه مى بردند كه به دنبال مصرف اين داروها، گوشه گيرى و افسردگى جايگزين اضطراب و دلهره شد.» به اعتقاد مهدى مجردزاده مترجم و روانشناس باورها و اعتقادات انسان با دارو تغيير نمى كند؛ «بسيارى از اشخاصى كه دچار فوبيا مى شوند دچار توهم نيز مى شوند كسى كه يك بار تصادف كرده از خانه نشينى هم مى ترسد چرا كه تصور ورود كاميون به خانه خود را در ذهن مى پروراند و يا ترس خود را از يك پديده به چيزهاى ديگر تعميم مى دهد. مثلاً فردى كه عزيزى را در اثر بيمارى از دست داده با يك عطسه هم دچار نگرانى و اضطراب مى شود. اين يك مسأله غيرمعقول و بى پايه به شمار مى آيد و ادامه زندگى با ترس را بسيار رقت بار و دشوار خواهد كرد. يكى از بارزترين ترس هاى واهى ترس از مرده است، همه مى دانيم يك مرده خطرى ندارد و اگر قرار باشد خطرى متوجه انسان شود از سوى افراد زنده است. مجردزاده ادامه مى دهد: «متأسفانه بسيارى از روان پزشكان اعتقاد به مصرف دارو دارند و براى رهايى بيماران از فوبيا براى آنان دارو تجويز مى كنند در حالى كه در حال حاضر شيوه Nlp (گفتاردرمانى) كم كم جاى روش هاى فروديسم و گشتالپ را مى گيرد.» واهمه داشتن از همه چيز اشتباه و نترسيدن از هيچ چيز حماقت است. ترس منهاى فوبيا يك پديده طبيعى است. اگر در خودرويى نشسته باشيم و با سرعت بالاى ۱۵۰ كيلومتر در ساعت در حركت باشيم ترس از واژگون و يا تصادف طبيعى است. به اعتقاد مجردزاده ترس را مى توان يك پديده اكتسابى دانست؛ «اساساً ترس در طبيعت بشر نيست و اكتسابى به شمار مى آيد. بچه اى كه در خانواده اى بزرگ مى شود كه افراد آن به نوعى در رفتار خود ترس را القا مى كنند نمى تواند خود را از اين خصيصه مصون بدارد. اما اصولاً ترس طبيعى، احتياطى است كه در امكان بروز خطر، انسان از خود نشان مى دهد. هيچ كس جرأت دست دراز كردن به قفس شير را ندارد. اين ترس نيست بلكه يك احتياط به شمار مى آيد.» حالا ديگر كمتر كسى است كه در آمريكا «بنياد رابينز» را نشناسد. همه «ريچارد بندلر» روان شناس مشهور آمريكايى را در درمان ۱۰ دقيقه اى فوبيا مى شناسند. شيوه Nlp عمر جوانى دارد ولى در آمريكا كيفيت اين علم جوان مقدم بر كميت آن است. بندلر به راحتى در كمتر از ۱۵ دقيقه آشفتگى وترس ۳۰ ساله را برطرف مى كند و اخيراً اعلام كرده اين شيوه در حال حاضر براى درمان فوبيا بسيار عادى شده است. اما مبتلايان به فوبيا تنها در آمريكا نيستند كه بتوانند در عرض ۱۰ دقيقه خود را از عذابى ناخواسته رهايى بخشند. با صراحت مى توان اعلام كرد در ايران مركزى نداريم كه به درمان فوبيا بپردازد. مطب ها و كلينك ها در حد بيان لفظى و توصيه هاى ايمنى عمل مى كنند و يا برخى ديگر پا را فراتر مى گذارند و به تجويز داروهاى طولانى مدت مبادرت مى ورزند. مجردزاده بر روش هاى نوين اصرار مى كند: «متأسفانه در كشور ما بسيارى از روان پزشكان اعتقادى به اينگونه روش ها ندارند. درست است كه روش Nlp علم نوپايى است ولى پرداختن به كيفيت آن مى تواند به زودى در مطب ها و كلينيك هاى كشور فراگير شود و بيماران فوبيا به راحتى درمان شوند مسلماً زمان طولانى براى اين مسأله سپرى مى شود. اگر شخص بيمار به اين نتيجه برسد كه ترس خود را به ديگران انتقال ندهد گام بزرگى را برداشته.» آزاده صفازاده كارشناس پديده ترس نيز اعتقاد دارد اولين قدم براى مهار ترس اجتناب نكردن از آن است: «مواجه شدن با پديده ترس مورد نظر را بايد بسيار جدى گرفت. كسى كه يك بار از تصادفى هولناك جان سالم به در برده و از ماشين و سرعت مى ترسد به دليل نوعى آگاهى مى باشد چرا كه آن شخص تا مرز مرگ رفته در حالى كه قبلاً فكر مى كرده مرگ چقدر از او دور است و يا تنها در مواقع پيرى به سراغ انسان مى آيد ولى اكنون از چيزى آگاهى پيدا كرده كه قبلاً براى او ناشناخته بود.» صفازاده ادامه مى دهد: «مسلم است ترس شديد به اضطراب منجر مى شود. تجربه يك بار آسيب ديدگى به ترس از تكرار آن در تمام لحظات زندگى منجر مى شود براى همين كارشناسان و روان شناسان اصرار دارند براى رفع ترس شخص با آن مواجهه كامل داشته باشد.» صفارزاده به شرطى زدايى اشاره مى كند و معتقد است مواجهه بايد تدريجى، مكرر و طولانى باشد.» ترس، گاهى سايه ماست ولى باز مى ترسيم. همه ما. نگاه كن. خاطره آن زنبورى كه در كودكى پشت چشمت را نيش زد، حس مى شود. دنياى اطراف پر از اين خاطرات است. چگونه مى توان بر آنها غلبه كرد همين الان با خواندن مطلبى در مورد زلزله به فكر فرو مى رويم. درست است؟
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چرا كودكان دروغ مى گويند

منبع: ماندانا سلحشور


دروغگويى و راستگويى از جمله رفتارهايى هستند كه كودك بايد در جمع خانه و خانواده بياموزد. اغلبِ والدين، زمانى كه متوجه مى شوند، كودك و يا نوجوان شان دروغ مى گويد، شديداً متاثر و معترض مى شوند. كودكان خردسال (زير سه سال) به دليل اين كه هنوز قادر به تشخيص تفاوت واقعيت از خيال نيستند، نمى توانند بين راست و دروغ تفاوت گذارند. آنها از شنيدن داستان هاى تخيلى واقعاً لذت مى برند و دوست دارند خودشان نيز با قوه تفكر و تجسم شان ماجراها و قصه هاى جالبى بسازند. در واقع اين كودكان هنوز نيازمند گسترش و توسعه دنياى خيالى خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقيت و ابتكارشان را پرورش دهند. اما نكته اى كه والدين و مربيان هنگام خواندن و تعريف اين گونه داستان ها براى كودك بايد مدنظر داشته باشند، آن است كه با نهايت آرامش و بدون اين كه عكس العمل منفى اى از خود نشان دهند، ذهن كودك را به سوى واقعيت ها سوق دهند و به او بياموزند كه اين گونه داستان ها حاصل تفكر و انديشه نويسنده است و با آنچه در اطراف آنان مى گذرد، تفاوت دارد. معمولاً دروغ پردازى هاى خيالى كودكان از سنين ۵ _ ۴ سالگى به بعد كاهش مى يابد و كم كم قدرت تشخيص واقعيت از خيال را پيدا مى كنند. اما اگر بعد از ۶ _ ۵ سالگى نيز سعى كنند با روياسازى هاى ذهنى خود حقيقت را ناديده بگيرند، والدين بايد درصدد رفع علت اين امر باشند. براى مثال، اگر كودك ۶ ساله اى مدام از دوست خيالى خود صحبت مى كند، پدر و مادر بايد سعى كنند فرزندشان را با كودكان ديگر هم بازى كنند تا او نيازى به خيال پردازى هاى واهى نداشته باشد. معمولاً كودكان از سنين ۷ _ ۶ سالگى به بعد، تنها زمانى كه دچار اضطراب، تشويش و نگرانى شديد شوند، دروغ مى گويند. از جمله رايج ترين شرايطى كه منجر به دروغگويى كودك مى شود، عبارتند از: ۱ - گاهى كودكان براى جلب توجه ديگران دروغ مى گويند. اگر كودك احساس كند كه از اين طريق مى تواند نظر اطرافيانش را به خود جلب كند، ممكن است مرتباً دروغ بگويد. به بيانى ديگر، زمانى كه كودك نتواند با استفاده از روش هاى خوشايند و پسنديده، نظر سايرين را به خودش جلب كند، به دروغگويى و رياكارى متوسل مى شود. ۲ - گاهى كودكان براى اين كه خودشان را بهتر نشان دهند، دروغ مى گويند. در اين گونه شرايط، عاملى كه موجب دروغگويى بچه ها مى شود، فقدان اعتماد به نفس در آنان است. در حالى كه كودكانى كه داراى حس ارزشمند و اعتماد به نفس بالايى هستند، هيچ گاه براى بهتر نشان دادن خودشان، نيازى به دروغ گفتن حس نمى كنند. ۳ - گاهى كودكان زمانى كه احساس كنند دچار مشكل شده اند، شروع به دروغگويى مى كنند. در چنين مواردى، بايد از ابتدا به كودك اهميت راستگويى، صداقت و درستى را ياد داد. از طريق پى بردن به اين گونه ارزش هاى خانوادگي_ اجتماعى است كه كودك حتى اگر در شرايط بحرانى و دشوار نيز قرار گيرد، دروغ نخواهد گفت. ۴ - گاهى كودكان از ترس اين كه واقعيت را به والدين شان بگويند، شروع به دروغگويى مى كنند. آنها تصور مى كنند كه چون نتوانسته اند خواسته ها و انتظارات پدر و مادرشان را برآورده سازند، لذا براى نااميد نكردن، عصبانى نكردن و ناسزا نشنيدن از آنها، دروغگويى را تنها راه حل موجود مى پندارند. ۵ - دروغگويى ويژگى و صفتى است كه بچه ها به راحتى از والدين خود ياد مى گيرند. با كمال تعجب مشاهده مى كنيم، پدرى ممكن است از فرزندش بخواهد كه در پاسخ به مراجعى كه جلوى در منزل و يا پشت خط تلفن منتظر است كه با او صحبت كند، بگويد كه «به او بگو پدرم نيست.» و يا شايد مادر از فرزندش بخواهد اتفاقى كه در منزل افتاده است را به پدر نگويد و... به اين ترتيب كودك با دروغ و عدم صداقت آشنا مى شود. مواردى كه دروغگويى اختلال و يا مشكل حادى محسوب نمى شود: الف - كودكان ۵ - ۴ ساله اغلب خيال بافى و رويا پردازى را دوست دارند و شروع به داستان پردازى مى كنند. اين گروه از كودكان معمولاً قادر نيستند بين حقيقت و دنياى ذهنى شان تفاوت گذارند. ب - كودكان ۱۱ _ ۱۰ ساله و يا نوجوانان گاهى دروغ مى گويند تا بتوانند به منفعتى دست يابند. مثل فرار از زيربار مسئوليت و يا نپذيرفتن اشتباه و كوتاهى خود. در اين گونه موارد، والدين بايد با تذكر مناسب و بجاى خود، آنها را نسبت به پيامدهاى رفتارى شان آگاه سازند و ارزش راستگويى، صداقت و اعتماد را به آنها بياموزند. پ - گروهى از نوجوانان ۱۶ _ ۱۲ ساله كشف كرده اند كه گاهى دروغگويى آنها مى تواند موجب محبوبيت آنان بين اطرافيان شان شود . براى مثال، چون نمى خواهند از سوى دوستان و هم كلاسى هاى شان طرد شوند، شروع به دروغگويى و خيال پردازى هاى واهى مى كنند. گروهى ديگر از نوجوانان با دروغگويى خود درصدد حفظ حريم خصوصى خود هستند و مى خواهند از اين طريق استقلال خود را از والدين شان نشان دهند. براى مثال، منكر تسلط پدر و مادرشان بر تصميم گيرى هاى شان مى شوند. مواردى كه دروغگويى دلالت بر مشكلات عاطفى و احساسى كودكان دارد: الف - گروهى از كودكانى كه تفاوت بين راستگويى و دروغگويى را مى دانند، گاه داستان و ماجراى غيرواقعى را چنان شرح مى دهند كه براى شنونده كاملاً قابل قبول و باوركردنى است. اين گروه، غالباً اعتماد به نفس پايينى دارند و از اين طريق درصدد كسب جايگاهى در بين سايرين هستند. ب - گروهى از كودكان و نوجوانان نيز چنان در دام تكرار دروغگويى هاى شان مى افتند كه رهايى از دست آنها براى شان دشوار و غيرممكن مى شود. آنها اغلب فكر مى كنند كه دروغ گفتن آسان ترين راه براى رو به روشدن با والدين، اعضاى خانواده، آموزگاران و دوستان شان است. اين گروه از بچه ها، اغلب دروغگويى را كارى زشت و ناپسند نمى دانند و از اين كه ديگران آنها را دروغگويانى بزرگ مى شناسند، ناراحت نمى شوند. پ - گروهى ديگر از كودكان و نوجوانان هستند كه نمى دانند با دروغگويى خود موجب رنجش اطرافيان شان مى شوند. ت - گروهى از نوجوانان نيز با دروغگويى هاى مكرر خود سعى مى كنند حقايق را مخفى نگه دارند. براى مثال، نوجوانى كه شديداً به مواد مخدر معتاد است، ممكن است در مقابل پرسش هاى ديگران كه «از كجا پول آورده اى؟ مواد از كجا تهيه مى كنى؟... با چه كسانى دوست هستى؟ و.... » دروغ بگويند. مواردى كه اشتباهات والدين منجر به دروغگويى كودكان مى شود: ۱ - سعى كنيد هرگز دروغ نگوييد. متاسفانه بعضى از دروغ هاى جزيى والدين الگوى بدى براى فرزندان است، زيرا آنان ياد مى گيرند كه گاهى مى توانند از گفتن حقيقت طفره روند. ۲ _ چنانچه فرزندتان كار اشتباهى انجام داد و شما متوجه خطاى او شديد، با پرسش هاى موشكافانه و مكرر خود، او را تحت فشار قرار ندهيد، زيرا او را به سوى دروغگويى سوق خواهيد داد. در چنين شرايطى كه مطمئن هستيد او كار خطايى انجام داده است، اشتباه عملش را به او گوشزد نماييد و او را راهنمايى كنيد تا دوباره مرتكب آن اشتباه نشود. ۳ _ مراقب رفتارهاى خود هنگام پرسش و بازخواست از كودك باشيد. اگر چهره اى عصبانى و خشمناك داشته باشيد، ممكن است او از ترس پيامدهاى ناخوشايند رفتار شما، مجبور به دروغگويى شود. در حالى كه مى توانيد با چهره صميمى و ملايم خود، او را به راستگويى تشويق كنيد. ۴ _ هيچ گاه خطاهاى معمولى فرزندتان را با خشم و عصبانيت شديد جواب ندهيد و زمانى كه او به اشتباه خود پى برده است، سعى نكنيد با شرمنده كردن بيش از اندازه او رعب و وحشت بى مورد در دل كودك ايجاد كنيد، زيرا او تصور خواهد كرد كه اشتباهات روزانه او موجب برانگيختن شما خواهد شد و از ترس اين كه مبادا در آينده شما را ناراحت كند، ترجيح دهد، دروغ بگويد. ۵ _ درباره ارزش صداقت، درستى و راستى با فرزندتان صحبت كنيد. به او ياد بدهيد كه حرف دروغ خريدارى ندارد و پس از مدتى كه دوستانش به دروغگويى هاى مكرر او پى ببرند، اعتمادشان نسبت به او سلب خواهد شد و ديگر گفته هاى او را باور نخواهند كرد. علاوه بر آن، كسب مجدد اعتماد آنها نيز كارى مشكل و سخت است. ۶ _ هرگز فرزندتان را دروغگو خطاب نكنيد، زيرا او اين صفت و برچسب را به خود خواهد گرفت و پس از مدتى با درونى ساختن اين ويژگى تبديل به يك دروغگو خواهد شد. در عوض هميشه اين اطمينان و اعتماد را به او بدهيد كه مى تواند تمام صحبت ها و نظراتش را به راحتى با شما در ميان گذارد. ۷ _ دقت كنيد ببينيد فرزندتان در چه مواردى دروغ مى گويد، شايد با شناخت بهتر فرزندتان بتوانيد مشكل او را حل كنيد و مانع از شدت رفتار او شويد. ۸ _ احترام به حريم خصوصى كودك و يا نوجوان گاهى مى تواند مانع از دروغگويى آنان شود. والدين بايد در عين آن كه مراقب رفتار و اعمال فرزندشان هستند، اعتماد و صميميت آنها را نيز به خود جلب كنند. • آموزش راستگويى به كودكان بدون شك كودكان صداقت و راستگويى را از والدين خود مى آموزند. آنچه پدر و مادر مى گويند الگو و سرمشقى است براى فرزندان شان تا از اين طريق نحوه رويارويى با مسائل و مشكلات را ياد بگيرند. زمانى كه والدين و اعضاى خانواده سعى مى كنند هر واقعه اى را آن طور كه اتفاق افتاده است، براى يكديگر تعريف كنند، در حقيقت صداقت و راستگويى را در بين اعضاى خانواده خود استوار مى سازند. بدين منظور بايد محيطى براى كودكان فراهم آورند كه حتى اگر آنها كار اشتباهى هم انجام دهند، بتوانند آن را بدون ترس و دلهره به زبان آورند. براى موفقيت در اين امر، بهتر است به جاى سرزنش كودك، درصدد يافتن علت خطا و پيشامد فوق بود. يافتن و درك حقيقت، اولين گام براى آموزش راستگويى به كودكان است. بين دروغگويى و داستان پردازى تفاوت بسيار است. بچه ها با قدرت تخيل قوى شان قادرند از ماجرايى ساده، صحنه اى شگفت انگيز و خيالى بسازند تا حدى كه شنونده را مسحور واقعه كنند. در اين بين وظيفه والدين آن است كه در عين احترام گذاشتن به تخيلات كودك او را تشويق كنند تا بين رويدادهاى واقعى و آنچه كه در خيال خود تجسم مى كند، فرق گذارد. در خصوص آموزش راستگويى به كودك توجه به چند نكته زير مى تواند مفيد باشد: ۱ - به كودك بگوييد كه احساس او را درك مى كنيد و مى دانيد كه كودك دوست دارد گاه آرزوهايش به حقيقت بپيوندند. براى مثال، وقتى او مى گويد، «... بهترين فوتباليست مدرسه است...» به او بگوييد كه مى فهميد او دوست دارد كه بهترين باشد. ۲ _ سعى كنيد هميشه درصدد يافتن راه حل مشكل باشيد و نه سرزنش و شماتت كودك. ۳ _ براى كودك توضيح دهيد، زمانى كه ما راست مى گوييم، ديگران به ما و گفته هاى مان اعتماد مى كنند و افكار و رفتارشان را بر پايه صحبت هاى ما بنا مى كنند. اگر يك نفر مدام دروغ بگويد، هيچ كس حرف او را قبول نخواهد كرد و خيلى زود از جمع دوستانش طرد خواهد شد. ۴ _ زمانى كه فرزندتان به رغم اين كه گفتن حقيقت برايش سخت و ناگوار است، راست مى گويد، حمايت و توجه لازم را نسبت به اين رفتار پسنديده او ابراز كنيد. اغلب كودكان دوست دارند كه والدين شان از اين كار آنها قدردانى كنند. اگر آنها بفهمند كه از طريق راستگويى مى توانند توجه اطرافيان شان را جلب كنند، مطمئن بدانيد كه هميشه حقيقت را خواهند گفت. ۵ _ با فرزندتان روراست و يك رنگ باشيد. سعى كنيد هر روز چند دقيقه اى را براى گفت وگوهاى دونفره اختصاص دهيد. كودكان اغلب تمايل دارند آنچه كه موجب ناراحتى و دلخورى آنها شده است با والدين شان در ميان گذارند. براى مثال، وقتى او از درس رياضى نمره پايينى مى گيرد، سعى كنيد بدون آن كه او را مورد شماتت و سرزنش قرار دهيد، احساسات و گفته هاى او را بپذيريد و اين امكان را براى او به وجود آوريد كه اگر بار ديگر قصد داشت مشكلش را در كمال صداقت با شما در ميان گذارد، بدون كمترين ناراحتى اين كار را انجام دهد. ۶ _ روش ديگر براى تشويق كودك به راستگويى آن است كه علاقه و اعتماد خودتان را به او نشان دهيد. با توجه نشان دادن نسبت به كارها، فعاليت ها و برنامه هاى روزانه كودك و پرس وجو درباره آنچه براى او اهميت دارد، به راحتى مى توانيد به نقطه ضعف ها و كمبودهاى او پى ببريد. ۷ _ هيچ گاه كودك را براى «راست گفتن» تهديد نكنيد، زيرا او را مجبور مى كنيد كه گاهى راست نگويد. هدف ما اين است كه بچه ها به حقيقت احترام بگذارند، نه آن كه از ترس تهديدهاى ما راست بگويند.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها