بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همه عالم یه طرف حسین زهرا یه طرف
هر چه عشق ِ یه طرف ، عشق به مولا یه طرف
این کیه هر کی صداش می کنه دیوونه می شه
دیگه جایی نمی ره ، گدای این خونه می شه
این کیه که اسمش ُ هر کی تو عالم می بره
همه ی وجودشو ، مصیبت و غم می بره
این کیه ، که عشق اون ، عالم و حیرون می کنه
غم کربلاش دل ِ ، فاطمه رو خون می کنه
اسم اون حسین و ، جوونی ما به فداش
خدا اون روز و بیاره ، که بریم به کربلاش
نمی دونم که چرا ، دلم براش پر می زنه
هر کی تو روضه بیاد ، به سینه و سر می زنه
یکی نیست تو کربلا ، خواهرشو یاری کنه
یکی نیست تو قتلگاه ، برا حسین زاری کنه
نمی دونم که چرا ، قامت خواهرش خمه
هر چی ما گریه کنیم ، برا حسین بازم کمه
دیگه چیزی نمی خوام ، حسین زهرا رو می خوام
گل و بستان نمی خوام ، خیمه مولا رو می خوام
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حضرت علی اصغر (ع)
در کویر غربت آئینه ها
در غروب غرق آه سینه ها
در هجوم تیر بغض صد سپاه
با دلی خون ، بی کس و پشت وپناه
خالی از اسباب رزم لشکری
در لباس ساده ی پیغمبری
خسته و لب تشنه با جوش و خروش
رو به میدان کرد پیر گلفروش
روی دستش غنچه ای بی تاب داشت
از عدویش انتظار آب داشت
غنچه لب بسته اش ، بی رنگ بود
با خزان بی حیا در جنگ بود
غنچه اش رو بر خموشی می گذاشت
تاب این که سر نگهدارد نداشت
رو به روی خیل گلچین ایستاد
دشمنش را اینچنین آواز داد
کربلای من غدیر دیگر است
روی دست من علی اصغر است
آمدم تا اینکه سیرابش کنم
جرعه ای آبش دهم خوابش کنم
کودکم از حال رفته بنگرید
از برایش جرعه ای آب آورید
بس زبان دور دهان گردانده است
خرمن هستی من سوزانده است
از ترک خورده لبش ، خون جاری است
زخم شرم از او به قلبم کاری است
ناگهان در خطبه ی آه ِ امام
در خروش اهل کوفه اهل شام
از کمان حرمله تیری پرید
گوش تا گوش علی اصغر درید
بر سپیدی گلویش تیر زد
وای من انگار با شمشیر زد
تا گلوی نازکش از هم گسیخت
خون او بر صورت خورشید ریخت
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یا رقیه (س)
گر شود امشب صفایی می کنم
واژه هایم را خدایی می کنم
ای قلم در دست من امداد کن
سینه ام تنگ آمده فریاد کن
ای قلم در دست من اعجاز کن
سفره ی درد دلم را باز کن
یاد بوذر فکر سلمانی مکن
گبر شو دیگر مسلمانی مکن
این خوارج مهر ذلت می زنند
با نماز و روزه گولت می زنند
میهمان جهل و ننگت می کنند
با سجود و ذکر رنگت می کنند
این سیه کاران پی بی دردی اند
در پی خونخواری و نامردی اند
اینقدر نا پختگی خامی مکن
فکر رسوایی و بدنامی مکن
اینقدر در سایه ی غفلت مباش
زیر بار منت و ذلت مباش
شعله شو فریاد شو بیداد شو
بال بگشا از قفس آزاد شو
اهل سوز و رنج اهل درد باش
لااقل یک ساعتی را مرد باش
آشکارا شد چو از هم نیک و زشت
بعد از این دیگر قلم خود می نوشت
بارالها خوان خود را باز کن
با عزیزانت مرا دمساز کن
با نگاهت بی ریا و ساده کن
گردنم زنجیر زن قلاده کن
جای خاموشی تو فریادم بده
راه و رسم عشق را یادم بده
ناگهان پروردگار خوب و زشت
روی برگ کاغذین من نوشت
دوست داری مست و مجنونت کنم
تا ابد بر خویش مدیونت کنم
با می یم پر شور و شینت می کنم
مست فرزند حسینت می کنم
با بلا و غم قرینت می کنم
با رقیه هم نشینت می کنم
دختر گیتی سلامت می کنم
شش دنگم را به نامت می کنم
یا رقیه غرق یاست می کنم
ای سه ساله التماست می کنم
هر کجا رفتم جوابم می کنند
یا که با طعنه خرابم می کنند
بیش از این مگذار تنهاتر شوم
در میان خلق رسواتر شوم
چشم مظلومت خرابم کرده است
پای مجروحت کبابم کرده است
سیدم من عمه پیشم رو مگیر
در خیالم دست بر پهلو مگیر
هستیم را من فدایت می کنم
شانه هایم را عصایت می کنم
می شود آیا خدایی ام کنی ؟
یا رقیه کربلایی ام کنی ؟
می روم آنجا ثنایت می کنم
پیش بابا من دعایت می کنم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امام حسین (ع)
به جنون می کشدم آیه ی روحانی عشق
ای خوشا عشق و غم عشق و پریشانی عشق
پیشه ام چیست کی ام ؟ ، یا ز کجا آمده ام ؟
گوش کن مکتبی ام طفل دبستانی عشق
گر خدا خواست دهد جنت و رضوان گویم
به دو عالم ندهم سر به گریبانی عشق
گر کند یک نظرم حضرت عباس علی
می کنم با نگهم کار سلیمانی عشق
گر چه من خانه بدوشم به جهان ، باکی نیست
نفروشم به خدا بی سرو سامانی عشق
گر چه خوانند مرا عاشق و دیوانه ی او
روز محشر شودم نوبت سلطانی عشق
می زنم تیغ به سر می کُشم آخر خود را
تا بگویند شده کشته و قربانی عشق
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
بر سر خوان حسینیم و به مهمانی عشق
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یا امام رضا


قد هزار تا آسمون
کبوتراتو دوست دارم
وقتی میام به مشهدت
سوغاتی گندم میارم
وقتی میام به مشهدت
داغ دلم تازه می شه
دلم میره کرب وبلا
غصه بی اندازه می شه
تنگ می شه تا دلم برات
عکس حرم رو می بینم
تو خیالم می یام پیشت
کنار گنبد می شینم
دنیا بدون مشهدت
از خونمون کوچیکتره
وانمی شه دلم آقا
با صد هزار تا پنجره
بسکه به مشهد اومدم
جاده ها باهام رفیق شدند
چرا نمی رسم به تو
ثانیه ها دقیق شدند
دلم برای صحن تو
نگاه بکن پر می زنه
این دفه که من اومدم
نگو که وقت رفتنه
امید دارم که من بیام
دوباره پاکم بکنی
تو صحن اسماعیل طلا
یه گوشه خاکم بکنی
با خاک کفشداری تو
آقا چشامو سو میدم
با گفتن رضا رضا
به خودم آبرو میدم
آخ که چی می شه تو بگی
خونت و جمع کن و بیا
رها بکن زندگی رو
بیا به مشهدالرضا
کاشکی می گفتی خونه ام
یه حجره تو صحن طلاست
داد می زنم آی آدما
صاحب خونه ام امام رضاست
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

میلاد با سعادت حضرت معصومه (س) مبارکباد
غرق در افکار بودم بی قرار
از دو چشمم موج می زد انتظار
با خودم گفتم عجب دنیا بد است
هر که اهل عشق باشد مرتد است
چون میسر نیست ما را کام او
تا به کی دل خوش کنم با نام او
با که حرف خویش را نجوا کنم
قبر لیلی را کجا پیدا کنم
کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
زین همه شادی وعشرتها چه سود
کاش قبر مادرم مخفی نبود
ناگهان ازسوی حق آمد پیام
می دهم بر درد هایت التیام
قبر زهرا گر چه از دیده گم است
بارگاه با شکوهش در قم است
ای که گفتی مادرت مظلومه است
حضرت زهرا همان معصومه است
با خودت هر گاه تنها میشوی
خسته ودلتنگ زهرا میشوی
قم برو که خانه ی عشق همه است
صاحب آن خانه بی بی فاطمه است
چون که تو عرض ارادت کرده ای
قبر زهرا را زیارت کرده ای
خاک او مانند خاک علقمه است
هم حسین و هم رضا هم فاطمه است
این مکان موعود هر هم عهدی است
زائر ثابت در اینجامهدی(عج)است
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدا گم شده است
تازگي شايعه كردند خدا گم شده است
درشب حادثه تسبيح دعا گم شده است
فالگيري كه كف غرقه بخونم را ديد
گفت احساس در آيين شما گم شده است
ابرهامان چه عقيمند وباراني نيست
باد در همهمه ي دود هوا گم شده است
زخم در حنجره بي هلهله فرياد مزن
درخم دره كه پ‍‍‍‍ژواك صدا گم شده است
دوست دارم كه از اين دايره پرواز كنم
كه در اين سختي افكار خدا گم شده است
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قصه ی خرابه
باز باب عشق سویم باز شد
بار دیگر مثنوی آغاز شد
از قلم شد طاقت و صبر و قرار
می نوشتم با قلم بی اختیار
باید امشب هر دومان مجنون شویم
بهر طفلی واله و مفتون شویم
با کلامش جسم و جانم را فسرد
فکر من را سوی یک ویرانه برد
پرده ها از پیش چشمم زد کنار
تا که دیدم ، سخت گشتم دلفکار
یک خرابه بود و یک دنیا محن
عده ای دلخسته چندین طفل و زن
اینطرف یک زن نشسته در نماز
آنطرف تر کودکی غرق نیاز
چند طفلی بی قرار و بی شکیب
گوشه ای یک مرد تنها و غریب
مادری در فکر یک گهواره بود
آن یکی در فکر مشک پاره بود
دختری با سوز شب در جنگ بود
جای بالش زیر سرها سنگ بود
کودکان دلخسته در سوز و نوا
گریه می کردند اما بی صدا
باغی از گلها ولی بی باغبان
نسترن زخمی اقاقی ناتوان
چهره ی گلها یکایک سوخته
از غم و رنج و تعب افروخته
در میان خیل زنها کودکان
بود طفلی خردسال و قد کمان
لعل او خشکیده بود از قحط آب
دستهایش زخمی از ردّ طناب
موقع برخواستن آن بی نوا
با اشاره عمه را می زد صدا
گونه اش زخمی و پا پر آبله
روی جسمش بود جای سلسله
گاه با یک دست در حال قنوت
گاه در گریه زمانی در سکوت
در دل ویرانه طفل سینه چاک
با سرانگشت خود بر روی خاک
نقش می زد صورت زیبای یار
عکس یک بابا به دستش گوشوار
زینهمه رنج و محن از تاب رفت
بر روی خاک خرابه خواب رفت
ناگهان از خواب خوش بیدار شد
از غم هجر پدر بیمار شد
گفت ای عمه بگو بابا کجاست
همدم این دختر تنها کجاست
خواب دیدم سر به این ویرانه زد
با محبت موی من را شانه زد
تاب مهجوری ندارم عمه جان
طاقت دوری ندارم عمه جان
تا بیاید از سفر باب غریب
زیر لب نجوا کنم امن یجیب
در همین اثنا پدر از ره رسید
با سر آمد ناز دختر را خرید
دختر مجروح چشمش باز کرد
شکوه از جور فلک آغاز کرد
گفت بابا کی بریده حنجرت
کاشکی می مرد اینجا دخترت
کی شکسته ابروی زیبای تو
کی زده با چوب بر لبهای تو
گوئیا در راه هتاکی شده
از چه رو مویت پدر خاکی شد
این جراحتها ز سنگ کین کیست
آنقدر زخمی است جا ی شانه نیست
ردهّ نیزه بر گلویت مانده است
خاک و خون چشم تو را پوشانده است
دست هایت کو پدر نازم کند
با خوشی و عشق دمسازم کند
زد به خود آن قدر تا مجروح شد
رفت از جسمش توان بی روح شد
طاقت از کف داد بی حرکت نشست
ناله ای زد چشم خود آرام بست
دخترک خیری از این دنیا ندید
گوشه ویرانه در خاک آرمید
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

می آید بزرگ آفرینش
باور کن این شهر جای زندگی نیست
تا ناخدایانند جای بندگی نیست
این تیره دلها از شقایق سربریدند
اینها برای آخرت ذلت خریدند
دیندارهای شهرمان در خواب رفتند
اهل نماز و عشقبازی آب رفتند
دیگر کسی اهل دعا اهل صفا نیست
دیگر کسی دنبال مردان خدا نیست
چشم کسی از ترس داور غرق نم نیست
بی دین و دنیا پیشگان در شهر کم نیست
هر اهل دل در شهر ما خانه نشین است
هر رادمردی با غم و غصه قرین است
دیوارهای شهرمان را غم گرفته
سجاده ها درخانه هامان نم گرفته
دیگر کسی دلتنگ عصر جمعه ها نیست
دیگر کسی در فکر و یاد جبهه ها نیست
قران شده بازیچه ی یک مشت نامرد
اسباب دکان ریای خلق بی درد
پیرغریب شهر از ما خسته گشته
از نامرادیها دو بالش بسته گشته
یک روز اینجا عرصه ی حکم و قصاص است
دنیا پر از شمر و یزید و عمر عاص است
باید بیاید آنکه مرد آسمانهاست
باید بیاید آنکه فوق کهکشانهاست
باید بیاید عدل را برپا نماید
میزان حق را با خودش معنا نماید
وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است
صوت کلامش گوییا بانگ سروش است
من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید
با ذوالفقار حیدری مهدی بیاید
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تقدیم به امیرالمومنین
روز محشر وقت پرسیدن زمن رب جلی
گفت تو غرق گناهی ؟ گفتمش یا رب بلی
گفت پس آتش نمی گیرد چرا جسم و تنت ؟
گفتمش چون حک نمودم روی قلبم یا علی
***************
عشق علی از سینه ی من کم شدنی نیست
مهرش به زر و مال فراهم شدنی نیست
خود را بکشی در ره اثبات ولایت
خصم علی و فاطمه آدم شدنی نیست
***************
نام علی مرتضی ذکر مدام ماست
لعن سه خصم فاطمه در مرام ماست
ما را محبت علی و آل او بس است
دشمن برو بمیر که حیدر امام ماست
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:59 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها