|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تاپیکهای سریالی در این بخش تاپیکهایی قرار خواهند گرفت که پست های آن شمارش نمیشود . و تاپییک هایی مانند "یک آرزوی خیر برای نفر بعدیت بکن" و ... قرار میگیرد. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#81
11-09-2009
|
||||
|
||||
قسم.......... به قلم
درون.......... م غوغای درد است تبسم.......... لبخندی زیباست شیرین................. ساده.................. نگو......................
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#82
11-09-2009
|
||||
|
||||
|
شيرين .............. لبخند دوست
ساده ................دل من نگو ..................از رفتن تنهاترين ............ بازي ................. آهنگ................
|
|
#83
11-09-2009
|
||||
|
||||
|
تنهاترين ............ همدم منی
بازي .................بچه ها دیدنیه آهنگ................ جدید چی داری؟ موجود........... سیلاب............. قدیم.................
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#84
11-09-2009
|
||||
|
||||
|
موجود...........هر چیزی که وجود داره
سیلاب.............اشک چشم منه دیگه قدیم.................رفاقت رفاقت....... اشک....... دایناسور....
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#85
11-09-2009
|
||||
|
||||
|
رفاقت....... خیلی مقدسه
اشک....... و باید بپای کسی ریخت که ارزشش رو داشته باشه دایناسور.... تنها موجودیه که نمیتونه زبونشو خارج کنه لباس............. سایز.................. الکی...................
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#86
11-09-2009
|
||||
|
||||
|
لباس ...بیرون باید متناسب با محیط بیرون باشه
سایز...بعضی از لباسها خیلی ناجوره الکی..نباید ادم خودش رو با چیزای بی خودی خوش نگه داره گفتم...... غنچه ....... ارزوی من.......
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
|
|
#87
11-10-2009
|
||||
|
||||
|
گفتم......با من بمون
غنچه .......یه روز گل میشه ارزوی من.......خوشبختی توست روزگار.......... با من........... عادت.............
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#88
11-10-2009
|
|||
|
|||
|
گفتم...غم تو دارم گفتا غمت سرآید
غنچه...ی دل من همچنان بوی تورا میدهد ارزوی من...بازگشت به چند سال پیش است. تبسم..... زندگی...... کودکی........
|
|
#89
11-10-2009
|
||||
|
||||
|
تبسم..... کن که زیباتر بشی
زندگی...... باید کرد کودکی........ همیشه تو ذهن می مونه روزگار.......... با من........... عادت.............
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#90
11-10-2009
|
|||
|
|||
|
روزگار...عجیبی ست.
بامن
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 04:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.