بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #51  
قدیمی 05-24-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دارم کتاب خاطرات بهروز وثوقی رو میخونم
دوسش دارم خیلی واقعن هنرپیشه بود اما حیف که دیگه بازی نکرد
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #52  
قدیمی 05-24-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک نمایش پست ها
من کتابای تاریخی زیاد میخونم
سینوهه طبیب فرعون رو ده سال پیش خونده بودم پارسال دوباره خوندم
اسم غلام سینوهه اگه اشتباه نکنم کاترا بودو خیلی زیرک بود
اخیرا هم کتای آتوسا دختر کوروش رو خوندم که معرکه بود نوشته هلن افشار
الانم دارم کتاب کوروش مردی از تبار روشنی نوشته حبیب رضایی رو میخونم که خیلی قشنگه
نثر شاهنامه رو هم خوندم بگیری دستت زمین نمیزاری
خیلی خوبه فرانک جان...منم دوست دارم از تاریخ هم بدونم...سینوحه را پی دی اف شو داشتم ..کامل نخوندم..منم خیلی غلامش دوس داشتم... دلم میخواد تابستونی همه این کتاب ها را بخونم..بهترین دوست ..بهترین هدیه...بهترین همراه ..بهترین اموزگار کتابه

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
دارم کتاب خاطرات بهروز وثوقی رو میخونم
دوسش دارم خیلی واقعن هنرپیشه بود اما حیف که دیگه بازی نکرد
ساقی جون اسمش هم واسمون میگفتی...طوری باشه که از محتوای کتاب هم با خبر بشیم...
__________________

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #53  
قدیمی 05-24-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اگه دوست داشتین یه تاپیک درست کنم همه کتاب رو
با انگشتان گرامیم تایپ بنمایم
کتاب سینوهه رو من هم خوندم عاشق نفرتی تی شدم
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 05-24-2011 در ساعت 11:41 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #54  
قدیمی 07-11-2011
rozhin704 آواتار ها
rozhin704 rozhin704 آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تبريز
نوشته ها: 8
سپاسها: : 2
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
rozhin704 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ممنون از بابت اينكه اين همه كتاب خوب معرفي كرديد
پاسخ با نقل قول
  #55  
قدیمی 12-03-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درود
اول بگم که من کلی لذت بردم از خوندن این مطالب ...
از وقتی که یادم میاد اقای پدر رو در حال خوندن دیدم ...یا کتاب یا روز نامه ...فکر میکنم این میل وافرم به خوندن بر میگرده به همین مسئله ...دوست داشتم مثل بابام باشم ...اولین کتابایی که خوندم بر میگرده به 8 یا 9 سالگیم که کتابای صمد بهرنگی رو خوندم ...یه سری داستان های قدیمی که خیلی اسمشون یادم نیست حتی یادم نمیاد موضوعش چی بوده فقط میدونم که در مورد داستان های عشقولانه ی حسن کچل و افسانه های بومی بودن...و من تو بچگیم چقدر از خوندنشون لذت می بردم ...کارم شده بود خوندن و خوندن و خوندن ...
وقتی 11 سالم بود ایوانهو ...سر والتر اسکات رو یکی از دوستانم بهم هدیه داد و می شه گفت جزو معدود کتابایی هست که متنش تقریبا یادمه ...وقتی 14 سالم بود بالاخره اجازه پیدا کردم کتابای ممنوع پدر رو بخونم ...سووشون ...بانو سیمین دانشور عاشقش شدم ...مات شدم ...محو شدم ...هیچ چیزی نمیدیدم جز کلمه های کتاب ...هنوزم گاهی می خونمش و باز غرق در لذت میشم ...دلاور زند رو که خوندم دو روز تب کردم !!!
گاهی از بیکاری می رفتم سراغ مجله های قدیمی مامان خانوم ...تو پاورقی هاش با خرمگس...اتل لیلیانویچ آشنا شدم و چقدر ناراحت بودم که مجله ها کامل نبودن ....خیلی گشتم دنبال این کتاب تا اینکه چند سال بعد از یه اقای محترم و فوق العاده دوست داشتنی که منزلشون در حقیقت کتابخونه بود ، هدیه گرفتم ...غرش طوفان رو با پدر خوندم و کلی با هم صحبت کردیم در موردش و من باز مات کلمه ها شدم ...
تقریبا از 15 سالگی سعی کردم کتاب های معروف رو بخونم ...انا کارنینا که تنها کتابی بود که فقط یک بار خوندمش چون فوق العاده غمگین می شدم از سر نوشت "انا"!!! برادران کارامازوف ...جنگ و صلح...بلندی های بادگیر ...دن آرام ...جان شیفته ...غرور و تعصب ،عقل واحساس ،اما از نویسنده ی مورد علاقم جین استین...و جین ایر که کتاب مورد علاقم بود در اون دوران و خیلی کتاب های دیگه ای که حضور ذهن ندارم برای اسمشون ...
نمی تونم بگم کدومشون بهترین بودن چون همشون رو دوست داشتم و مورد علاقم بود ...
تنها یک کتاب هست که بیشتر از بقیه دوسش دارم ...باهاش اشک زیادی ریختم ...زندگی کردم ...امیدوار شدم ...نا امید شدم ...عصبانی شدم و ...
دوست دارم کتابایی که خوندم و دوسشون دارم رو معرفی کنم و ...

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار

ویرایش توسط ماهین : 12-03-2012 در ساعت 12:34 PM
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #56  
قدیمی 12-03-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بهترین و بهترین و بهترین کتابی که خوندم :

کلیدر ...محمود دولت آبادی

کتابی که تنها برای ادیبان نوشته نشده ،بلکه مخاطبش همه ی مردم ایرانند..
یک شاهکار ادبی ...
یکی از نکات با اهمیت در کتاب ،گرایش عمیق نویسنده به بازنمایی زندگی واقعی مردم هست ...
کلیدر ؛نام کوهپایه ای در شمال نیشابور است ...
خانواده ای از عشایر کرد خراسان (کرمانج) به نام خانواده ی کلمیشی که از کرد های تیره ی میشکالی هستند...داستان جوانمردی است به نام گل محمد که بلند پرواز و جسور است ...
اطلاعاتی که درباره ی ایلات و عشایر خراسان در این کتاب مطرح می شود در حقیقت بیانگر حضور واقعی کرد هایی است که در دوران صفویه با انگیزه ها و اهداف سیاسی کوچانده شدند ...
کلیدر 2برهه از تاریخ رو بیان میکند ، تاریخ محلی بخشی از خراسان که طرح کلی اثر را تشکیل داده و تاریخ ملی ایران که جهت گیری و منطق حاکم بر پیش برد طرح را به عهده دارد...
دکتر محمود دولت آبادی این رمان دو جلدی رو از سال 1347 شروع و در سال 1362 به پایان رسوندن ...

(من این رمان 10 جلدی رو تو 4 روز خوندم) ...و میشه گفت هر سال یک بار می خونمش ...توصیه میکنم حتما بخونید ...
من با هر بار خوندنش تجربه ی جدیدی رو داشتم ...هر بار هم مثل دفعه ی اول لذت بردم
سبک نوشتن ...کلمه ها ...جمله ها و حس درون کلمه ها فوق العادست ...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #57  
قدیمی 12-03-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درود
گوجه فرنگی های سبز ...مینو کریم زاده
رمان"گوجه فرنگی های سبز"از دلبستگی و دلواپسی انسان هایی میگوید که اسیر پنهان کاری گذشته و امروز خویش اند ؛و شاید به خاطر همین رنج خاموش است که کمتر به پیش داوری گرفتار می شوند و کمتر می توانند از کنار گره ی مبهم زندگی دیگران بی اعتنا بگذرند . چه آنان که خطای خود را می پذیرند و چه آنان که انکارش می کنند ، همه در سکوتی سنگین به سر می برند ؛ سکوتی که گاه خنثی و گاه ویرانگر است ...

رمان "گوجه فرنگی های سبز" دارای محیط واقعی است که از آن بهره می برد ...برخلاف بسیاری از رمان های امروزی پارسی ، محیط این رمان محیطی است که بسیاری از ما دیده ایم یا لمس نموده ایم ...و همینطور روند پر کشش داستان به همراه صحنه های گفتگو هایی که به واقعیت بسیار نزدیک است ، این اثر خانم کریم زاده را تبدیل به نوشته ای خواندنی _حتی برای یک بار _ نموده است ...
این رمان هم خیره کننده و خوندنیه ...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #58  
قدیمی 12-08-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نیروی جذبه

نیروی جذبه

جذابیت را عرضه کنید!

چگونه در هر موقعیتی نظر افراد را جلب کنیم؟

نویسنده:
برایان تریسی
ترجمه: زهرا صابر نسب

با خوندن این کتاب شما می توانید یاد بگیرید که صمیمی، دوستانه، خوشایند و جذاب باشید.

توانایی شما برای جذاب بودن، یعنی به طور صادقانه فردی دوست داشتنی و خوشایند بودن
احتمالا درهای بیشتری را نسبت به سایر ویژگی های رفتاری ارزشمند باز خواهد کرد. افراد
بیشتری شما را دوست خواهند داشت و از شما به گرمی یاد می کنند، بیشتر مایلند شما
را ببینند، به حرف های شما گوش کنند با شما باشند و شما را در جمع های خود دعوت کنند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط رزیتا : 12-08-2012 در ساعت 08:29 AM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #59  
قدیمی 01-03-2013
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رازی را به من مگو
جوی فیلدنگ

نگاه کن!
شاید که زندگی فرصتی بی بدیل به من و تو داده است
تا به گونه ای متفاوت همدیگر را ببینیم.
و شاید تمامی این حوادث
بهانه ای است برای دوباره دیدن...
دیدن زندگی و یکدیگر.
نگاه می کنم...
تو را و خودم را
با چشمهایی که نه از قطرات اشک
بلکه برای بهتر دیدن
پر آب گشته اند.
من و تو نگاهی دوباره به هم می کنیم. (شرح پشت جلد)

خب به نظر می رسه کل موضوع کتاب در این شعر گفته شده ...
بعد از خوندنش اونقدر تحت تاثیر قرار گرفته بودم که تا مدت ها به همه ی آدم ها با دیده ی تردید نگاه می کردم ...
قلم روون و پر کشش از خصوصیات بارز سبکشون هست ...


خاطره
جوی فیلدینگ

این کتاب از هم از اون کتابایی هست که تا مدت ها اثرش در ذهن باقی می مونه ...
عشق ممکنه نگاهش تغییر کنه اما جاودانه است ...
پیشنهاد میکنم حتما از نوشته های این خانوم بخونید .

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار

ویرایش توسط ماهین : 01-03-2013 در ساعت 06:06 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #60  
قدیمی 01-06-2013
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شوهر آهو خانم
نویسنده : علی محمد افغانی
محل نشر : تهران
موضوع : رمان

داستان در سال 1313 در کرمانشاه رخ می دهد ...
اهو خانم زن زحمتکش و بردباری است که نمونه ی واقعی زنی ایرانیست !
زنی بزرگوار که حق و حقوقی ندارد ...

این توضیحات و تقریبا همه جا پیدا میکنید ...
اما خب با خوندنش... واقعا نمیدوم چی باید بگم ...
من اونقدر با این آهو خانوم احساس همدردی میکردم و اونقدر این درد و زخم روحیش رو با تمام وجودم حس میکردم که می شه گفت تا اخر کتاب بغضم همراه همیشگیم بود ...چه از ناراحتی برای تنهاییش و چه از خوش حالی برای لحظه های خوبی که داشته ...
فکر میکنم شوهر آهو خانوم از اون کتابایی هست که بهتر می شه اگه برای یک بار هم که شده تجربه ی خوندنشو داشته باشید !
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار

ویرایش توسط ماهین : 01-06-2013 در ساعت 08:54 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها