تک بيتي هاي ناب

[MAHDI]

بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
.
.
.
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه
.
.
.

بیا ساقی آن می کزو جام جم
زند لاف بینائی اندر عدم
.
.
.

غم در دل تنگ من از آنست که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
.
.
حافظ

[MAHDI]

آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
.
.
.

مراد دل کجا جوید بقای جان کجا خواهد
دو چشم عشق پرآتش که در خون جگر باشد
.
.
.

چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم
چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد
.
.
.

گلستان می شود عالم چو سروش می کند سیران
قیامت می شود ظاهر چو در اظهار می آید
همه چون نقش دیواریم و جنبان می شویم آن دم
که نور نقش بند ما بر این دیوار می آید
.
.
مولوی

[فرگل]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد
يا بخت من طريق مروت فروگذاشت
يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد
گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که ديد روی تو بوسيد چشم من
کاری که کرد ديده من بی نظر نکرد
من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد

[raha_10]

ای دل اندر چین زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

[MAHDI]

اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند

[ساقي]

نوشته اصلی توسط فرگل

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد
يا بخت من طريق مروت فروگذاشت
يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد
گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که ديد روی تو بوسيد چشم من
کاری که کرد ديده من بی نظر نکرد
من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد

لطفا فقط يک يا دو بيت بنويس .... ممنونم

[Omid7]

عشق را چاره محال است و ندانم كه چرا
بيشتر جا به دل مردم بيچاره كند؟

// مجمر اصفهاني

[ساقي]

دست چو منی که جام ساغر گیرد
به زان که کفم دفتر و منبر گیرد
تو زاهد خشکه ای و من عاشق تر
آتش نشنیده ام که در تر گیرد

خیام

[MAHDI]

دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را
وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را
گر عمر مرا در سر کار تو شود
عهد تو به میراث دهم خویشان را
عراقی

[MAHDI]

عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت
وز دیده بسی خون دل ساده بریخت
بس زاهد خرقه پوش سجاده نشین
کز عشق تو می بر سر سجاده بریخت
عراقی