بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-12-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کاریکلماتور

کاریکلماتور

گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
گل آفتاب‌گردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
فواره و قوه جاذبه از سر به سر گذاشتن هم سیر نمی شوند
قلب عمری خون می گرید.

ندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود. شاپور
چترم را سوراخ می کنم تا باران گاه و بیگاه به دیدنم بیاید. فاطمه شتابی وش
مرغ عشق ِ فال فروش، دیگر عاشق نبود شتابی وش
من را دَرک نمی کرد ، به دَرَک فرستادمش . شتابی وش
مدادي که کلفت بنويسه سرشو مي تراشن . خداوردیان (حامد خداوردیان)
عاشق پرنده ای هستم که ازادیش را با آب و دانه معاوضه نمی کند . شاپور
===================================================
ظاهرا آقای شاپور نظرات جالبی در مورد مرگ داره :D

شاپور مرگ را به عنوان یکی از بدیهیات زندگی باعث امیدواری می داند و شانس مردن را برای همه انسانها در طول عمرشان می بیند و با نگاهی فانتزی به سراغ زندگی پس از مرگ می رود:
"برای آنکه روز حشر برخیزم ساعت شماطه دار در آرامگاهم می گذارم."
یا در جای دیگری می گوید:
"روی پل صراط پوست موز می اندازم"
" مرگ فرصت نداد بقیه آرزوهایم بر باد رود."
وصیت کرده ام سنگ قبرم را پشت و رو بگذارند تا بتوانم با مطالعه نوشته های آن اوقات فراغتم را پر کنم.
- سنگ قبری را دیدم که رویش نوشته شده بود:با مقدمه استاد سعید نفیسی.
- کنارسنگ قبر بزرگی ،سنگ قبر کوچکی دیدم.بعدا معلوم شد که سنگ قبر کوچک،غلطنامه سنگ قبر بزرگ است.
- گدایی مرده بود و روی سنگ قبرش سوراخی به اندازه یک سکه ایجاد کرده بود که رهگذران به او کمک کنند.
- عده ای را در گورستان دیدم که روی سنگ قبری با قلم و چکش کار می کردند پرسیدم شما چه کاره اید و اینجا چه کار می کنید و آنها جواب داد اند که ماموران ثبت احوال هستیم.این مرحوم در زمان حیاتش تقاضای تغییر نام کرده بود، حالا با تقاضای او موافقت شده است.
منبع چند خط اخیر از وبلاگ کاریکلماتور
----------------------------------------------------
بر مزار موجودی که به مرگ غیر طبیعی مرده بود،دسته گل کاغذی نهادم
خدا سایه مرگ را از زندگی ام کم نکند
سنگ قبرم به چاپ دهم رسیده است

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست




ویرایش توسط دانه کولانه : 07-12-2008 در ساعت 04:51 PM
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 07-23-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چراغ راهنما از بس كه چشمك زد، مژه هايش ريخت.
تا دو كلمه حرف حساب زدم، چرتكه لبخند زد!

بيکاري هم خودش کاري است، افسوس که مرخصي و تعطيلي ندارد.

گداي فرزانه اي گفته است : گدايي کن تا محتاج ديگران نشوي.

زندگی عجله داشت عمر زود گذشت.
قفس به روي تمام پرندگان باز است.
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 08-10-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض طراح طنزاندیشی که خودنویسش را با سیاهی شب پر میکند

پرویز شاپور ، پنجم اسفند 1303 از در ورودی زندگی وارد و پانزدهم مرداد 1378 از در خروجی آن خارج شد. میان این دو در، انسانی می زیست که با نوشته ها و طرح هایش، جانوران و گیاهان و اشیا را احضار می کرد و به خدمت مهربانی در می آورد. انسانی که قلبش پر جمعیت ترین شهر دنیا بود.



قسمتی از اتوبیوگرافی پرویز شاپور :

در دوره تحصیل به علت وضع خراب مالی ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پر کنم و روزی که می خواستم به مجلس ختم یکی از هم کلاسی هایم بروم به علت نداشتن لباس تیره رنگ ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم که با سیاهی شب برای خودم لباس رسمی بدوزم و در جشن تولد ماه شرکت نمایم.

....

آدم محتاطی هستم به این جهت هر وقت می خواهم به مانعی فکر کنم قبلا اطرافم را به دقت نگاه میکنم که گربه ای در آن نزدیکی نباشد که به پیشانی ام پنچه بکشد.
مخفی نماند پاهایم همه شب به خواب می رود به طوری که شب ها ناگزیرم دوتا ساعت شماطه دار یکی بالای سرم بگذارم و یکی پایین پایم.
از وقتی کلیه ام سنگ آورده از جوی که می پرم شکمم صدای جغجغه ای را می دهد که در بچگی داشتم.
بهترین منظره ای که در زندگی ام دیده ام در یک شب تابستانی بود که ماه از حرکت بازمانده بود و تمام ستاره ها جمع شده بودند و آن را هل می دادند.
دردناکترین خاطره زندگیم موقعی اتفاق افتاد که داشتم به ماهی فکر میکردم ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم در نتیجه ماهی فکرم درگذشت و مرا برای همیشه مصیبت زده گذاشت.

تصمیم دارم پس از مرگم رونوشت سنگ قبرم را محض اطلاع پسرم با پست سفارشی برای او بفرستم.




( کتاب قلبم را با قلبت میزان میکنم /کاریکلماتور پرویز شاپور رو تازه خریدم ، کتاب شامل نوشته هایی از بزرگان و دوستان پرویز شاپور در مورد او و آثارش و همچنین مجموعه ای کامل از کاریلکاتور های پرویز شاپور به همراه تصاویر طراحی شده توسط خود شاپور و در آخر هم پرویز شاپور به روایت تصویر که شامل عکس هایی از این هنرمند بزرگ و دوست داشتنیه. راستی کتاب مال انتشارات مرواریده....در ادامه این تاپیک سعی میکنم بیشتر نوشته های این کتاب رو بزارم )
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده


ویرایش توسط k@vir : 08-10-2008 در ساعت 02:59 PM
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 08-13-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گرسنگی ، پرنده را از پرواز سیر می کند.
نگاهم با سرعت شهاب به چشمت اصابت کرد.
آتش تا بی نهایت از آب می ترسد.
باران در خروجی ابر را ، اشکریزان پشت سر می گذارد.
عاشق سگی هستم که در کویر سر در پی گربه نمی گذارد.
باد نوزیده، آرزوهایم برباد رفت.

پرویز شاپور
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 08-13-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خسته نباشيد ادامه بديد كاريكلماتورهايي كه انتخاب ميكنيد جالب هستند
-------------------------------
خانوم براي ميهمان‏هايش سنگ تمام گذاشت. تمام دندان ميهمان‏ها ريخت.

جواني که آرزوهايش بر باد رفته بود، از اداره هواشناسي شکايت کرد.

خيلي خجالت کشيدم. همين روزها نمايشگاه مي‏زنم بياييد تماشا.

حواسم را باد خيال برده است و کاغذهايم را باد پنکه
قلم اما محکم در دستم نشسته است از اين بادها نمي لرزد

دارم ياد مي گيرم که بعضي از خاطرات را تا کنم و در جيب کتم بگذارم اما کتي ندارم
دارم ياد مي گيرم که بعضي از خاطرات را تا کنم و در جيب کتم بگذارم اما کتي ندارم
اين قشنگه به نظرم :‌
خدا اشک را آفريد تا آتش دروني را خاموش کند .
همچنين اين :
براي اينکه آدم خوشبيني شود، بيني اش را عمل کرد.

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 08-15-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به اندازه ای سرمایی هستم که در جهنم هم پالتو می پوشم.
در حاصل جمع سکوت ها فریاد می کشم.
فریاد ریشه در سکوت دارد.
وقتی بهار در خروجی زندگی را پشت سر می گذارد، پاییز لبخند می زند.

پرویز شاپور
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 08-15-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رنگین کمان

رنگین کمان های عاشق در آغوش هم دایره کامل ترسیم می کنند.
رنگین کمان از قطرات باران پذیرایی شاهانه می کند.
شب از دیدن رنگین کمان محروم است.
وقتی به رنگین کمان نگاه میکنم از خوشحالی اشک هفت رنگ می ریزم.
رنگین کمان به طور نامرئی سقوط می کند.
در خشکسالی نسل رنگین کمان ها منقرض می شود.
ای کاش می توانستم در گردهمایی رنگین کمان ها شرکت کنم.

پرویز شاپور
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده

پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 08-29-2008
k@vir آواتار ها
k@vir k@vir آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2008
نوشته ها: 426
سپاسها: : 0

37 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نمی شود با لبخند ساختگی ، کلاه سر شادی گذاشت.
فریاد نجواها را قتل عام می کند.
ستارگان شکوفه های شب هستند.
سیاه از نژاد شب است.
هیچ سقفی به اندازه ابر چکه نمی کند.
عزرائیل نشانی چشمه آب حیات را به کسی نمی دهد.

پرویز شاپور
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده

پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 11-15-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow کاریکلماتور

کاریکلماتور
ــ سگي كه سر در پي گربه مي گذارد با سد معبر درخت روبرو مي شود .
ــ برگ زرد پاييزي در آغوش برگ سبز بهاري كلروفيل مي نوشد .
ــ ايستادگي جنگل ، طوفان بادپا را زمين گير مي كند .
ــ عاشق صندلي هستم كه به استقبال آدم خسته مي شتابد .
ــ شب پشت شيشه انتظار خاموش شدن چراغ را مي كشد .
ــ به عقيده سگ درخت سد معبر مي كند .
پرويز شاپور
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 11-15-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow کاریکلماتور

ــ قلب انسان مانند سنگ آسياب است . اگر درون آن گندم نريزيد خودش خود را می سايد .
ــ هر وقت پرنده خيالش را به پرواز در می آوُرد صدای سگهای شکاری بلند می شد !
ــ برای اينکه قلبش يخ نزند با گرمای عشق گرم نگه می دارد .
ــ زمستان را دوست دارم چون با او به انتظار بهار می نشينم .
ــ در زمستان بعضی ها به جای برف پول پارو می کنند !
ــ آنقدر غم روی دلش ستگينی کرد که دلش شکست !
ــ فرسوده شدن بهتر از زنگ زدن است !
ــ با گل يخ به استقبال زمستان رفت .
شيندخت

ــ در جواني به كودكي اش فكر مي كرد و در پيري به جواني . اما مرگ فرصت نداد خوب به پيري اش بينديشد .
ــ در سكوت شبانه ، هنگام ربودن دل مشغول از عاشق ، از دست سگ نگهبان هيچ كاري برنمي آيند .
ــ خروسي كه ساعت دقيق نداشته باشد ، خود به خود بي محل مي شود .
ــ سراب براي يك مسافر خسته و تشنه ، يك حقيقت بزرگ است .
قلبم مثل يك بمب ساعتي ، در زماني معين مرا ترور خواهد كرد .
ــ خورشيد آرزوي ديدن ماه و ستاره ها را به گور مي برد .

ــ بعضي ها ، بالاخانه را اجاره مي دهند كه با درآمد حاصل از آن ،‌زيرزميني را اجاره كنند .
ــ برنده شدن صد باره را چه عرض كنم ولي قبول باختن دوباره ،‌غير قابل تحمل است .
ــ آنها كه پا از گليم خود فراتر نمي نهند به چيزي بيرون از حد خود چشم ندارند !
ــ بعضي ها ، فكر مي كنند وجود ندارند و بعضي وجودي ندارند كه فكر كنند .
واقعيت « اين » است و حقيقت « آن » ولي اكثريت به اين و آن كاري ندارند .
ــ گره ابرو با لبخندي باز مي شود ،‌اما سعي كنيد « كار » گره نخورد .
ــ اكثراً دليلي نمي بينند ، شايد به اين دليل كه ديده نمي شوند .
ــ خلاصه كنم ، زندگي را نمي شود خلاصه كرد .
ــ از ما گفتن ، تا چه كسي بشنود ؟ .....
حميد شاد
طنزوكاريكاتور
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها