بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-02-2011
mahmood70 آواتار ها
mahmood70 mahmood70 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2011
محل سکونت: صحنه
نوشته ها: 93
سپاسها: : 133

119 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اي ساقي و دستگير مستان
* دل را ز وفاي مست مستان
..........................
اي ساقي تشنگان مخمور
* بس تشنه شدند مي پرستان
..........................
از دست به دست مي روان كن
* بر دست مگير مكر و دستان
..........................
سر رشته نيستي به ما ده
* در حسرت نيستند هستان
..........................
چون قيصر ما به قيصريه ست
* ما را منشان به آبلستان
..........................
هر جا كه ميست بزم آنجاست
* هر جا كه ويست نك گلستان
..........................
يك جام برآر همچو خورشيد
* عالي كن از آن نهال پستان
..........................
ديدار حقست مومنان را
* خوارزم نبيند و دهستان
..........................
منكر ز براي چشم زخمت
* همچو سر خر ميان بستان
..........................

گر در دل او نمي نشيند
* خوش در دل ما نشسته است آن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از mahmood70 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #2  
قدیمی 12-19-2011
hossein آواتار ها
hossein hossein آنلاین نیست.
مدیر بخش موبایل
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693

7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
hossein به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون


چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

__________________
گاهی حس میكنم

گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند

كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 06-06-2012
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مولانا


عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

هر که جز عاشقان ماهی بی‌آب دان
مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر

عشق چو بگشاد رَخت سبز شود هر درخت
برگ جوان بردمد هر نفس از شاخ پیر

هر که شود صید عشق کی شود او صید مرگ
چون سپرش مه بود کی رسدش زخم تیر

سر ز خدا تافتی هیچ رهی یافتی
جانب ره بازگرد یاوه مرو خیر خیر

جمله ی جان‌های پاک گشته اسیران خاک
عشق فرو ریخت زر تا برهاند اسیر

ای که به زنبیل تو هیچ کسی نان نریخت
در بن زنبیل خود هم بطلب ای فقیر

چست شو و مرد باش حق دهدت صد قماش
خاک سیه گشت زر خون سیه گشت شیر

مفخر تبریزیان شمس حق و دین بیا
تا برهد پای دل ز آب و گِل همچو قیر



......
مولانا
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #4  
قدیمی 06-22-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغها

ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا

ای فتنه روم و حبش حیران شدم کاین بوی خوش
پیراهن یوسف بود یا خود روان مصطفی

ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
بر سینه‌ها سیناستی بر جانهایی جان فزا

ای قیل و ای قال تو خوش و ای جمله اشکال تو خوش
ماه تو خوش سال تو خوش ای سال و مه چاکر تو را
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5  
قدیمی 07-02-2012
fatemiii آواتار ها
fatemiii fatemiii آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 486
سپاسها: : 797

987 سپاس در 452 نوشته ایشان در یکماه اخیر
fatemiii به MSN ارسال پیام fatemiii به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به fatemiii
پیش فرض

جناب مولانا آدم ها را به سه دسته تقسیم میکند.
1. کسانی که "عقل کامل" دارند.
2. کسانی که "نیمه عاقل" اند.
3. کسانی که "کاملا غافل" هستند و اصلا عقل ندارند!
ما شرح داستان:


سه ماهي در آبگيري زندگي مي كردند .آن سه آبگیر و وطن خود را بسیار دوست داشتند. و به خوبی و خوشی در آن زندگی میکردند. چند ماهيگير به سوي آن آبگير رهسپار شدند ،

چون ماهيان مطلع و هوشمند ...................... بودند در صدد چاره جويي برآمدند
وقتی ماهیگیران با یکدیگر نقشه صید ماهی ها را میکشیدند ماهیها حرف های آنان را شنیدند و فهمیدند که به زودی جانشان در خطر می افتد.اما آنها آبگیر را خیلی دوست داشتند وترک آنجا برایشان خیلی سخت بود.
آن ماهي كه عاقل بود ، با خود گفت: "باید هر چه زودتر از اینجا فرار کنم و خودم را از مهلکه نجات دهم.او که آبگیر را خیلی دوست داشت اما جانش را عزیز تر از آبگیر دانست و تصمیم به ترک آبگیر گرفت . ، با خويشتن مي گفت من با اين دو ماهي مشورت نخواهم كرد زيرا به طور قطع اينان مرا در كار خود سست و دلسرد خواهند نمود ، زيرا محبت زاد و بوم و محل زندگي طبيعي ، جانشان را فرا گرفته و اين تنبلي و ناداني كه دارند ، به من سرايت خواهد كرد . دل از مشورت با آن دو ماهي بر مي كنم و راه نجات خودرا پيش مي گيرم . حالا وقت مشورت نيست چون محرم و آشناي آن بسيار كم است ماهي زيرك از آن آبگير چشم پوشيده و راه دريا را پيش گرفت
خواب خرگوش و سگ اندر پي خطاست ............................ خواب خود در چشم ترسنده كجاست ؟
آن ماهي عاقل پس از سختی های فراوان بالاخره به دریا رسید و دید که دریایی که از آن گریزان بود هزاران بار زیباتر و بزرگتر و امن تر از آبگیری بود که حاضر به دل کندن از آن نیست.
بينوا
آن ماهي نيم عاقل تلخ كام شد و –
گفت آه من فوت كردم وقت را .................................. چون نگشتم همره آن رهنما !
من از او مشق نگرفتم ، ناگهان از من دور شد و رفت و بايد من با جديّت به دنبال او مي رفتم . اين حسرت چه فايده اي دارد ؟ -
بر گذشته حسرت آوردن خطاست........................................... باز نايد رفته ياد آن هباست
اين زمان سودي ندارد حسرتم........................ چون كنم چون فوت شد اين حسرتم !!
ماهي نيم عاقل وقتي از سايه و پيروي ماهي عاقل محروم شد ، با خود گفت : كه آن ماهي به دريا رهسپار شد و آزاد گشت و چنان رفيق نجات بخش از دست من رفت . حالا ديگر در بارهً او نبايد فكر كنم و بايد در فكر خودم باشم . راه نجات اين است كه خود را به مردن بزنم و شكمم را روي آب بر آورده و پشت به آب خود را به اختيار آب بسپارم و مانند خس بي اختيار روي آب حركت كنم ، اين مردن پيش از مرگ مرا از عذاب مرگ ايمني خواهد بخشيد و مردن پيش از مرگ امن جان آدمي است.
ماهي نيم عاقل همانطور كه فكر كرده بود عمل كرد و شكم بروي آب انداخت و آب هم اورا بي اختيار بالا و پائين مي برد . آن ماهيگيران اندوه بسيار خوردند كه دريغا ، ماهي بزرگتر مرده است . ماهي از گفتار صيادان شادمان گشته و براه خود ادامه داد و مي گفت : با اين بازي ، جان خودرا از مرگ رها ساختم . يكي از صيادان آن ماهي را از روي آب گرفت و با حسرت تفي بر سر ماهي انداخته و اورا به زمين انداخت ، ولي آن ماهي –
غلط غلطان رفت پنهان اندر آب................................ ماند آن ديگر همي كرد اضطراب
آن ماهي سوم مانند مار گزيده به چپ وراست جست و خيز مي كرد ، بلكه بتواند از دام مرگ بجهد و گليم خودرا بيرون بكشد . ولي صيادان دام گستردند و ماهي احمق به دام افتاد و حماقتش اورا بر سر آتش كشيد و به تابه اش انداخت .. از گرماي آتش مي جوشيد ، با خود مي گفت کاش به مشق ماهی عاقل عمل میکرد ، و اگر از عقل خودش نمیتوانست استفاده کند به از ماهی عاقل درس میگرفت و مانند او عمل میکرد
باز مي گفت او كه گر اين بار من.................................. وارهم زين محنت گردن شكن
مي نسازم جز به دريايي وطن................................. آبگيري را نسازم من وطن
ماهي احمق در ميان دام مرگ نذرها مي كرد كه اگر از اين مهلكه نجات پيدا كنم –
دامن عاقل بگيرم روز و شب ............................... تا نيفتم در چنين رنج و تعب
--------------------------------------
--------------------
-----
از این داستان وهر داستانی هرخواننده ای بر اساس زاویه دید خود برداشت خاص خود را دارد.هیچ برداشتی اشتباه نیست همانطور که هیچ برداشتی کامل نیست.
درسی که از این داستان میتوان گرفت جیست؟
تطبیقی این داستان با جامعه فعلی انسانها چه میتواند باشد؟

ویرایش توسط fatemiii : 07-02-2012 در ساعت 12:02 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از fatemiii به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #6  
قدیمی 07-04-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چندان بنالم ناله ‌ها چندان برآرم رنگها
تا برکنم از آینه هر منکری من زنگها

بر مرکب عشق تو دل می ‌راند و این مرکبش
در هر قدم می ‌بگذرد زان سوی جان فرسنگها

بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی
تا بر سر سنگین دلان از عرش بارد سنگها

با این چنین تابانیت دانی چرا منکر شدند
کاین دولت و اقبال را باشد از ایشان ننگها

گر نی که کورندی چنین آخر بدیدندی چنان
آن سو هزاران جان ز مه چون اختران آونگها

چون از نشاط نور تو کوران همی بینا شوند
تا از خوشی راه تو رهوار گردد لنگها

اما چو اندر راه تو ناگاه بی خود می‌شود
هر عقل زیرا رسته شد در سبزه زارت بنگها

زین رو همی ‌بینم کسان نالان چو نی وز دل تهی
زین رو دو صد سرو روان خم شد ز غم چون چنگها

زین رو هزاران کاروان بشکسته شد از ره روان
زین ره بسی کشتی پر بشکسته شد بر گنگها

اشکستگان را جانها بستست بر اومید تو
تا دانش بی‌حد تو پیدا کند فرهنگها

تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو
تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگها

تا جستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر
پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگها

وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود
هر ذره انگیزنده‌ای هر موی چون سرهنگها
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 10-31-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مولانا

حق پدید است از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران

گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز انگشت نفس شوم نیست

دو سر انگشت خود بر دو چشم نه
هیچ بینی از جهان انصاف ده

رو سر در جامه ها پیچیده ای
لاجرم با دیده و نادیده ای

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #8  
قدیمی 10-31-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

این مستی من ز باده ی حمرا نیست
این باده به جز در قدح سودا نیست
تو آمده ای که باده ی من ریزی
من آن هستم که باده ام پیدا نیست
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #9  
قدیمی 10-31-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم ؟
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ؟
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه ببینم ؟
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم ؟
ای شش جهت ز نورت چون آیینه ست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم ؟
دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم ؟
گر بندم این بصر را ور بسکلم نظر را
از دل نه ای گسسته از تو کجا گریزم ؟
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 10-31-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای دریغا عرصه ی افهام خلق
سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق
کوه طور اندر تجلی حلق یافت
تا که می نوشید و می را برنتافت
لقمه بخشی آید از هر کس به کس
حلق بخشی کار یزدان است و بس
این گهی بخشد که اجلالی شوی
از دغا و از دغل خالی شوی
گوش آنکس نوشد اسرار جلال
کو چو سوسن ده زبان افتاده لال
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:02 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها