بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-03-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جزیره ایستر

جزیره ایستر
  • جزیره ایستر
  • مجسمه اسرار آمیز
  • ظهور و سقوط
  • دوران طلایی
  • بحران زمین
  • قوانین جنگی
  • اروپائی ها از راه می رسند
  • حقایق ثبت شده


جزیره ایستر



هزار سال پیش، مردم پلینزی از جزیره «ایستر» شروع به حکاکی سنگهای عظیم و ساخت مجسمه های سنگی بزرگی کردند. آنها همچنین یک سیستم خط تصویری مخصوص خود بوجود آوردند. دست نوشته های آنها نیز مانند ابعاد دیگر جامعه دور افتاده و مرموزشان هنوز قابل فهم نیستند. هرگز روی جزیره بیش از 7000 نفر زندگی نکرده اند. حدودا بعد از سال 1600 م فرهنگ آنها به طور ناگهانی و با شدت رو به زوال نهاد.

زیرنویس عکس
نقاطی در دریا
جزیره ایستر در فاصله 3700 کیلومتر (2300 مایلی) غرب چایل، در جنوب آمریکا قرار دارد.




مجسمه اسرار آمیز



مجسمه های غول پیکر جزیره ایستر، قرنهاست که مردم را مجذوب کرده اند. این مجسمه ها اشکالی از قبیل خدایان، یا نگهبانان مردگان را نمایش می دهند. مجسمه های تراش داده شده، باید بوسیله طناب، قرقره و اهرم در محل خود بر پا شده باشند.

زیرنویس عکس
سرهای بزرگ
بزرگترین مجسمه 74 تن وزن و 12 متر (40 پا) ارتفاع دارد.
یک تخته سنگ از سنگهای آتشفشانی

300 میلادی

بر اساس عقاید رایج در جزیره ایستر، اجداد مجسمه سازان با کانوهای اقیانوس پیما از غرب به آنجا آمده بودند.

1600 _ 1000

اهالی جزیره شروع به ساخت عبادتگاه ها و مجسمه ها نمودند. آنها همچون یک سیستم خط تصویری ابداع کردند.

1722

دریاسلار هلندی، جاکوب راگوین، در روز عید پاک به عنوان اولین اروپایی پا به جزیره می گذارد. او جزیره را ابستر (عید پاک) می نامد.

1774

کاشف انگلیسی، کاپیتان جیمز کوک، در دومین سفر خود در جزیره توقف می کند. او مردها را، بین 600 تا 700 نفر و زنها را تا 30 نفر شمارش می کند. همه مجسمه های بزرگ سرنگون شده بودند.

1862

جمعیت نوادگان مهاجرین پاینزی به 111 نفر می رسید.

1888

جزیره ایستر به جزیره شیلی ضمیمه می شود.




ظهور و سقوط



جزیره ایستر هم مانند همه جزایرپلینزی اولین بار توسط مهاجرین دریانورد اشغال شد. آنها از جزایر غربی می آمدند، قایقهای آنها از محصولات غذایی اصلی مثل سیب زمینی، همچنین خوک و سگ پر شده بود.




دوران طلایی



مهاجرین حدودا تا سال 1000 م به خوبی قادر بودند در خود نظمی ایجاد کنند که بتوانند در زمینه ساخت مجسمه های فراوان و صومعه های بیشمار برای احترام به خدایان، موفقیت داشته باشند. آنها یک سیستم تصویر نگاری نیز ابداع کردند. آنها بر روی قطعه های چوبی اشکالی مثل پرندگان، گیاهان، اشیاء زینتی (تشریفاتی) و اشکال هندسی حکاکی می کردند. کاهنان احتمالا برای نوشتن جزئیات تاریخ قبایل و سنتهای آنها، از همین دست نوشته های روی چوب استفاده می کردند.




بحران زمین



زمانی در حدود 1600 «دوران طلایی» پایان یافت. هنوز دلایل این امر کاملا روشن نیست. قطع درختان جنگلی به منظور ایجاد زمینهای کشاورزی باعث کاهش باران گردید و احتمالا میزان محصولات کشاورزی را تقلیل داد. میزان درختان نیز برای ساخت قایقهای چوبی کاهش پیدا کرد. در اثر کم شدن قایق ها، تجارت ماهی با جزایر دیگر روز به روز سختر شد.




قوانین جنگی



به خاطر تشدید بحران فوق، باندهای جنگجو که به سلاح نیزه مسلح بودند، تجاوز و ایجاد وحشت در جامعه را آغاز کردند. جمعیت به سرعت رو به کاهش گذاشت.




اروپائی ها از راه می رسند



اولین گروه از اروپائی ها در سال 1722م به جزیره می رسند. آنها با خود برده داری و بیماری به ارمغان آوردند. تا قبل از سال 1862 م شیوع بیماری آبله و حملات بردگان پرویی، به گستر از 100 نفر تقلیل یافت. اگر تعداد بیشتری زنده می ماندند، ممکن بود اطلاعات بیشتری درباره فرهنگی که باعث خلق آثار یادبود و بناهای اسرار آمیز شده بود. و سیستم نگار جزیره، به دست می آوردیم.


حقایق ثبت شده



جزیره ایستر به دست روسای قدرتمند قبیله اداره می شد. در طول دوره ای که جزیره رو به زوال نهاده بود، یک سیستم عجیب برای انتخاب رئیس قبیله، بوجود آمد. قوی ترین جنگجویان تا جزایر همسایه، جایی که پرنده دریایی مهاجر، چلچله سیاه ، تخم گذاری می کند، شنا می کردند. آنها به دنبال اولین تخم فصل، جزیره را جستجو می کردند. اولین جنگجویی که یک تخم پیدا می کرد به مدت یکسال رئیس قبیله می شد.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها