نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 01-08-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

****جعلی بودن انتساب برخي آثار به عطار****



گفت و گو با دكتر «محمد قراگوزلو»
هنوز هم آثار ديگران به نام عطار خريد و فروش مي شود


مهم‌ترين ويژگي عطار، در كنار مولانا اين است كه اين دو شاعر شاخص و برجسته، به دربار نرفتند. عطار تنها شاعري است كه مدح هيچ

حكومتي را نگفته است .ما در تاريخ ادبيات ايران، شاعري به آزادگي عطار نداريم

عده‌اي براي اين كه بگويند تصوف خراسان كماكان زنده است، آثار فراواني را توليد كردند و به اسم عطار منتشر ساختند.


محسن فرجي: همه عطار بي‌نقاب مي‌خواهند؛ عطاري كه عطر شعرش، اصيل و بي‌بديل باشد. اما افسوس كه اين گونه نيست و بازار آشوبناك نشر، پر است از آثاري منسوب به شيخ بزرگ نيشابور كه احتمال مجعول بودن آن بسيار بيشتر از اصيل بودنشان است. او نويسنده كتابي است با عنوان «چنين گفت نيشابور». اما در كارنامه پربارش، آثاري چون «شيوه شهر‌آشوبي»، «حالات عشق پاك»، «چنين گفت بامداد خسته» و «چنين گفت حافظ شيراز» نيز ديده مي‌شود.

* آقاي دكتر قراگوزلو، در تاريخ ادبيات ما چهره‌اي مانند عطار ديده نمي‌شود كه اين همه آثار منسوب، به نامش ثبت شده باشد. اين اتفاق چگونه روي داده است؟

_ از زمان عطار تا ظهور مولانا، خلاء فرهنگي بزرگي در كشور ما به وجود آمد كه ناشي از حمله مغول به منطقه مرو بزرگ بود. بر اثر اين اتفاق، بيشترين لطمه فرهنگي، جمعيتي و اقتصادي را به اين منطقه وارد ساخت و اقتصاد كشاورزي، توليد فئودالي و شيوه آبياري در منطقه مرو، دچار اختلال و انهدام شد. اگر فرهنگ را تابعي از اقتصاد بدانيم، به دنبال خلاء بزرگي كه در اين ناحيه به وجود آمد، حوزه فرهنگ از مرو به مركز ايران رفت و مكتب فلسفي فارس قوام گرفت. اما عده‌اي براي اين كه خلا را پر كنند و بگويند كه تصوف خراسان كماكان زنده است، آثار فراواني را توليد كردند و به اسم عطار منتشر ساختند. از آنجايي كه اين افراد، آدم‌هاي شناخته شده‌اي نبودند و به همين دليل، مراكز حمايت از نشر تك نسخه‌اي آثار، از آنها پشتيباني نمي‌كرد، منظومه‌هاي زيادي را به تبعيت از عطار و با امضاي او توليد كردند.

* بخشي از اين ماجرا به اين دليل نيست كه عطار شاگردان فراواني داشته و آنها آثاري را به اسم استادشان منتشر كرده‌اند؟

_ همين‌طور است. در واقع از دوران سنايي تا عصر حافظ كه پايان گفتمان شعري با ويژگي سبك عراقي است، هيچ شاعري پيدا نمي‌شود كه به اندازه عطار، مريد و شاگرد داشته باشد، حتي خود مولانا. البته شاگردان عطار در جايي متمركز نبوده‌اند و در نقاط مختلف ايران، به صورت گسترده‌اي، پراكنده بوده‌اند. آثار زيادي هم توسط آنها و به نام عطار توليد شده است. با اين حال، كنار گذاشتن اين آثار، چندان هم دشوار نيست. به همين دليل، خيلي هم به دنبال تصحيح اين آثار نرفته‌اند و اگر هم تصحيح شده، خيلي استقبال نشده است.

* با اين كه به گفته شما كنار گذاشتن آثار منسوب به عطار، چندان هم دشوار نيست، اما بد نيست كه شما مشخصا آثار اصلي او را نام ببريد و حداقل در اين گفت و گو، تكليف اين بحث را روشن كنيد.

_ «رضاقلي خان هدايت» در «مجمع‌الفصحا» 190 اثر را برشمرده است كه منسوب به عطار است. او در «رياض‌العارفين» هم 114 اثر را منسوب به

اين شاعر مي‌داند. دولتشاه سمرقندي هم در «تذكره‌الشعرا» 40 اثر را به عطار نسبت داده است، اما خود عطار در مقدمه مختارنامه، به صورت

منظوم، از دو «مثلث» صحبت مي‌كند و مي‌گويد كه اينها آثار من هستند. به عبارتي ديگر، عطار شش عنوان كتاب را

به خودش انتساب داده است: خسرونامه، اسرارنامه و منطق‌الطير يك مثلث است و ديوان غزليات و قصايد،

مصيبت‌نامه و مختارنامه، مثلث ديگر محسوب مي‌شود. علاوه بر اينها تذكره‌الاولياء هم هست كه تنها اثر منثور عطار است.

* در ميان آثار منسوب به عطار، بعضي از شهرت بيشتري برخوردارند. اين آثار كدامند و اشتباه نسبت دادن آنها به اين شاعر، چگونه صورت گرفته است؟‌

يكي از اين كتاب‌ها خسرونامه است. دكتر شفيعي كدكني در مقدمه محققانه خود بر كتاب مختارنامه، ثابت كرده است كه خسرونامه يا خسرو و گل يا همان

گل و هرمز، از عطار ديگري است. ما شاعري هم داريم به اسم زين‌الدين محمدبن ابراهيم زنجاني كه معروف به عطار است. او از شاعران قرن هفتم و هشتم ا

است و كتابي به اسم كنزالاسرار دارد. سعيد نفيسي گفته است كه كنزالاسرار يا كنزالحايق، اثر شيخ فريدالدين عطار نيشابوري است، در حالي كه اكنون همه

ما مي‌دانيم اين گونه نيست. كتاب‌هاي بي‌سرنامه و هيلاج‌نامه هم به اسم عطار خريد و فروش مي‌شود و متاسفانه

دانشجويان،‌ اين آثار را به اسم عطار مي‌خرند و مي‌خوانند. كتاب ديگري هم با عنوان مظهرالعجايب و مظهر وجود دارد

كه به صراحت روي جلد آن اسم شيخ فريدالدين عطار نيشابوري نوشته شده است، در صورتي كه به هيچ وجه اين

كتاب متعلق به عطار نيست. علاوه بر اينها كتاب ديگري به اسم جوهرالذات چاپ و منتشر مي‌شود كه نويسنده آن

عطار توني است، نه عطار نيشابوري! مثنوي مفتاح‌الاراده هم كه گفته مي‌شود از آثار عطار است، متعلق به شاعري

به نام محمد عصار لواساني است. به اين فهرست، بايد مثنوي وصلت‌نامه را هم اضافه كنيد كه متعلق به فردي به

نام بهلول است كه در جاهايي تخلص خود را عطار عنوان كرده است.

* آقاي دكتر، چرا هيچ كدام از محققان حوزه ادبيات كلاسيك، با طرح اين مسايل، به آشفته‌بازاري كه در عرصه آثار عطار وجود دارد، خاتمه نمي‌دهند؟

_ به دليل اين كه بحث عطار و آثار منسوب به او، بحث پيچيده و دشواري است. اما تاكنون 20 ميليون بار حافظ را خوشنويسي و منتشر كرده‌اند؛ چون سفره حاضر و آماده‌اي است و همه مي‌توانند بر سر اين سفره بنشينند و شروع به خوردن كنند. البته زنده‌ياد دكتر سيد‌ضياء‌الدين سجادي مقاله‌اي دارد به اسم «پندنامه عطار و چند اثر منسوب به او» كه جامع‌ترين مطلب درباره آثار عطار است. دكتر سجادي سال 1372 در كنگره جهاني عطار، اين مقاله را به شكل سخنراني ارايه كرده بود.

* شما تا اين جاي بحث، درباره تمايز آثار اصلي و منسوب به عطار، صحبت كرديد. حال اين سوال مطرح مي‌شود كه نقطه تمايز خود عطار از ديگر شاعران بزرگ ايران، در كجاست؟ به عبارتي ديگر، چه چيز وجه مشخصه و ويژگي اصلي اين شاعر را شكل مي‌دهد؟

_ مهم‌ترين ويژگي عطار، در كنار مولانا اين است كه اين دو شاعر شاخص و برجسته، به دربار نرفتند. عطار تنها شاعري است كه مدح هيچ حكومتي را نگفته است و از اين نظر، شاملو با او قابل قياس است. واقعا ما در تاريخ ادبيات ايران، شاعري به آزادگي عطار نداريم. از اين جهت، مي‌توان او را يك شاعر پست مدرن ناميد؛ چون هيچ ارتباطي با منابع قدرت ندارد.

* شايد بتوان وجه تمايز ديگر عطار را در نگاهش به ماجراي شيخ صنعان و تاثير اين طرز تلقي بر شاعران بعدي، دانست.

_ بله. اگر نگاه قلندرانه عطار به شيخ صنعان در غزل نبود، بخشي از هويت حافظ حذف مي‌شد. اساسا حافظ به شكل مستقيم، نگاه قلندرانه خود را از عطار گرفته است. رفتار عطار در شعرش، بسيار رندانه است و گاهي آنقدر به زنديق ها نزديك مي‌شود كه حتي از حافظ هم جلو مي‌زند.

* كتاب تذكره‌الاولياء هم به دليل نثر درخشان و نزديك شدن به فضاهاي سورئاليستي، مي‌تواند جايگاه ممتاز و متمايز عطار را محكم‌تر كند. اين طور نيست؟

_ البته تذكره‌الاولياء دو بخش دارد كه از امام جعفر (ع) شروع مي‌شود و با حسين‌بن منصور حلاج ادامه مي‌يابد. اين بخش از تذكره‌الاولياء متعلق به عطار است. ساختارشناسي، بافتارشناسي معنايي و رفتارشناسي گفتماني متن هم همين را ثابت مي‌كند. اما بخش دوم كه به چهره‌هايي چون ابراهيم خواص، ابوبكر شبعي و ابوالحسن خرقاني اختصاص دارد، ضعيف‌تر از بخش‌ اول است. با اين حال، اين كه بخش دوم متعلق به عطار نباشد، جاي ترديد است.

* آقاي دكتر، چرا از تذكره‌الاولياء يك تصحيح انتقادي صورت نگرفته است كه اين متن ارزشمند، راحت‌تر به كار شاعران و نويسندگان امروز بيايد؟

_ اين حرف، به معني ناديده گرفتن كار دكتر محمد استعلامي است. هر چند كه خواندن تذكره‌الاولياء با تصحيح دكتر استعلامي دشوار است، متدولوژي ندارد و شاعران جوان را زمين مي‌گذارد. كاري كه دكتر شفيعي كدكني در كتاب «اسرار‌التوحيد» كرده است، نمونه بسيار مناسب و خوبي است. اگر كسي، در چارچوب «اسرار التوحيد»، روي تذكره‌الاولياء كار كند، نتيجه درخشاني خواهد داشت؛ چرا كه اين كتاب، بسيار قوي‌تر از اسرارالتوحيد است و مي‌تواند تاثير بسيار گسترده‌اي بر شعر امروز ما بگذارد. در بحث داستان‌نويسي هم من فكر مي‌كنم كه براي داستان‌هاي عيني مال، به شدت مي‌توان از تذكره‌الاولياء كمك گرفت. درست است كه اين كتاب، روايت از شخصيت‌هاست، ولي بعضي از بخش‌هايش مي‌تواند يك روايت عيني مال باشد.

* اگر مايل باشيد، مي‌توانيم گفت و گو را با كتاب «چنين گفت شيخ‌ نيشابور» به پايان برسانيم؛ انگيزه و دليل شكل‌گيري اين كتاب چه بود؟

_ عطار به عنوان حلقه رابط بين سنايي و مولاناست، نقش مهمي در تكوين و تكميل شعر عارفانه داشته است. اگر اين حلقه رابط نبود، خلاء بزرگي پيش روي ما وجود داشت. چنانچه آثار عطار در حمله مغول از دست مي‌رفت، ما در خوانش مولانا به مشكل برمي‌خورديم. مولانا پا روي شانه عطار گذاشته است و اگر او عطار را نداشت، نهايتا عطار مي‌شد. با توجه به اقبالي كه امروزه به مولانا شده است، من فكر كردم كه ابتدا بايد شناختي از عطار به دست داد. دليل دوم من اين بود كه به جايگاه ويژه عطار پرداخته نشده است و بايد حتما اين جايگاه، مشخص شود. سوم اين كه من تاكيد زيادي روي ماجراي شيخ صنعان داشتم. افرادي مثل مجتبي مينوي و بديع‌الزمان فروزانفر كه وارد تبارشناسي شيخ صنعان شده‌اند، هر دو به بيراهه رفته‌اند. به همين دليل، من وارد اين بحث شدم و تحريفات آن را روشن كردم.

انگيزه ديگر من براي نوشتن كتاب «چنين گفت شيخ نيشابور»، نگاه ويژه مولانا به مقوله عشق در «الهي‌نامه» بود. عطار در الهي‌نامه، موضوع

بسيار جالبي را مطرح مي‌كند كه ماجراي قتل اولين بانوي شاعر ايران، رابعه بنت كعب قزداري، است. او جانش را در راه عشق مي‌گذارد و به

نظر من با فروغ فرخزاد قابل مقايسه است. تنها كتابي كه راجع به رابعه و زيست و قتلش به تفصيل صحبت كرده، «الهي‌نامه» است. در

مجموع، كتاب «چنين گفت شيخ نيشابور» نتيجه 8 – 7 سال كار من در اين عرصه است و به نظر خودم، كار قابل توجهي شده است، اگر چه جاي نقد هم دارد.
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 01-08-2010 در ساعت 11:10 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید