03-23-2015
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
داستان مرد شیاد و مردم بی سواد
روستایی بود دور افتاده كه مردم ساده دل و بی سوادی در آن سكونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده كرده و بر آنان به نوعی حكومت می كرد...
روستایی بود دور افتاده كه مردم ساده دل و بی سوادی در آن سكونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده كرده و بر آنان به نوعی حكومت می كرد.
برحسب اتفاق گذر یك معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلكاری های شیاد شد و او را نصیحت كرد كه از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می كند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبكاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد.
بعد از كلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد كه فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود كدامیك باسواد و كدامیك بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر كار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد كه رسید شكل مار را روی خاك كشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت كنید كدامیك از اینها مار است؟
مردم كه سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شكل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را كتك زدند و از روستا بیرون راندند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|