نمایش پست تنها
  #12  
قدیمی 02-16-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

فکرنمی کنید که هرچند ازاون بزرگترهستید،ولی ممکنه شما اشتباه کنید؟هرکس ندونه،فکرمی کنه دارید هاله روازسرخودتون بازمی کنید
دلم می خواد بدونم منظورتون از این کارها چیه؟
سوسن خانم- اجازه بده بگم چند تا چایی صغری خانم بیاره،بعد صحبت کنیم،با گلوی خشک که نمی شه حرف زد!
وبا این گفته،درحال بلند شدن بودکه هومن با لحنی محکم وآمرانه،ولی آرام گفت:
- سوسن خانم خواهش می کنم بنشینید. ما نه برای دیدو بازدید اومدیم نه مهمانی. سوسن خانم کاملا جا خورده بود. دوباره نشست گفت:
- هومن جان تو درست می گی،ولی دلم می خواد بدونم منوچهر چه عیبی داره؟
تو خودت منوچهرروچند ساله ندیدی ولی درکودکی وتقریبا جوانی، قبل ازاین که ازایران بری،با اون آشنا بودی. تو بگو چه طورپسریه؟
هومن- تا اون جا که من می دونم،پسر بدی نیست. اما مسئله چیز دیگه ایه.
موضوع اینه که هاله ازمنوچهرخوشش نمی آد. موضوع اینه که هاله اصلا نمی خواد ازدواج کنه!حالا چه منوچهر،چه کس دیگه.
سوسن خانم ازشما انتظارنداشتم که این طوری فکرکنید!شما تحصیل کرده اید،بی سوادکه نیستید؟
خوبه که زندگی من ومادرم،جلوی چشم شماست!
«بعد مدتی هومن سکوت کرد. که حتما زندگی خودش رودرلحظه ای مرورکرد.»دوباره گفت:
- ازدواج مادرمن هم اجباری بوده. مادرم پسرخاله اش رودوست داشت که به خاطرپول یا هرچیزدیگه ای،خانواده اش مجبورش کردن باپدرم ازدواج کنه. بدون عشق،بدون تفاهم،بدون آزادی
درانتخاب.نتیجه اش هم من هستم،بدون مادر،بدون محبت مادری،بدون کودکی!
می دونید سوسن خانم،هر بچه ای،قسمتی ازکودکیش،لوس کردن ونازکردنه!که چی؟
که این که مادرش نازش روبکشه،درآغوشش بگیره،نوازشش کنه.
بعضی ازوقت ها دیدید که بچه ها،بی خودی وبدون علت بهانه می گیرند؟
همش به خاطراینه که مادرشون،پدرشون،لوسشون کنه ودستی سروگوششون بکشه.
اینطوری یه کودک ازنظرمحبت ارضا میشه. من ازاین نعمت خدا که حق مسلم هرکودکه،محروم بودم.درون من خلایی است که هیچوقت پرنشده.
حالا دیگه گذشته،با تموم پولها وقدرت های این جهان نمی شه زندگی منوبه عقب برگردوند واین خلاء روپرکرد
اون زمان وقتی بزرگترها،مادرم رومجبوربه ازدواج با پدرم می کردند. خیال خوبی کردن به اون روداشتند. به اصطلاح صلاحش رومی خواستند.
حالا شما که نمی خواهین هاله به سرنوشت مادرمن دچاربشه؟!
شوهردادن یه دختروتهیه جهیزیه،تنها کافی نیست.
«صحبت هومن دراین جا تمام شدوسرش راپایین انداخت.»
متاثرشده بودیم وباورنکردنی تراینکه علاوه برهاله،سوسن خانم هم آرام،گریه می کرد
بعد ازچنددقیقه سوسن خانم که اشکهاشوپاک کرده بودگفت :
- هومن جان،من اینکه تونسبت به آینده هاله احساس نگرانی می کنی،واقعا خوشحالم،خوشحالم ازاینکه این جریان باعث شدکه شمادونفراحساس خواهربرادری بکنید
حالا دیگه اگرقرارباشد بمیرم هم خیالم راحته که هاله تنها نیست وبرادرش مواظبشه!
هومن تودرست می گی.من نبایدبه خاطرپول هاله روواداربه ازدواج می کردم. اما نمی دونم چراهمیشه تا اسم خوشبختی به میان می آد،اولین چیزی که درذهن انسان نقش می بنده پوله!
متاسفانه شاید ما زیادی درمسائل مادی غرق شده باشیم.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید