نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 09-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

واییییییییییی ممنون جناب انصاری
من همه رو یادم میاددددددددد
بعد از خانوم خامنه هم خانوم رضایی مجری برنامه کودک شد
یا اینکه موقع دیکته هر وقت جمله تموم میشد خانوم معلم میگفت نقطه سر خط
باز باران با ترانه با گهر های فراوان میخورد بر بام خانه
صد دانه یاقوت دسته به دسته .........
زمان مفصر شدن هر کی یه هفته بود، خدا میدونه اون یه هفته که مفصر میشدیم هر روز مامانامون باید مانتو شلوار مدرسه رو میشستن چون گچ و تخته پاک کنو تو جیبمون میزاشتیم زنگ آخرم تو کیفمون میزاشتیمو با خودمون میبردیم خونه فردا بر میگردوندیم
هر روز قبل از اینکه معلم بیاد سر کلاس براش یه یادداشت رو تخته می نوشتیم
یا اینکه وسط تخته رو با یه خط عمودی مشخص میکردیم و یه طرف اسامی بچه های ساکت رو با عنوان خوب و طرف دیگه اسامی بچه های شلوغو با عنوان بد مینوشتیم کلی جلوی اسماشون ضربدر میزاشتیم
و ........
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید