نمایش پست تنها
  #1025  
قدیمی 07-07-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



گوهر شب چراغ

واژه مرکب بالا در شرح و توصیف قصص و داستانها و همچنین زیبایی لعبتان طناز ودلربا به کار می رود ولی دانش پژوهان از آن در تعریف مقام رفیع دانش ومعرفت استفاده می کنند چه اگر به حقیقت مداقه نماییم علم و دانش گوهرشب چراغی است که حجاب جهل و تاریکی را دریده حقایق و دقایق جهان را در نظرآدمی جلوه گر می سازد.
به همین جهت است که غالباً در تعریف و توصیف شخیتهای بارز و مؤثر جهانی گفته می
شود:«این دانای محقق گوهر شب چراغی است که افق آفاق را به نور کمال و هنرش روشن کرده است

اکنون ببینیم گوهر شب چراغ چیست که تا این اندازه مورد توجه و عنایت محققان و روشنفکران جهان واقع شده است

به طوری که در مقاله بادآورده را باد می برد و این کتاب شرح داده شده خسروپرویز پادشاه ساسانی به مال و خواسته و نفایس عجیبه و گرانبها اشتیاقوافر داشته است و به جرأت می توان گفت تقریباً تمام خزائن و تجملاتی که بعد از جنگ قادسیه به دست اعراب افتاد و همه به وسیله خسروپرویز تهیه وتدارک شده بود.

ماحصل مطالبی که در کتب تاریخی به ویژه کتاب ایران در زمان ساسانیان در این زمینه نوشته شده است به شرح زیر است:

ازعجایب و نفایس دستگاه پرویز یکی شطرنج بود که مهره هایش را از یاقوت وزمرد ساخته بودند. دیگری نرد از بسد و فیروزه قطعه ای زری به وزن دویست مثقال که آن را مشت افشار یا دست افشار می گفتند زیرا چون موم نرم بود ومی توانستند آن را به شکلهای مختلفه در آوردند.
دیگری دستار که ظاهراً از پنبه کوهی بود و شاه دستهایش را با آن پاک می کرد. دستار مزبور چون چرکین می شد آن را در آتش می افکندند و آتش چرکهای دستاررا از بین می برد ولی دستار را نمی سوزانید.
بزرگترین نفایس خسروپروز تخت طاقدیس بود یعنی تختی به شکل طاق که در غایت وسعت ومرصع به جواهر قیمتی بود و یکصد و چهل هزار میخ نقره در اطراف آن به کاربرده بودند.
دیگرقالی بزرگ و زربفت موسوم به وهاری خسرو یا بهار کسری و یا به اصطلاح معروف بهارستان بود که به قول بلعمی آن را فرش زمستانی می گفتند به طول و عرض شصت ارش که تالار بزرگ قصر سلطنتی تیسفون را مفروش می کرد و گل و بوته هاو نقش و نگارهای قالی مزبور در فصل زمستان منظره بهاری را در نظر شاهنشاه جلوه می داده است.
همچنین خسروپرویز تاج مرصعی داشت که شصت من زر خالص در آن به کار رفته بود. بدون شک این همان تاجی است که نوشته اند مرصع به زر و سیم و یاقوت و زمرد بوده به وسیله زنجیری از طلا به سقف تیسفون آویخته بوده اند.
این زنجیر چنان نازک بود که از دور دیده نمی شد و چون بیننده از مسافتی نسبتاًبعید نگاه می کرد می پنداشت که واقعاً تاج بر سر شاه قرار دارد در صورتیکه این کلاه به قدری سنگین بود که هیچ سری تاب نگاه داشتن آن را نداشته است.
درسقف تالار یکصد و پنجاه روزنه به قطر دوازده تا پانزده سانتی متر تعبیه کرده بودند که نوری لطیف از آنها به درون می تافت و در این روشنایی اسرارآمیز، آن همه شکوه و جلال و تجمل، اشخاصی را که برای دفعه اول به آنجا قدم می نهادند چنان مبهوت می کرد که بی اختیار به زانو درمی آمدند.
چون پادشاه پس از بار از تخت برمی خاست و می رفت، تاج همچنان آویخته بود و آنرا با جامه زربفت مستور می کردند که از گرد و غبار محفوظ بماند. حلقه ایکه زنجیر تاج را به سقف می بست تا سال 1812 میلادی بر جای بود و در آن وقتآن را برداشتند.
باری،یاقوتهای رمانی آن در شب چون چراغ روشنایی می داد و آن را در شبهای تار به جای چراغ به کار می بردند. بدون شک مقصود از گوهر شب چراغ همین یاقوتهای رمانی تاج خسروپرویز بود که بعدها به صورت ضرب امثل در آمده است چه قبل وبعد از این تاریخی مدارک و شواهدی موجود نیست که دال بر اثر وجودی گوهر شبچراغ باشد. شاردن سیاح معروف فرانسوی راجع به گوهر شب چراغ نوشته است:
«... ایرانیان می گویند که یاقوت احمر و زبرجد و همچنین گوهر شب چراغ که سنگ مشهوری است که دیگر وجود خارجی ندارد و قریبت به یقین است که فقط یاقوت آتشی است که دارای رنگ و جلای عالی می باشد از کانهای مصر استخراج میگردد. در ایران برای این سنگ خاصیت درخشندگی خاصی که تمام اطراف خود راروشن کند قائل می باشندو به همین جهت آن را شب چراغ یعنی شعله شب مینامند و شاه مهره یعنی سنگ سلطانی و شاه جواهرات یعنی سلطان گوهرها نیز میخوانند. ایرانیان برای این سنگ صفات مافوق الطبیعه ای قائل اند و برایآنکه داستان کاملاً اسرارآمیز باش حکایت می کند که گوهر شب چراغ در سراژدهایی یا بر سر سیمرغ و یا عنقایی در کوه قاف به وجود می آید. مشرق زمینیان از این کوه جبال اقصای شمال را قصد می کنند»


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 07-07-2011 در ساعت 07:37 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید