نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 07-19-2013
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض War and Peace جنگ و صلح رمانی از لئو نیکولایویچ تولستوی

تولستوی شاعر قیام دهقانی است که از سال ۱۸۶۱ تا ۱۹۰۵ ادمه داشت. در تمام آثار ادبی زندگی‌اش، دهقان استثمار شده همان قهرمان اصلی حاضر و دیدنی و نادیدنی است. نگاه کنید به توصیف زندگی شاهزاده نخلیودوف در رمان رستاخیز که از آخرین آثار تولستوی است:

«او کار دیگری نداشت جز این‌که لباس فرم زیبای اتوکشیده و بُرس‌زده‌ای را بپوشد، که نه خودش بلکه دیگران برس کشیده و دوخته بودند، کلاهی نظامی برسر گذاشته و اسلحه‌ای بر کمر بندد که آن هم دیگران ساخته و تمیز کسطه به این مسئله اصلی پیوند می‌خورد.

درست است که شخصیت‌های تولستوی و خود تولستوی اغلب این امور را بر این بنیان محض فردی و اخلاقی افاده می‌کنند که چه‌گونه می‌توان زندگی را به‌نحوی سازمان داد که انسان‌ها بدون آلوده کردن اخلاق‌شان نیروی کار دیگران را استثمار کنند؟ تولستوی در زندگی خویش و از زبان شخصیت‌های بسیاری از آثارش پاسخ‌های نادرست و ارتجاعی فراوانی به این پرسش داده است.

در آثار تولستوی مهم سوال‌هایی است که طرح می‌کند نه پاسخ‌هایی که به آنان می‌دهد. چخوف در رابطه با تولستوی به درستی می‌گوید که طرح درست مسئله یک چیز و یافتن پاسخ آن کاملا چیز متفاوتی است؛ هنرمند مطلقا لازم است که فقط سئوال طرح کند. مسلما عبارت «طرح درست مسئله» را در مورد تولستوی نباید زیاد جدی گرفت. آن افکار پریشان و رمانتیکی که یکی از شخصیت‌های رمان‌های اولیه تولستوی بیان می‌کند چندان مهم نیست.


طرح‌های خیال‌پردازانه و آرمان‌گرایانه تولستوی برای رستگاری جهان اصلی نیست، یا حداقل این‌ها تنها طرح‌های مهم و اصلی نیستند. این‌ها اساسا مربوط به واکنش دهقانان نسبت به طرح‌های رستگاری است؛ عدم اعتماد دشمنانه‌شان، ترس غریزی از طرح تازه مالک که چیزی جز روش جدید کلاهبرداری آنان نیست؛ هرچه طرح‌ها بهتر ارائه شود، فریبانه‌تر است. تنها در رابطه با این چیزها است که می‌توانیم از عبارت «طرح درست مسئله» چخوف درباره تولستوی سخن گوییم.

طرح درست مسئلة تولستوی شامل چیزهای دیگر نیز هست؛ هیچ‌کس پیش از او، دو ملت را چنان ملموس و زنده تصویر نکرده بود. عظمت متناقضی در این حقیقت وجود دارد که در حالی که تلاش خود آگاهانه پیوسته او را به‌سوی چیرگی مذهبی و اخلاقیِ این تقسیم خشک جامعه به دو اردوی دشمن هدایت می‌کرد، واقعیتی که در آثار ادبی‌اش با وفاداری انعطاف‌ناپذیر تصویر می‌کرد مدام غیرعملی بودن رویای مطلوب نویسنده را ارائه می‌داد.

تکامل تولستوی راه‌های پیچ بسیاری را پیموده است؛ او اوهام زیادی را از دست داد و اوهام جدیدی را یافت. تولستوی به‌عنوان شاعر بزرگ صادق در هر آن‌چه نوشت همواره تقسیم چاره‌ناپذیر دو ملت، یعنی طبقة مالکان و دهقانان روسیه را تصویر کرده است.

او در آثار جوانی‌اش، نظیر قزاقان، انعطاف‌ناپذیری خود را به شکل رثایی و چوپانی نشان می‌دهد. در رمان رستاخیز، ماسلووا به ندامت نخلیودوف چنین پاسخ می‌دهد: «پس تو می‌خواهی روح‌ات را از طریق من نجات دهی، ها؟ در این دنیا از من برای لذت‌هایت استفاده کردی و اکنون می‌خواهی در دنیای دیگر برای نجات روح‌ات استفاده کنی!»

تولستوی در طول سال‌ها همة ابزار بیان درونی و بیرونی خود را تغییر داد، از انواع فلسفه‌ها استفاده کرد و بعدها همة آن‌ها را کنار گذاشت، اما تصویر «دو ملت» چون ستون فقرات آثارش از ابتدا تا انتها باقی ماند.

تنها پس از کشف مسئله اصلی هنر تولستوی است که مغایرت نحوة بیان تولستوی با رئالیست‌های غربی آشکار می‌گردد. چون همة نویسندگان درستکار و استثنایی دوران، تولستوی بیش از پیش از طبقه حاکم دوری جست و زندگی آنان را فزونی گناه، بی‌معنی، تهی و غیرانسانی یافت.

اما نویسندگان غرب سرمایه‌دار اگر این موضع را برابر طبقه حاکم داشتند و آن را جدی می‌گرفتند به وضع تماشاگران منزوی کشیده می‌شدند. تولستوی روسی با آن‌که در کشوری زندگی می‌کرد که در آن انقلاب بورژوایی هنوز دستور روز بود، ولی با تصویر کردن قیام دهقانان علیه استثمار مالکان و سرمایه‌داران و دو ملت صحنة روسیه، توانست آخرین نویسندة بزرگ رئالیست زمانه باشد.


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید