از کتاب پند کرمانجي / آقاي احمد عضدي
ژَ اَسبِِ خَلکِ گَرِ زو داکَوي
از اسب ديگران بايد زود پياده شد .
ژَ اِش طِم ، اَو دَوِ نُوَ ناوَ
من از آسياب مي آيم ، او مي گويد نوبت نيست .
ژِن که بَلانَه ، تو مال بِ بَلا نَوَ
زن که بلاست اما هيچ خانه اي بي بلا باشد .
بي چاق ، مَگر ژَ زِرُّوَ گَرِ وَ زِکِ خَه دا لِه خي
چاقو مگر از طلا بود بايد به شکم خود بزني .
بِطِرس ژَ آرِ بِ تُتُون
از آتش بي دود بترس .
بَق وَآوِِّ چاق ناوَ
قورباغه با آب چاق نمي شود .
با خَدِ خِزان بِدَ گُرِّ وَ
بگذار خداوند فرزند بدهد کچل باشد .
با دار هَوَ بَلک و باش بِرِژَ
بگذار درخت باشد برگ و سر شاخه اش بريزد .
تا نان جِه نَه خوي ، قَدرِ نان گَنِم نِزاني
تا نان جو نخوري ارزش نان گندم را نمي داني .
پيواز آوِّرويِ مالانَه ، يه خانيان دالانَه
پياز آبروي خانه هاست ، مال خانه هم ايوان اوست .
دَوَّ گِرَ ، بار ِوي ژِ گِرَ
شتر بزرگ است بارش هم بيشتر است .
دينُ بِرَو که جايل هات
ديوانه فرار کن که جوان آمد
ئانه ده رده ت ب? ده ي بووه ره
مفهوم فارسي:
براي شخصي به کار مي رود عليرغم نصايح و
راهنمايي اطرافيان خود مبني بر انجام دادن يا ندادن کاري ،
وي هم چنان بدون توجه به اين راهنمايي ها عمل نموده و در
آن کار شکست خورده که اطرافيان در پاسخ اين بي توجهي
اين مَثَل را به کار مي برند.
?.ئابرو خوود(خوت) له ده سخووده(خوته) هيوره ده په يو(چاو ديري لي بکه)
آبروي خودت دست خودته مواظب آن باش.
.ئاردي رشياگ(بيخ) له ناو درگ(درک) کو گه ردوو نيوگ(نابيته وه)
آرد ريخته در خار زار جمع نگردد.
?.ئاردي خوه مان ئيله ک کرديمه نو (کردوه) و ئيله که مان کرديمنه سه دارو(داره لوز کردوه)
آرد خودمان را بيختيم و الک خود را آويختيم
?.ئارده چيو(رويشتوه) و سوسي منسگه(ماوه)
آردش رفته است سبوسش مانده است
?.دلير(ئازا) تيخي وه(به) کار بگنو(ئه هيني) بدل(قه لب) زواني(زماني)
دلير تيغ را به کار مي برد،و بدل زبان را
?.شجاع(ئازا) يه جار(جاريک) مرگو(ده مريت)،ته رسو(ترسه نوک) هه زار جار
شجاع يک بار مي ميرد،ترسو هزار بار
?.ئاسمان بي ئور(هور) نيوگ(نابي)به نه يش بي عه ب(خه وش) نيوگ(نابي)
آسمان بون ابر نشود،بنده بي عيب نشود
?.ئاسن سارد کوته گن(ده کوتي)
آهن سرد را مي کوبد
ئاسن سوور به فوو سارده و نابيتو :
آهن گداخته با فوت کردن سرد نميشود