[behnam5555]

کشکول جملات زیبا...

چه بسيار نگاه ها ...
در جهان سرگردانند که در چشمي جاي گيرند
و چه بسيار فريادهايي که بر سنگ خاموش بوسه ميزنند .
************************
صداي پاي تو که مي روي
و صداي پاي مرگ که مي آيد...
ديگر چيزي را نمي شنوم !
************************
(حسين پناهي)

دل بستن شبيه يه قصه ست
با يکي بود شروع مي شه و
با يکي نبود پايان مي گيره !
************************
تا کجاي قصه بايد ز دلتنگي نوشت ؟ / تا به کي بازيچه بودن توي دست سرنوشت
************************
تا به کي با ضربه هاي درد بايد رام شد / يا فقط با گريه هاي بي قرار آرام
************************
بهر ديدار محبت تا به کي در انتظار / خسته از اين زندگي با غصه هاي بي شمار
************************
هميشه سخت ترين سيلي را از کسي ميخوري که روزي بهترين نوازشگرت بود . . .
************************
تمام چيزي که بايد از زندگي آموخت ، تنها يکي کلمه است

((ميگذرد))
************************
سهم هر کسي که باشي خوش به حال روزگارش، آخه پاييز و زمستونش ميشه رنگ بهارش
************************

من تو را اي عشق از کف داده ام. هم خودم را هم تو را گم کرده ام . آن من عاشق ، من ديوانه ، من نميدانم کجا گم کرده ام. من نشاني هاي خود را مي دهم . يک نفر بايد مرا پيدا کند . يک نفر بايد که با طوفان عشق ، اين برکه خشکيده را دريا کند /.

***********************

آنچه که هستي هديه ي خداوند به توست و آنچه که مي شوي هديه تو به خداوند است پس بي نظير باش
***********************
اي مايه اصل شادماني ، غم تو / خوش تر از حيات جاوداني ، غم تو
**********************
از حسن تو رازها به گوش دل من / گويد به زبان بي زباني ، غم تو . . .
**********************
بي تو گلشن چو زندونه به چشمم / گلستون آذر ستونه به چشمم
**********************
بي تو آرام و عمر زندگاني / همه خواب پريشونه به چشمم . . .

*********************
دور بودن از عزيزان مشکل است / امتحان با وفائي ، در جدائي حاصل است
********************
گرچه من دورم ز پيشت اي رفيق/ دوريت دريا و يادت ساحل است . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نميدانم گنجشک ها که شبيه هم هستند ، چه طور همديگر و ميشناسن

و نميدانم چند نفر شبيه من هستند که تو ديگر مرا نميشناسي . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سيل دريا ديده هرگز باز نميگردد به جوي / نيست ممکن هرکه عاشق شد

مگر عاقل شود . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من اسير واژه محبتم ، خالي از کينه دل و حسادتم

عاشق دست هاي با رفاقتم ، زندگي اينجوري داده عادتم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روزم خوش است ، چراکه براي تو ميخوانم

شبم خوش است ، چراکه براي من ميخواني

روزگارم خوش نيست ، چراکه باهم نميخوانيم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گريه کن اي ابرک من همچون ستاره بر زمين

روز ميلاد مرا در شب بي سحر ببين . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در ان زمان که وفا قصه برف و تابستان است ، و صداقت گل نايابي است

به چه کسي بايد گفت ، با تو خوشبخت ترين انسانم . . . ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کاش ميشد همچو آواز خوش يک "دوره گرد"

زندگي را بار ديگر ، دوره کرد . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بعد تو دگر هستي ما پا نگرفت / بعد از تو کسي در دل ما جا نگرفت

در کلبه تنهائي خود پوسيدم / بعد از تو کسي سراغ ما را نگرفت . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به سکوت سرد مرداب قسم که تو نيلوفر چشمان مني

و دل خسته من ميترسد که تو پژمرده شوي

که تو مرا به فراموشي شب ها سپري

که مبادا به دلم زنگ سياهي بزني

و به شب هاي اميدم تو تباهي بزني

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گر تو را با ما تعلق نيست ، مارا شوق هست

گر تو را بي ما صبوري هست ، ما را تاب نيست . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگي در گذر حادثه هاست ، گاه تلخ است و گهي شيرين است

دل ما در پس اين تلخي و شيريني هاست ، صاف و صادق بماند زيباست . . .