89/4/5
مصادف با روز پدر
مجنون من
وقتی بدون فاصله ای در کنارمی
من هم بدون واهمه سوگند می خورم
میخواهمت چنانکه تو می خواهیم هنوز
چندی بمان که حسرت این چند می خورم
دور از تو پشت غزل های عشقمان
یک نقطه چین ممتد و دیوانه می شوم
یک بغض ساکت و بی ادعا و سرد
یک حجم کهنه و ویرانه می شوم
در کوچه های خلوت قلبم قدم بزن
چیزی شبیه رفتن و از خود جدا شدن
تک واژه های عاشقیم پیش پای تو
فریاد می زنند برای فدا شدن
بیگانه ها دلیل و منطق و مسلک بیاورند
منعم کنند , باز فدای همان سرش!
مجنون من , نفسم , تکیه گاه من
این سرنوشت مال من و توست آخرش...