گزیده جملاتی از متن کتاب:
«بهتصور او، مردم جاهل و تودههای ناآگاه، مشمئزکننده و منفورند، آنها بهسان گرگ هایی هستند که فقط با گوشت میتوان آنها را ساکت کرد.»
«به هنگام عزیمت و در دقایق حساس زندگی، انسانهایی که توانایی بررسی ِ اعمال ِ خویش را دارند به ارادهای قوی دست مییابند.»
«تصور این موضوع که سرنوشت بشر میتواند با تدابیر عقلانی، تغییر مسیر یابد و راه صواب را در پیش گیرد، زندگی را بهمعنی واقعی ناممکن میسازد.»
«تو می گویی که من آزاد نیستم، اما من دستم را بلند کردم و پائین آوردم. هرکسی می فهمد که این پاسخ بیمنطق، نمودی منطقی از آزادی است.»
«موضوع تاریخ، زندگی مردمان و بشریت است.»
«یک گلولهی برف را نمیتوان به یک لحظه آب کرد. حدّ زمانی ِ معینی هست که هرقدر هم که بر مقدار حرارت بیفزاییم برف تندتر از آن آب نمیشود. به عکس، هر قدر بر مقدار حرارت افزوده شود برف باقیمانده سختتر میشود.»