صداي پاي تو كه مي روي
و صداي پاي مرگ كه مي آيد...
ديگر چيزي را نمي شنوم...
همه چیز با هبوط اغاز شد ،
شبهای شعر ُ دلتنگیهای بی دلیل ، به پناهی که رسیدم اما ...
پناهی برای من بهانه ای شد برای دلتنگی ، با خودم گفتم شاید پناهی داغ تنهایی تو را هم تازه کرده ...
...
..
ما بدهکاریم
به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند
معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟
و نگفتیم
چونکه مرداد
گور ِ عشق ِ گل ِ خونرنگ ِ دل ِ ما بوده است
ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
حسین پناهي