نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 12-02-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط سادات نمایش پست ها
الهی من برای اشکات بمیرم میدونم چه حالی داری منم 5 ماهه بی پدرم وتو این غم بی پدری شکستم هیچکس غمم رو نفهمید وقتی تواز پدرت میگی اشک تمام پهنای صورت منو میگیره مینا جون نمیدونم سیدی یانه ولی من از ساداتم یک هفتست کارم شده گریه امسال کجا برم دیدن کی برم از کی عیدی بگیرم و توی اغوشش احساس غرور کنم که سیدم منم مثل تو دارم از غم پدرم میمیرم پسر کوچولوم همیشه میگه مامان اقاجون چرا نمیاد که تو دیگه گریه نکنی .اما نمیشه گریه ارومم میکنه .......عزیزم حتی اگه هیچکس باهات همدردی نکرد به خودم پیام بده سینه ی من پذیرای درد دلای تو ا....................کاشکی تو یه شهر بودیم میبوسمت
از همتون ممنونم

عزیز دلم میفهمم وقتی میگی اشک امونت نمیده یعنی چی
میشینم پای کامپیوتر و ساعتها به عکس بابا نگاه میکنم و آهنگ پدر رو گوش میدم
زار میزنم
اما بابا نیست دیگه
من سادات نیستم گلم اما غریبم و بابا تکیه گاهم بود
همیشه راهنمام بود
خدابابای تو روهم بیامرزه
میدونم کم آوردم هیچوقت هم دلم آروم نمیگیره چون ندیدمش
چون مامان گفت آخرین جمله ی بابا این بود:
مینا رسید؟
منه لعنتی دیر رسیدم
بهت نامه میدم
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید