نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 09-04-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وای خدای من چه دورانی بود
همه ی اینا خوب یادمه
اما فقط ما مشهد صدای آژیر قرمز رو میشنیدیم اونطرف ها جنگی نبود به ظاهر . هفته ای دو بار 2 شنبه و 5 شنبه شهید میاوردن . داداش دوست منم شهید شد و کوچمون رو به اسم اون گذاشتن . یادش بخیر خانم خامنه ای و اون بچه ای که اول برنامه کودک قدم میزد با لیاس سفید ژیمناستیک. یادش بخیر سندباد .
دفتر مشقامون با حالا خیلی فرق داشت
ساده و تمیز و زیبا
با مداد مشکی و قرمز
کناره هاش هم گل و بلبل میکشیدیم
مقنعه هامون جلویش با ابر دوخته میشد تا صاف وایسته . اوه بوی کیف نو اول مدرسه دیوونم میکرد
اون روزی که امام خمینی فوت کرد داشتیم با بابا و ماندانا و مهدی و مامان صبحونه میخوردیم . بابا عشقش بود و اخبار ! حیاتی داشت اخبار میگفت که یهو گفت انالله و ... همه وا رفتیم از بغض توی صداش.....
من سوم راهنمایی بودم دو هفته قبل آبله مرغون بدی گرفته بودم که داشتم میمردم . نرفتم مدرسه دو هفته هم واسه عزاداری امام تعطیل شد کلا یه ماه تعطیل بودم..

یادش بخیر اون روزایی که همه با هم خاله خاله بازی میکردیم و از مامان غذای راستکی میگرفتیم میریختیم توی ظرف های بازیمون و میخوردیم
بچه های حالا اصلا کار و بازی گروهی بلد نیستن
یادش به خیر اون موقع ها کمیته بود یه چیزی مثل گشت ارشاد حالا...
شبکه ی سه که داشت افتتاح میشد کیف کرده بودیم که اوه داریم پیشرفت میکنیم
کامپیوتر یا نبود یا خیلی کم بود حتی توی اداره ها
به بابا گفته بودن مدیران مدرسه باید یه کامپیوتر بخرن و بیان اداره واسه آموزش کار با اون خدا رحمتش کنه......
یادش بخیر میرفتم واسه داداشم شیر پاستوریزه میخریدم دونه ای دو تومان ! از اون شیشه ای ها که عکس گاو داشت
گازکشی هم تازه اومده بود چه ذوقی میکردن مردم وقتی علمک های ( یا المک های ؟) گاز توی کوچه ها نصب میشد
بعدا میگم ادامه اش رو....
__________________

ویرایش توسط SonBol : 09-04-2010 در ساعت 03:03 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید