نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 05-13-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وای ... اقا مدیر ؟؟؟؟؟؟؟ شما قسمتی از نظراتت تازه این بود ؟
این دفه لقمه لقمه بذار دهن ما .. وگرنه اینجوری خفه میشیم .....
نظرای جالبی بود ......
ولی بچه ها بیاین یکم ساده تر حرف بزنیم.... که مثلا یکی مث من بی سوادم حالیش شه !

-----------------------

خیلی جالبه .. کسی میاد و غزل و کلاسیک رو نفی می کنه که خودش غزل می نوشته..
خیلی ها میان میگن شاملو اومده زده تو سر غزل چون خودش فقط ازاد کار می کرد ه و غزل بلد نبوده
وزنو نمیشناخته !

من تا حدودی با کوروش موافقم

به نظرم این کار شاملو کار مثبتی در نوع خودش بوده !
می دونید چرا ؟ چون غزل در زمان شاملو درجا زده بود .این انقلاب شاملو که رهروانی هم به همراه داشت باعث شد که غزل سراهای اون زمان به خودشون بیان ... انگیزه پیدا کردن تا خودی نشون بدن ......
شاملو کار بزرگی کرد ؛ فقط یه اشکال : که عقیدشو خشک و خالی مطرح کرد !
شاید به تنها چیزی که توجه نداشت و جا داشت که حداقل روش فکر بشه موقعیت بود.

این که تحت شرایط و موقعیت این وضعیت ممکنه عوض بشه.
دهه ی 70 تو ایران اوج شعر بود.. می دونین چرا ؟ چون شعر سمت و سوی خودشو پیدا کرده بود...
جنگ شد یه مسیر
مردم تو جبهه نمیومدن متن ادبی یا همون تاریخ بیهقی رو بخونن که شاملو تحت تاثیر اون به آزاد رو آورد.

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته ... خون یارانت پر ثمر گشته ...
_________

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه .. هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه .......

ببینید بازم این غزل و ترانه بوده که تو ذهن مردم موندگاری داشته
و با زندگی شون امیخته

من مطمئنم اگه اون انقلاب عظیم شاملو نبود ما هرگز به اینجا نمی رسیدیم
چون شعر می پوسید
و همونطور که شاملو اشاره کرده بود غزل مث کجاوه ایه که چسبیدیم بهش ولشم نمی کنیم

خیلی ها فک می کنن شاملو .. فروغ .. اینها وزن بلد نبودن که آزاد کار می کردن
اما واقعیت اینه که اونا از غزل و قافیه گذشتن تا به اینجا رسیدن

و فروغ بانویی شده که 40 سال از مرگش میگذره و هنوز شعرش تازگی داره !
اینها شاعرانی بودن که بعد از مرگشون هنوزم تازه اند ....

شاملو گفته
غزل و نفی میکنه چون قبل از این که به خود شعرش فک کنه باید به قافیه هاش فک کنه !


چیزی که تو اغلب شعرا داریم میبینیم... قافیه دست شاعرو بسته !

تو سایت ادبی غزلی خوندم که خیلی درست و کامل بود ... ایراد وزنی نداشت.. مفهوم خوبی هم بود
ولی هرکاری می کردم به دلم ننشست
چون شاعر اومده و شعر رو چیده ! این شعر .... این غزل.... خودش نیومده !

چیزی که از دل بیاد به دلم میشینه

من فک نمی کنم شاملو منافاتی با غزل داشته باشه

بلکه همین شعرهای آزاد ایشون وامدار کارهای کلاسیک و غزل خود ایشون هست.
یعنی اگه شاملو غزل نمی گف هرگز نمیتونست به اینجا برسه
و اگه ما ، توی کار شاملو شکسته شدن وزن و میبینیم این از بی تجربگی و نابلد بودن نیست
اون اومده و وزنو شکسته ... تا به اینجا رسیده

و قطعا از ترجمه هایی که داشته تاثیر گرفته از ادبیات غرب !
این نه تنها بد نیست بلکه ضربه ی خوبی هم بود برای ادبیات و شعر ایران که در حال درجا زدن بود.

اگه شاملو در اون زمان اون حرفو زده حتما شرایط اون زمان رو دیده !
دیده شعر اون زمان داشته به کجاها می رفته !

من فک میکنم درد شاملو عمیق تر از کنار گذاشتن غزل بوده
یه تحول فکری عظیم !


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-14-2011 در ساعت 05:59 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید