کربلا
اینجا نه دیر و ، نه کلیسا ، نه کنشت است
دارم یقین این خاک رضوان بهشت است
ايوان زرينش نشان بي نشاني است
جولانگه دلخسته های قد كماني است
اينجا پناه و مامن هر بي پناه است
اينجا محل بخشش اهل گناه است
اینجا زیارتخانه ی هر انس وجان است
دارالشفای قلبهای ناتوان است
اين گنبد وگلدسته از آن حبيب است
اين مدفن مولا غريب ابن غريب است
اینجا پراز یاس واقاقی ها و لاله است
اینجا محل گریه ی طفل سه ساله است
آن پرچم گلگون كه بالابي شكيب است
گويد كه صاحب خانه اينجا غريب است
هر گوشه اي از اين حرم احساس دارد
اين خاك در خود حضرت عباس دارد
داني چرا اين خاك جزء بهترين است
همسايه اش نام آور ام البنين است
اين خاك در خود رازهاي بسته دارد
شبهاي جمعه زائري دلخسته دارد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 12-26-2009 در ساعت 02:44 PM
|