02-20-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترجمه چند شعر از ماموستا شیرکو بیکه س
۱
برف گفت :
ساده مثل من بنویس
آنگاه که آب شدی به اعماق برو
و در سرزمین شعر
دریا ها رابیافرین
دریاچه ها را
۲
تمام چراغ ها روشن اند امشب
و خانه تاریک است
چرا برنگشتی !؟
* * *
تمام چراغ هاخاموش اند امشب
و خانه اما روشن . . .
آیا تویی که برگشته ای !؟
۳
بر جاده باریک دفترم روزی
شعری سیاسی و شعری عاشقانه به هم رسیدند
و من می دیدم
اولی که سخن میگفت
آتش از پیکرش میپرید
و دومی
پرتو نور ماهی عسلی !
۴
رودی پرسید : چه ای ؟
گفتم : ماهی ام . . . شیرکو بی که سی که ماهی شده است .
- از کدام رود ؟
- شعر
- و این رود اگر خشک شود ؟
- در آن ِ لحظه می میرم .
۵
باران همیشه زیبانیست
اما همیشه باران است
درختان جنگل همه زیبا نیستند
اما همیشه درخت اند
بندگان خدا
پرنده های او
واحشامش
همه زیبا نیستند !
و شعرهای من . . .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|