كمال الدين عبدالرزاق كاشانى در مقدمات شرح خود بر قصيده -ابن فارض - چنين گويد:
نبوت به معنى خبر دادن است و نبى كسى است كه از ذات و صفات و اسما و احكام و خواست خداوند خبر مى دهد،
و خبر دادن حقيقى ذاتى اولى مخصوص روح اعظم است كه خداوند متعال او ار ابتداء بر نفوس كليه وسپس بر نفوس جزئيه مبعوث داشت
تا آنها را با زبان عقلانى خود از ذات احديت و صفات ازلى و اسماى الهى و احكام قديمه ومرادهاى حسى خبردار نمايد. پايان سخنان وى .
اين نهايت چيزى است كه ايشان از حقيقت نبوت ، بلكه خلافت و ولايت دريافته اند،
چنانچه اين موضوع از مراجعه به كتابهاى آنان و دقت در مطالب آن روشن مى شود.
و تو - بحمدالله با توفيق نيكوى خداوندى - پس از روشن شدن قلبت به نور مصابيح منوره و نرانى گشتن سرت با حقايق ايمانى حقيقت خلافت و ولايت در طور قلبت متجلى گشت ،
و با غشوه غيبى روحانى مدهوش شده و به حيات سرمدى ابدى رسيدى .
پس ، جا دارد كه به اين عارف جليل وامثال او بگويى :
اى پوينده راه معرفت ، اين نبوتى كه تو با صفات حقيقى ذاتى اولى از آن ياد نمودى سايه نبوتى است كه در حضرت اعيان واقع شده ،
كه آن ، خود سايه نبوت حقه حقيقى است كه در حضرت واحديت ، يعنى حضرت اسم الله اعظم بر اسما در نشئه واحديت مبعوث گرديده
و از حضرت احديت غيبه با زبان الهى خود و با تكلم ذاتى خبر داده و نبوت پيامبر ما -صلى الله عليه و آله -
به حسب باطن مظهر آن و در نشئه ظاهر مظهر بطون نبوتش است ، آنگونه كه ان شاء الله بيان خواهد شد.
و اما اينكه گفت :
تا آن را با زبان عقلانى خود از ذات احدى خبر دهد...
منظور از آن را به طور اجمال مى توان با تحقيقى كه پيش از اين در پرده رمز بدان اشاره داشتيم تطبيق داده ،
و آن تحقيق عبارت بود از ارتباط غيب هويت با هر چيز به صورتى خاص و بدون واسطه .
و باقى ماندن غيب هويت در پس پرده سزاوار است و ترك سخن درباره آن حقايق پسنديده تر است ؛
از اين رو از آن چشم مى پوشيم .
نبوت عامه :كه عبارت است از خبر دادن از حقايق و معارف به طور كامل ،و منطبق است بر ولى خاص ،
با تشريع موروث كه عبارت است از اجتهاد، در يك نفر جمع نمى گردد،
چون ولى خاص احكام را از همان منبعى كه پيامبر اخذ مى نمايد دريافت مى كند
با اين تفاوت كه احكام براى وى به واسطه تبعيت ، ولى براى نبى بالاصالة -مكشوف مى شود.
|