این روزها عجیب کتاب می خونم ! از نویسنده هایی که دیوونه شونم ...
امروزم این قسمت از کتاب نامه های عاشقانه رو می نویسم :
ماری عزیزم
.
.
دوست دارم سکوت کنم و به تو چشم بدوزم
زندگیم ساکت و آرام میذرد.کار می کنم و قدم می زنم.
میلی به دیدن مردم ندارم.گویی در انتظار چیزی شگفتم تا نیمه ی ناسوخته ی وجودم را بسوزاند
دلم میخواهد بیشتر بنویسم ، اما نمی توانم. کمی خسته ام و سکوت ِ روحم سیاه شده است.
کاش می توانستم سرم را روی شانه هایت بگذارم و سیر بگریم ....
.
.
خلیل