نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 03-24-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مشاوره پیش از ازدواج و اطلاع‌رسانی به جوانان

مشاوره پیش از ازدواج و اطلاع‌رسانی به جوانان

بدون تردید ازدواج یكی از باارزش‌ترین و مقدس‌ترین وقایع و فعالیت‌ها در زندگی اكثر بزرگسالان است كه نه تنها مورد پذیرش و تایید اقوام و ملل مختلف در دنیا است بلكه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تاكید واقع شده‌است، چنانچه در دین مقدس اسلام ازدواج به عنوان یكی از اركان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است.
بدون تردید ازدواج یكی از باارزش‌ترین و مقدس‌ترین وقایع و فعالیت‌ها در زندگی اكثر بزرگسالان است كه نه تنها مورد پذیرش و تایید اقوام و ملل مختلف در دنیا است بلكه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تاكید واقع شده‌است، چنانچه در دین مقدس اسلام ازدواج به عنوان یكی از اركان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است. (من تزو‏ج فقد احرز شطر دینه، فلیتق الله فی الشطر الثانی۱) در فرهنگ ما نیز ازدواج سنتی خوشایند است كه نه تنها خانواده‌ها، بلكه بیشتر جوانان هم، چه پسر و چه دختر آن را دوست دارند و انتظار دارند كه در سن و موقعیت مناسب ازدواج كنند تا با تشكیل خانواده از دروازه ورود به دنیای بزرگسالی و استقلال بگذرند. در عین حال رسیدن به استقلال با خود مسئولیت‌هایی هم به همراه می‌آورد. با تشكیل خانواده جدید، جوان دیگر خود را تنها فردی از خانواده اولیه‌اش نمی‌داند، بلكه می‌بیند خود تشكیل‌دهنده و بوجودآورنده سلول جدیدی از جامعه، یعنی یك خانوار تازه است. این آگاهی در خود، هم احساس خوشحالی و افتخار دارد و هم اضطرابی كه با قبول هرگونه شرایط تازه همراه است: اینكه آیا می‌تواند با شخص دیگری كه به هرحال فرهنگ خانواده‌اش با فرهنگ او تفاوت دارد و با طرز فكر و باورهای دیگری بزرگ شده‌است عملاً به تفاهم و توافق برسد؟ آیا همین كه یكدیگر را دوست داشته‌باشند كافی است؟ و در صورت بروز اختلاف چطور باید با آن روبرو شوند؟ و دهها سوال دیگر كه جوان به دلیل عدم تجربه پاسخ كاملی برای آن ندارد و همین باعث بروز نگرانی و اضطراب برای او می‌شود. علاوه بر این پس از غلبه بر تمام این دلواپسی‌ها و پاسخ به پاره‌ای از این سوالات و گرفتن تصمیم نهایی كه منجر به ازدواج دو جوان می‌شود در شرایط تازه، سوالات جدیدی هم مطرح می‌شود كه خود باعث بروز نگرانی‌های تازه‌ای می‌شود. اگر چه ازدواج و تشكیل خانواده امری مقدس و باارزش است اما چه بسا این ارزش وابسته به حفظ و دوام آن است، چه، ازدواجی كه منجر به طلاق شود از ارزش خاصی برخوردار نبوده باعث سرزنش زوجین نیز می‌شود. آمار جاری نشان می‌دهد كه ۹۷% از جمعیت بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یكبار ازدواج كرده‌اند(كارتر، ۱۹۷۳). برطبق آمار جهانی نرخ ازدواج در طول ۱۵ سال گذشته تقریباً ثابت مانده‌است اما متاسفانه این وضعیت در مورد نرخ طلاق صادق نمی‌باشد. آمار نشان می‌دهد كه نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است كه در این میان ایالات متحده امریكا بالاترین نرخ طلاق را در دنیا دارا می‌باشند، بطوریكه میزان طلاق در این كشور ۴۰% مجموع ازدواجها را تشكیل می‌دهد. در ایران نیز این آمار برای جمعیت شهری ۱۲% بوده است كه با توجه به ارزش‌های مذهبی و سنت‌های دیرین خانوادگی و اصالت و باور به زندگی مقدس زناشویی به یقین باید آمار طلاق در ایران از روند كندتری برخوردار باشد.۲
هرچند ازدواج به عنوان یك نهاد جهانی همچنان پایدار است و پایدار خواهد ماند، لكن نرخ ازدواج در دهه‌های اخیر افزایش نیافته است و برعكس نرخ طلاق بویژه در جوامع غربی، از جمله امریكا، رو به افزایش است (۵۰% درصد از ازدواجها به طلاق می‌انجامد).۳
اما چه چیز باعث می‌شود كه بسیاری از زوجهایی كه غالباً با این عبارت كه «تنها مرگ ما را از یكدیگر جدا می‌كند» زندگی مشترك خود را آغاز می‌كنند و در ابتدا نسبت به این عبارت احساس تعهد دائمی دارند، پس از مدتی با مشكلات زیادی روبرو شده و در نهایت به جای مرگ، طلاق آنها را از هم جدا می‌كند، و كار به جایی می‌رسد كه نسبت به هم پرخاش و نزاع نموده و در مواردی كار به متاركه و طلاق می‌انجامد. آنچه مسلم است دو زوج جوان كه از آغاز با دیدی غلط و محدود وارد زندگی زناشویی می‌شوند و برای خود بنایی رویایی و سراسر ایده‌آل تصویر می‌كنند، از آنجا كه اطلاعاتشان از یكدیگر و از امكانات و توانایی‌های هم بسیاری محدود و ناقص است و چه بسا با وهم و خیال خواستند برای خود دنیایی بسازند پس از گذشت چند ماه و یا حتی چند سال زندگی مشترك به فكر حسابرسی و ارزیابی‌ می‌افتند و درمی‌یابند آنچه تصور كرده‌اند باطل و بی‌حساب بوده‌است و این سرآغاز مشكلات جدی‌تری می‌باشد. تحقیق كارشناسان خانواده نشان می‌دهد حدود ۵۰% از زوجها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی می‌كنند. در هر حال تشكیل زندگی زناشویی مرحله انتقالی دشوار و پیچیده‌ای است، چرا كه ازدواج مستلزم از نو تعریف‌كردن افراد برای خود و توسط والدینشان است. در ازدواج زن و مرد نیاز دارند خود را در قالب نقشهای جدید بپذیرند و این مهم بدون آگاهی از مسائل مختلف مربوط به زندگی زناشویی و خصوصیات متفاوت زن و مرد امكان‌پذیر نمی‌باشد. تحقیقات و شواهد بسیاری نشان می‌دهد كه در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی با مسائل و مشكلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند. بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهره‌مندی از خدمات مشاوره‌ای پیش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهی هرچه بیشتر و تجهیز به دانش كافی در ارتباط با خود، ویژگی‌های خود و ویژگی‌های همسر آینده و نیز اهمیت و اهداف ازدواج به این دوره پویا و شكوفا در زندگی خود با آرامش بیشتری گام نهند. به بیان دیگر مرد و زن هر دو از آموزش‌های پیش از ازدواج به ویژه در ارتباط با انتظاراتی كه از آنها به عنوان زن و شوهر می‌رود، سود می‌برند. در جوامع امروز، زندگی انسان‌ها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است. بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد كاملاً محسوس است. ازدواج و زندگی زناشویی و تشكیل خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست. زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناكافی از یكدیگر، انتظارات و توقعات غیرواقعی از ازدواج و همسر، مشكلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی، لاجرم می‌بایست مسائل و مشكلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیك و صمیمانه با یكدیگر تجربه كنند. طبق طبقه‌بندی‌های تشخیص روانپزشكی مسائل و مشكلات زناشویی و خانوادگی یكی از بالاترین علل رجوع به كلینیكها و مراكز خدمات مشاوره‌ای است كه این خود گواه صحت مطالب ذكرشده است. بطور خلاصه ازدواج و تشكیل خانواده برای همه انسانها یك نیاز طبیعی است كه از فطرت و آفرینش ویژه آنان سرچشمه می‌گیرد و نباید آنرا یك قرارداد متعارف اجتماعی تلقی نمود كه در صورت عدم تحقق آن آسیبی به نظام اجتماعی وارد نمی‌شود بلكه برعكس هرگونه آسیبی به این بنیاد مقدس پیامدهایی را در تحول ساختاری كلی جامعه و نظام‌های ارزشی و فرهنگی آن به دنبال دارد. جای آن دارد كه برای حفظ كانون مقدس خانواده از هر تلاشی فروگذار نشود كه در این میان مشاوره پیش از ازدواج یكی از راه‌های مناسب برای حفظ تداوم خانواده‌هاست و از آن جهت كه بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا درمان، اهمیت بالاتری نیز پیدا می‌كند. اسلام نیز كه خانواده را پیمانی مقدس بین یك زن و مرد می‌داند و ثمره ازدواج را انس و آرامش خانوادگی و فردی بیان می‌كند (سوره روم، آیه ۲۱) بر اهمیت مشاوره تاكید داشته و بارها در قران كریم به مشورت‌كردن توصیه می‌كند: «در كارها مشورت كن، پس هنگامی كه تصمیم گرفتی به خدا توكل كن»۴ امام علی (ع) نیز می‌فرمایند: «مشورت كنید كه موفقیت و رستگاری از مشاوره بدست می‌آید.»۵
آموزش زوج‌های جوان معمولاً یكی از برنامه‌های رسمی و غیررسمی خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی است. زوج‌های جوان كه اغلب از دو فرهنگ (و خرده‌فرهنگ) متفاوت اثر پذیرفته‌اند، به منظور افزایش سطح رضامندی در تشكیل خانواده و افزایش ضریب اطمینان از تشكیل خانواده جدید، باید آموزش‌های لازم را كسب نمایند. برخی از عواملی كه این ضرورت را بیشتر جلوه می‌دهند عبارتند از:
۱. اشتباهات والدین خود را تكرار نكنند و بر عادات بدی كه در خانواده خود فراگرفته‌اند غلبه كنند.
۲. نقاط ضعف و قوت خود و طرف مقابل را بشناسند و در قبال آن مسئولیت بپذیرند. اغلب همین شناخت و احساس، تفاوت بین موفقیت و شكست در زندگی زناشویی است.
۳. انتظارات واقع‌بینانه از زندگی زناشویی بدست آورند و از انتظارات رویایی و غیرواقعی دست بردارند.
۴. بدانند كه چه انتظاری از خود و از همسر خود و از ازدواج دارند. این انتظارات بنیان ایمان و اعتقاد به زندگی را شكل می‌دهد.
این آموزش‌ها به شیوه‌های گوناگونی میسر است از جمله: آموزش از طریق تشكیل كلاس‌های رسمی و غیررسمی، توزیع جزوات، تشكیل كلاس‌های پرسش و پاسخ و بحث‌های گروهی، طرح موارد مبتلا به اكثریت و...
از نظر تاریخی در حرفه‌های كمكی، مشاوران و روان‌درمانگران نخست با فرد، سپس با زوجین و در نهایت با كل خانوده كار می‌كردند. مشاوره ازدواج در آمریكا از مشاوره و روان‌درمانی فردی و نیز مطالعات خانواده و آموزش خانواده نشات گرفته است (نیكلز ۱۹۷۹).۶
در سال ۱۹۸۸ انجمن بین‌المللی مشاوران ازدواج خانواده (I.A.M.F.C)، ملاك‌های تربیت مشاوران و درمانگران ازدواج و خانواده را تعیین كرده است. ویژگی‌های كلی این ملاك‌ها عبارتند از: توسعه دانش و مهارت در مبانی مشاوره (فردی، گروهی، شغلی، بین‌فرهنگی)، تاكید بر مشاوره فردی ازدواج و سیستم‌های خانواده، تاكید مفهومی بر سیستم‌های خارج از خانواده كه با سیستم خانواده در تعامل هستند، آموزش‌های بالینی شامل نظارت بر كار عملی درمانگر با افراد (زوج‌ها و خانواده‌ها) و ادغام روش‌های مشاوره فردی و رویكردهای سیستمی در كار با افراد (زوج‌ها و خانواده‌ها).
در ایران برنامه تربیت مشاوران، سابقه‌ای ۳۰ ساله دارد، اگرچه هنوز این موضوع به طور كامل برای جوانان در آستانه ازدواج جا نیافتاده است. تاسیس و گسترش مراكز مشاوره از مهمترین گام‌ها و مسئولیت‌های نظام اسلامی جامعه است تا از این طریق بتوان به خانواده‌ها، در جهت رشد سالم و مطلوب و نیز پویایی و شكوفایی استعدادهای همه اعضاء خانواده و پیشگیری از اختلافات و ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی كمك كرد.
بدیهی است موفقیت و كارایی مراكز مشاوره منوط به برخورداری از وجود مشاوران صالح و متخصص و كارآمد است. در هر حال در دنیای امروز ضرورت وجود کلاس‌های مشاوره هر چه بیشتر احساس می‌شود.
منابع و ماخذ:
۱. قرآن كریم
۲. نوابی‌نژاد، شكوه، «مشاوره پیش از ازدواج و خانواده‌درمانی»
۳. گوردون، توماس، «فرهنگ تفاهم در ازدواج»
۴. ملك‌محمودی، امیر، «راهنمای ازدواج»
۵. قائمی، علی، «خانواده و مسائل همسران جوان»
پانویس‌ها:
۱. پیامبر اكرم(ص): كسی كه ازدواج كند نیمی از دین خود را محكم نگه داشته‌است و برای نگهداری نیمه دوم باید تقوای خدا در پیش گیرد. (ترجمه میزان الحكمه، ص ۲۲۵۰، ح ۷۸۰۹)
۲. این آمار تا سال ۱۳۷۶ می‌باشد.
۳. برنشتین ۱۹۹۰ Bornstein
۴. و شاورهم فی‌الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله ان الله یحب المتوكلین. (آل‌عمران، آیه ۱۵۹)
۵. غررالحكم

اهداف و انگيزه هاي ازدواج و تشكيل خانواده
كسي بر گرفت از جهان كام دل
كه يكدل ُبوَد با وي آرام دل
ازدواج سنگ بناي تشكيل خانواده است، لذا آن را رابطه اي ديني و قانونيتعريف مي كنندكه مرد و زن را برايمشاركت هميشگيدر زندگي به هم مي پيوندد.
در ايران ازدواج كاملاً مذهبيانجام مي گيرد. عاقد خطبه ديني مي خواند و عقد را جاري مي كند و اين امر را در اسناد رسمي ثبت مي نمايند و ضوابط و شرايط را در عقد نامه مي نويسند. در امر ازدواج و تشكيل خانواده در جامعه هاي گوناگون ، اهداف و انگيزه هاي متعددي وجود داشته است.
در مكتب اسلاماين اهداف و انگيزهها بدين قرار ذكر شده است:
1-ايجاد كانون آسايش و آرامش براي زن و مرد
يكي از مهمترين و شايد اولين انگيزه ازدواج براساس اين مكتب ، ايجاد كانوني است كه در آن زن و مرد احساس آرامش كنند . زيرا زنان آرامش دهنده رواني مردانند و زن و مرد به دوستي با هم نيازمندند .
در قرآن كريم آيه 21 ، سوره روم خداوند مي فرمايد :
" از نشانه هاي او ( خدا ) اين است كه از خود شما برايتان همسراني آفريد تا در كنار آنها آرام گيريد و ميان شما دوستي وصميميت به وجود آورد . به راستي براي مردمي كه بينديشند در اين كار نشانه هايي است ."
2- حفظ عفت و پاكدامني
پيامبر اكرم (ص)مي فرمايد :" آن كس كه ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است و بر اوست كه نصف ديگر را از خطر دور بدارد ."
3ـ دوستي ، محبت و عشق
ازمحبت نار نوري مي شود وز محبت ديو حوري مي شود
روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي و مهم آدمي را نياز به محبت ذكر كرده اند . آدمي در هر سن و مرحله اي از حيات خويش به محبت احتياج دارد و علاقه مند است كه ديگران او را دوست بدارند وبه او مهر بورزند.
يكي از راه هاي مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراري دوستي بين زن ومرد ، ازدواج است . آثار محبت و تبديل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگي عميق رواني و عاطفي ، پيوند زن و مرد را تحكيم بخشيده ، فضاي خانواده را به فضايي صميمي ، گرم ، پرطراوت ، شاداب و بالنده مبدل مي كند .
محبت كردن و محبت ديدن ، رضايت خاطر پديدميآورد و تعادل رواني زن و مرد را ممكنميسازد . محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها .
4ـ برقراري تعادل در وجود آدمي ، تأمين سلامت جسم و روان،رهايي از تنهايي
يكي از انگيزه هاي مهم ازدواج تأمين سلامت جسم و روان زن و مرد از طريق ارضاي احتياجات جسماني و رواني است . نياز به امنيت خاطر ، نياز به معاشرت ، نياز به درددل ، نياز به تغذيه و ...كه اگر به درستي و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند ، نابساماني ها و زيان هاي فراواني را در زندگي فردي و اجتماعي پديد مي آورند . لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ايجاد آرامش و سكون آدمي و سبب اساسي تعادل وجود است .
ازدواج به زندگي زن و مرد جهت مي بخشد و مرد و زنِ نگران ، مضطرب و سركش را آرام ساخته ، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم مي كند .
خودداري از ازدواج و در نتيجه عدم ارضاي پاره اي از نيازهاي آدمي ممكن است زمينه اختلالات عاطفي و بيماري هاي جسماني و رواني را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممكن نمايد .
5ـ كمك به رشد و تكامل يكديگر
يكي ديگر از انگيزه هاي ازدواج كمك به رشد و تكامل زن و مرد است . زيرا محيط گرم و صميمي و فضاي پر مودت و محبت خانواده فرصتي براي تبادل انديشه ها ، رشد اجتماعي ، فرهنگي و اخلاقي زن و شوهر و ديگر اعضاي خانواده است .
در سازمان خانواده،افراد تحت تأثير دانش ها ، بينش ها و ديدگاه ها و مهارت هاي يكديگر هستند . در اين فضا پاره اي از استعدادهاي زن و مرد و ديگر اعضاي خانواده شكوفا مي گردد ، احساس و قبول مسئوليت و رشد اجتماعي ممكن مي شود و تعامل حاكم بر اين فضا به رشد شخصيت افراد كمك مي كند .
6ـ داشتن فرزند و يا فرزنداني سالم و شايسته
ميل به داشتن فرزند و تداوم نسل ، از انگيزه ها و اهداف مهمي است كه همواره در دوره هاي مختلف تاريخي موجب ازدواج و تشكيل خانواده شده است .
در قرآن كريم آمده است كه :
" پديد آورنده آسمانها و زمين ، براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد و از چارپايان جفتها، تا بر شمار شما بيفزايد . هيچ چيز مانند او نيست و اوست شنوايي بينا ."
وظايف و كاركردهاي اساسي خانواده
با توجه به اين كه خانواده يكي از تأسيسات اجتماعي است كه در دوره هاي مختلف تاريخي و در جوامع گوناگون وجود داشته و هم اكنون نيز به صورت هسته اي گسترش يافته ، داراي كاركردهاي مختلفي است . در جامعه هاي گوناگون،اين كاركردها و وظايف به دلايل فرهنگي ، مذهبي ، اجتماعي و اقتصادي يكسان نيست .اهم اين كاركردها عبارت است از :
1ـ همكاري در امور توليدي و اقتصادي خانواده
2ـ همفكري و همكاري در امور مربوط به تغذيه و بهداشت و ديگر كارهاي خانه
3ـ تكميل و تكامل زن و شوهر و ديگر اعضاي خانواده و كمك به رشد اخلاقي ، اجتماعي و عقلاني يكديگر
4ـ توليد مثل و داشتن فرزند
5ـ ارضاي تمايلات عاطفي
6ـ تأمين امنيت روحي اعضاي خانواده

7ـ پرورش و آموزش كودكان و نوجوانان
فاصله سني مناسب براي ازدواج
چه كنيم كه خانواده اي با دوام و مستحكم داشته باشيم؟
اين سئوالي اساسي است كه هر جواني در آستانه ازدواج مصمم به يافتن پاسخ آن است، گرچه پاسخگويي به آن بعد از ازدواج هم داراي اهميت است. جالب است كه بدانيم جواب شرع، عقل، علم و عرف به اين سؤال يكسان است. و آن يك كلمه يعني كفو همديگر بودن است. كفو هم بودن همسر يعني تناسب، همشأني و همطرازي و در اصطلاح عرف يعني با هم جور بودن.
ازدواج پيوند بين دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلي و اساسي آن، زن و مرد مي باشند و هر قدر بين اين اجزاء و عناصر هماهنگي، تناسب و سنخيت بيشتري باشد، آن پيوند استوارتر، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبيري سنخيت و همتايي سبب جذب و پيوند است. به عكس، هر چه اين تناسب و هماهنگي كمتر باشد، زندگي سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپايدارتر خواهد بود. علم و تجربه گوياي آن است كه علت اساسي بيشتر ناهنجاري ها و ناسازگاري هاي زندگي زناشويي، عدم تناسب و ناهماهنگي بين زن و شوهر است، بنابراين شناخت اموري كه موجب هماهنگي و تناسب بين زوجين است ضروري و لازم مي باشد و به هيچ وجه نبايد اين مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. يكي از امور مسئله تناسب و هماهنگي در سن زوجين است. در روايات اسلامي به صراحت، هم كفو بودن مطرح شده است. پيامبر اسلام مي فرمايد: با همسان و هم شأن خود ازدواج كنيد.
مي توان گفت اسلام معيار و دلايل هماهنگي در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعيت هاي موجود در جامعه و استدلال هاي علمي در اين مسئله نظري بيفكند به راحتي پي خواهد برد كه همسر دلنشين و مورد پسند همسري است كه داراي هماهنگي و تناسب سني باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن، تفاوت در سن است نه تساوي ؛ زيرا اين تفاوت در آفرينش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.
در مطلب ذيل ابعاد مسئله مورد نظر از ديدگاه علم و عرف مورد بررسي قرار گرفته است:
فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را مي توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته اين بدان معنا نيست كه اگر يكي دو سال به اين سنين افزوده و يا از آن كاسته شود، حتماً نبايد ازدواجي انجام گيرد. شايد بتوان گفت كه اگر تمام زمينه ها بررسي شده باشد و مشكل خاصي ديده نشود، مي توان فاصله سني را به ديده اغماض نگريست، ولي در عين حال بهترين و مناسب ترين فاصله سني
4-3 سال است. طبيعي است كه اگر ساير شرايط نيز مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمي تواند موفق باشد.
1. مشكل عدم درك مطلوب يكديگر
وجود فاصله سني زياد موجب آن مي شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبي يكديگر را درك نمايند. فردي با داشتن بيست سال سن بيشتر، طبيعي است كه مي تواند از تجارب بيشتري برخوردار باشد يا لااقل مي تواند چنين احساسي داشته باشد. لذا اين مسئله زمينه اي فراهم مي كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد يا طرف مقابل بيش از اندازه احساس كوچكي نمايد و هميشه در حال اضطراب و تشويش باشد و بالاخره از اداره زندگي درمانده شود و همين مورد زمينه عدم تفاهم را به وجود مي آورد كه خود سبب پديد آمدن مشكلاتي عظيم در روابط زناشويي خواهد شد. اينان اغلب در وضع و موقعيتي هستند كه توافق روحي ندارند و نمي توانند مسائل و مواضع يكديگر را درك كنند.
2. عدم تناسب در تواناييهاي جسمي
وقتي كه فاصله سني بين زن و شوهر زياد باشد، هر يك در دوره اي از زندگاني به سر مي برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت هاي عمده دارند. مثلاً زني كه هفده سال دارد، در دوران جواني به سر مي برد و همسر او كه در 35 سالگي است، به مرز ميان سالي نزديك شده است. يكي غالباً فعال است و ديگري زودتر خسته و در اوقاتي منفعل مي شود، گاه اين خستگي و انفعال از طرف همسر جوان به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرد و به حساب كم كاري گذاشته مي شود، يا به عنوان شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مطرح مي گردد، و وقتي كه با اين عنوان طرح مي نمايد، طبيعي است كه طرف مقابل احساس ناراحتي مي كند و ممكن است اين امر عاملي براي برانگيختگي او شود و در نتيجه محيط امن خانه تبديل به فضايي ناامن و غير قابل تحمل شود. در حالي كه مرد قصد شانه خالي كردن از مسئوليت را ندارد ولي از طرف همسرش متهم به تنبلي و بي مسئوليتي مي شود و از آنجا كه در چنين مواردي مرد تنبلي را نمي پذيرد، مجادلاتي در مي گيرد.
3. انعطاف پذيري كمتر فرد بزرگتر
وقتي دو جوان با يكديگر زندگي مي كنند، به دليل جواني انعطاف پذيري بيشتري دارند. فرد در سنين پايين تر چون نهال جوان است، امكان تغيير فراواني را دارد. اما درختان، مجال كمتري براي تغيير باقي گذاشته اند.
وقتي كه دو نفر جوان با هم ازدواج مي كنند، براي دست يافتن به سازگاري تلاش مي كنند به نظر همديگر توجه مي كنند و خود را طوري تطبيق مي دهند كه مورد پسند ديگري واقع شوند و بدين ترتيب رضايت طرف مقابل را جلب نمايند، حال آنكه با افزايش سن، انعطاف آدمي كاهش مي يابد و همين امر در زندگاني مشترك معضل آفرين است.
4. پيدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله هاي سني زياد باعث مي شود كه زوجين سوء ظن هايي نسبت به يكديگر پيدا كنند و ممكن است حتي نتوانند دلايلي هم براي اين گونه افكار ارائه نمايند.
5. عدم ارضاي غرايز
يكي از اهداف ازدواج، ارضاي غرايز است و اين خود مي تواند عامل مؤثري در تداوم زندگي خانوادگي باشد. اما در سنين بالا، به لحاظ غريزي افول مي نمايد، به نحوي كه زوجين نمي توانند موجبات رضايت يكديگر را در روابط زناشويي به نحو مطلوب تأمين نمايند و همين امر ممكن است موجبات درگيري را فراهم آورده، محيط خانواده را متشنج كند. اين مسئله در موارد چشمگيري به بروز افسردگي در زنان جوان مي انجامد و در برخي از زناني كه خويشتندار و باتقوا نباشند، گرايش به انحرافات و لغزشها ديده مي شود.
6. امر و نهي پيوسته فرد بزرگتر
در چنين خانواده هايي فرد بزرگتر به دليل داشتن تجربه، خود را ملزم مي داند كه مدام به همسر خود امرو نهي كند و امر و نهي بيش از حد- كه هميشه مبتني بر حق نيست، بلكه سليقه نيز در آن سخت مداخله مي كند - موجبات ناراحتي همسر را فراهم مي آورد. فرد بزرگتر احساس مي كند كه بايد فرد كوچكتر را تربيت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگي كند، نه آنكه همسر وي نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهي و تربيت وي مبادرت نمايد. البته زن و شوهر بايد براي تكامل وتعالي يكديگر تلاش كنند.
7. كمرويي
يكي از مواردي كه در اين گونه خانواده ها ديده مي شود، اين است كه فرد كوچكتر دچار نوعي كمرويي رنج آور است و نمي تواند به راحتي مشكلات خود را با همسر خويش در ميان بگذارد. لذا حرف هاي ناگفته در اين خانواده ها بسيار است و مجال مناسبي براي طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجيده، سنگيني مي كند و گاه به فضاي بيرون از خانه كشيده شده، براي ديگران مطرح مي شود و اين امر مورد قبول و پذيرش فرد بزرگتر نيست. زيرا او فكر مي كند كه همسرش اسرار خانواده را به بيرون از خانه برده، براي اين و آن نقل مي كند و اين خود موجب بروز اختلافات تازه اي مي شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روي هم انباشته شده، او را افسرده مي كند. در حالي كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك مي كند و او از اين كه همسري دارد كه به درد دلهاي وي گوش مي دهد، احساس آرامش مي كند، زيرا خوب شنيدن درد دلها بخشي از تسكين آلام است و بدين ترتيب فرد به پالايش رواني دست مي يابد. وجود چنين فضايي در خانواده ضامن سلامت و بهداشت رواني زوجين است. وجود كمرويي بسيار و رنج آور مانع بيان دردها شده، چون تخليه رواني صورت نمي گيرد، سلامت رواني فرد كوچكتر در معرض خطر قرار مي گيرد. خانم جواني مي گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من هميشه با وي رودربايستي داشتم. از وي سؤال شد: تا كي با همسرت رودربايستي داشتي؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.
8. دادن امتيازات بيش از حد در اين نوع خانواده ها، معمولاً مشكل ديگر اين است كه فرد بزرگتر براي اين كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگي تداوم يابد، بايد مدام به او امتيازاتي بدهد كه وي را به دوام زندگي دلگرم كند. اما هر كس قادر نيست كه مدام چنين امتيازاتي بدهد، زيرا گاه دادن اين نوع امتيازها براي فرد بزرگتر غير قابل تحمل و يا غير ممكن مي گردد و بدين ترتيب از انگيزه طرف مقابل براي ادامه زندگي مي كاهد. از سويي طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خويش اطلاع يافته درصدد اخذ امتيازهاي بيشتري بر مي آيد و تقاضاهاي فراوان جواني پر انرژي و توانا، اختلافات خانواده را تشديد و جو ناامني را بر خانه حكمفرما مي كند و بدين ترتيب خانواده اي نابسامان شكل مي گيرد كه كشمكشهاي ناشي از آن، از ارزش والدين در نزد فرزندان مي كاهد و در نتيجه تأثيرات تربيتي آنها را نيز كاهش مي دهد.
9. ترس و ناامني
در مواردي هم ديده مي شود كه فرد كوچكتر، دچار ترس و و حشت مي شود و اين هنگامي اتفاق مي افتد كه مرد خانواده از سن و سال بيشتري برخوردار است.
یک نکته مهم در ازدواج موفق که بر می گردد به همان صداقت این است که از روز اول که با هم به صحبت می پردازیم و می خواهیم یکدیگر را بشناسیم واقعا" صادقانه هر آنچه هستیم را به فرد مقابل نشان دهیم . زیرا هرکس خودش را بهتر از دیگران می شناسد وبه زوایای وجودی خودش معترف است پس در مراحل اولیه بهتر است فرد برای سرعت بخشیدن به روابط عمیق تر- خودش خودش را آنچنان که هست معرفی کند این امر یک حسن بزرگی که دارد این است که اگر فرد مقابل مارا با توجه به آنچه که هستیم نمی تواند بپذیرد پس بهتر است در همان مراحل اولیه که هنوز روابط عاطفی قوی نشده این جدایی صورت گیرد که مشکلات و ضربه های روحی در آینده پیش نیاید.
در مراحل اولیه بعضی ها تظاهر می کنند و آنچنان که هستند خود را نشان نمی دهند و گاهی دروغ و ریا هم بکار می برند ولی سوال این است که تا چه مدت انسان می تواند تظاهر کند و خواه نا خواه روزی حقیقت برملا می شود و از قدیم گفته اند خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند و آدمی وقتی روابطش بیشتر شود برخوردها نیز بیشتر شده و بالاخره دیر یا زود طرف مقابل به ماهیت ما پی می برد و در چنین شرایطی اگر ما دروغگو جلوه کنیم دیگر ذهنیت فرد مقابل در مورد ما هرگز قابل ترمیم نخواهد بود و همیشه در ذهن آن شخص ما یک فرد متظاهر خواهیم یود.
بارها و بارها دیده و شنیده ایم که افراد در اول آشنایی خود برای آنکه وصلتی و ازدواجی صورت گیرد دروغهایی را گفته اند و به هدف ازدواج هم رسیده اند ولی پس از گذشت زمانی کوتاه یا حتی طولا نی حقیقت که برملا شده ازدواج به طلاق و جدایی کشیده شده است البته در بعضی موارد دیده شده که جدایی صورت نگرفته آن هم فقط بخاطر وجود بچه ای که در زندگی بوجود آمده و در اصل فرد بخاطر فرزندش فداکاری کرده و طلاق نگرفته ولی دیگر در چنین زندگی که به اجبار باشد اعتماد و عشق وجود ندارد و از شما می پرسم آیا این چنین زندگی ارزش دارد؟ به نظر من اسم این نوع از روابط را دیگر زندگی نمی توان گذاشت بهتر است بگوییم مردگی . چون روابط در چنین شرایطی با سردی می باشد وبسیاری از اهداف والا در زندگی مثل گذشت و فداکاری و غیره به خاطر فرد دروغگو از بین میرود و بی معنا می شود .
نکته مهم بنظر من این است که افراد به خصوص جوانها در ابتدا که یکدیگر را می بینند اگر همانطور که در ابتدای بحث گفتم عشق و هوس را وعشق و محبت زودگذر را تشخیص ندهند دچار اشتباه می شوند زیرا اگر دچار هوس باشند هدفشان فقط وصال یار است و بس و حاضرند هر کاری بکنند که به یار خود برسند و ازدواج را بهترین راه وصال می دانند و برای این هدف ممکن است هر کاری را درست یا نادرست انجام دهند. ولی شخصی که عاقل است و عاشق واقعی است به وصال یار فکر می کند ولی فکر او فکری است عمیق تر. او به وصالی می اندیشد که جاودانه باشد وصالی باشد که هرگز به جدایی منجر نشود فرد عاقل می گوید ازدواجی باید صورت گیرد که هرگز فکر جدایی در آن رخنه نکند زیرا ضربه ای که فرد پس از ازدواج از جدایی می خورد خیلی سنگین تر از ضربه ای است که فرد از جدایی در مراحل قبل از ازدواج می خورد و این دو ضربه قابل مقایسه نیستند.
لذا اگر فردی عاقل باشد باید با خود بگوید من هر آن چه هستم را عنوان می کنم من موجودی هستم که دارای خوبیها و بدیهایی هستم که جزئی از وجودم شده اند و در بسیاری از موارد هم نمی توانم خود را تغییر دهم حال اگر کسی من را دوست دارد باید من را آنچنان که هستم دوست بدارد با خوبیها و با بدیهایم . زیرا خوبیها را که همه دوست دارند و این امری است مسلم ولی اگر کسی توانست بدیها و یا نقاط ضعف من را تحمل کند و دوستم داشته باشد این مهم است . پس من آنچه حقیقت وجودی ام هست را می گویم حال اگر یارم مرا پذیرفت که زهی سعادت و اگر نپذیرفت چه بهتر که قبل از ازدواج تصمیم به جدایی گرفته شود زیرا اگر قرار باشد من پذیرفته نشوم ممکن است بعد از ازدواج از من جدا شود که این امر باعث دلخوری یارم میشود و من که آدم عاقل و عاشقی هستم رنجش یار ومعشوق را نمی پذیرم زیرا این امر برای هر دوی ما مسئله ساز میشود .
پس می بینیم با یک چنین نگرشی فرد می تواند پا یه های یک ازدواج موفق را بنیان نهد. این نگرش فقط در گرو عقل و عشق است زیرا عشق دروغ را نمی پذیرد و عقل روابط نا پایدار را نمی پسندد.
البته گاهی اوقات ا فراد با دیگران رابطه برقرار می کنند برای اهداف مختلف. بعضی ها برای تنوع و خوشگذرانی و بعضی ها برای پر کردن خلا های روحی روانی و حتی بعضی ها از همان ابتدا به فکر تداوم روابطشان نیستند و تعبیرشان دوستی زود گذر است در چنین شرایطی افراد شاید خود را مستلزم داشتن صداقت و یکرنگی ندانند ولی اگر ما رابطه ای را برقرار کردیم که در آن هدفمان ازدواج است باید وباید به صداقت بی کم وکاست ایمان داشته باشیم و عمل کنیم زیرا کسی که به ازدواج فکر می کند مسلما" به فکر رابطه ای پایدار هست و هرگز نمی تواند بفکر ریسک باشد و فکر جدایی را هم نمی کند پس باید بنیادی محکم را تجسم نماید.
جالب این است که برای شما بگویم تا به حال چند ین نفر را می شناسم که با یکدیگر رابطه برقرار کرده اند فقط به خاطر سرگرمی و یا پر کردن اوقات جوانیشان و چون هدف مقدسی هم نداشته اند برای جلب توجه و سرگرمی بقول معروف برای طرف مقابلشان خالی بندی هایی را هم کرده اند مثلا" گفته اند من دارای خانواده آنچنانی هستم یا شغل خوبی دارم ویا تحصیلات عالیه دارم و از این خالی بندی ها بقول خودشان صرفا" برای خنده کرده اند . ولی نکته حائز اهمیت این است که این افراد در طی مراوده هایشان کم کم به طرف مقابل دل بسته اند و هر چند در ابتدا هدفشان یک دوستی ساده بوده ولی کم کم عاشق شده اند . خدا شاهد است موردی را دید ه ام که ماتم گرفته بود که من حالا عاشق شده ام و حالا نمی توانم به یارم بگویم حرفهای گذشته ام دروغ بوده و اگر راستش را بگویم او را از دست می دهم و حالا که عاشق شده ام هم دوست ندارم دروغ بگویم و مانده بود که چه بکند . زیرا می دانست دروغهایش باعث جدایی می شود .آیا بهتر نیست با درایت همه ما چنین شرایطی را برای خود مجسم کنیم و از ترس بروز آن از بوجود آمدنش جلوگیری نماییم. که تنها عامل جلوگیری کننده بنظر من صداقت است و بس .
آدمی باید در همه نوع از روابط خود با راستی و صداقت پیش برود بخصوص در امر ازدواج این را بخاطر بسپارید و عمل کنید
یکی دیگر از ارکان موفقیت در روابط انسانی بخصوص ازدواج صداقت است.
این واژه برای من کلمه ای است مقدس و با تمام وجودم به آن ایمان دارم و خوشبختی خود را مدیون آن هستم و صداقت را جهت بدست آوردن سعادت واقعا" معجزه آسا می دانم .
همه می دانیم صداقت یعنی راستی و درستی و امری است که همه آن را می پسندند ولی صداقت وقتی معجزه آسا است که ما آن را در زمانی خرج کنیم که حتی می دانیم به ضرر خودمان ممکن است تمام شود اگر در چنین شرایطی هم صادقانه رفتار کردیم باید خود را فردی با صداقت بدانیم .
در ارتباطات اولیه دو نفر ممکن است بسیاری از موارد را به یکدیگر بگویند ولی در بسیاری از موارد حرفی نمی زنند و استدلال می کنند که ما چیزی نگفتیم و دروغ هم نگفتیم بنظرمن گاهی نگفتن و کتمان کردن هم دروغگویی محسوب می شود.
ما میدانیم که همه مردم دوست دارند در نظر دیگران فردی مثبت و موجه جلوه کنند و حتی دوست دارند دیگران نسبت به آنها افکار منفی هم نداشته باشند و از طرفی همه ا نسانها دارای خصیصه های خوب و بد هستند و انسان موجودی جایز الخطا می باشد و ممکن است گاهی اعمال ناشایست از او سر بزند و حتی ممکن است گاهی افکار پلید از ذهن آ دمی عبور کند ولی هرگز به زبان نمی آورد چون می ترسد دیگران در موردش قضاوت بدی داشته باشند اینجاست که یک مقدار افراد دچار سردر گمی میشوند و بخاطر قضاوت دیگران صداقتشان زیر سوال می رود و خیلی از مسائل را عنوان نمی کنند بخاطر آن که موجه جلوه نمایند.
مثالی در مورد خودم می زنم من بارها و بارها پیش آمده که می دانستم اگر افکارم را به زبان بیاورم حتما" همسرم در مورد من قضاوت بدی می کند و پیش خودش می گوید مثلا" چه آدم حسود یا بخیل و یا بدجنس و از این قبیل فکرها در مورد من می کند ولی با این وجود من چون همسرم را جزئی از خودم می دانم و چون عقیده دارم زن وشوهر باید یک روح در دو کالبد باشند لذابا چنین دیدی انسان خودش را از خودش مخفی نمی کند و صداقت را هم رکن اساسی در زندگی ام می دانم پس به راحتی همه افکار و عقایدم را بیان می کنم و به همسرم هم می گویم چون تو را دوست دارم و تو را جزئی از خودم می دانم با توهمه چیز را می گو یم تا هم سبک شوم و هم اینکه تو بهتر من را بشناسی و راهنمایی ام بکنی و حالا هم طوری شده که همسرم هم به راحتی آنچه را در ذهن خود دارد به زبان می آورد و در مورد خوب و بد بودن اعمال و افکارمان با هم گفتگو می کنیم و اگر نسبت به عقاید یکدیگر انتقاد ویا ایرادی هم بگیریم برای هم جبهه گیری نمی کنیم و قصد تلافی و یا سرکوب همدیگر را نداریم و با دلیل و منطق یکدیگر را متقاعد می کنیم و گاهی هم پیش می آید که هیچ کدام نمی توانیم طرف مقابل را متقاعد نماییم لذا خیلی راحت می گوییم عقاید هرکس مختص خودش است و اختیار هر کس دست خودش می باشد لذا بحث را به اتمام می رسانیم. و برای اثبات نظراتمان پافشاری و جبهه گیری نمی کنیم.
این نکته از تجربیات من بود که امیدوارم به کار شما هم بیاید این مسئله همانطور که قبلا" هم گفتم وقتی حائز اهمیت است که فرد صداقت را حتی در مواقعی که به ضرر خودش هست نیز بکار ببرد اگر چنین شود می توان گفت شخص کاملا" صادق است و منظور من از مطالب بالا همین بود.
نکته ای را هم که دوست دارم اینجا بگویم این است که من عقیده دارم با زبان ساده با یکدیگر گفتگو کنیم و تجربیاتمان را برای یکدیگر بیان کنیم تا دیگران استفاده کنند لذا از شما دوستان عزیز می خواهم که شما هم نظرات و تجربیات خودتان را برای ما بگویید تا شاید راه گشا باشد زیرا استفاده از تجربه دیگران بسیار مفید و ارزنده است و باعث می شود در بسیاری از موارد وقت و عمر آدمی تلف نشود زیرا من زندگی را همچون جاده ای می دانم که از انتهای آن بی اطلاع هستم و وقتی ما در جاده ای حرکت می کنیم از علائم راهنمایی برای تشخیص مسیر استفاده می کنیم و گاهی اوقات هم از افراد در بین راه مسیر درست را می پرسیم که مبادا مسیر را اشتباه برویم که ممکن است به بن بست برسیم و یا رفتن مسیر غلط باعث اتلاف وقت ما شود پس زندگی نیز مانند همان جاده است و تجربیات دیگران حکم همان علائم راهنمایی را دارند که اگر ما از آنها استفاده کنیم به مسیر غلط کشانده نمی شویم اگر کسی راهی را رفته و به ما می گوید این راه به بن بست می خورد دیگر ما نباید آن راه را برویم زیرا باعث اتلاف عمر ما می شود عمری که قابل بازگشت نیست و باید از لحظه لحظه عمر بهترین استفاده را کرد .شخصی را می شناسم که میگفت باید همه چیز را خودم تجربه کنم حتی اگر قرار است به بن بست برسم خودم باید این بن بست را ببینم من به او گفتم گاهی اوقات پیش می آید که ما راهی را می رویم و به بن بست هم می رسیم و به قول معروف سرمان به سنگ می خورد و ضربه ای می خوریم و با توجه به اتلاف عمرمان بر می گردیم ولی گاهی ممکن است سرمان آنچنان به سنگ بخورد که متلاشی شود و دیگر امکان برگشت وجود نداشته باشد لذا بخاطر همین امکان هم که شده بهتر است از تجربیات دیگران استفاده نمود که پشیمانی به بار نیاید.
تفاوت، جاذب است
مهم ترين جنبه‎ي جذابيت اين است كه با هم تفاوت داشته باشيم. درست همان طور كه قطب منفي و قطب مثبت، يك آهن ربا يكديگر را جذب مي‎كنند. مرد با احساس ويژگي‎هاي مردانه و زن با احساس ويژگي‎هاي زنانه يكديگر را جذب مي‎كنند. اگر خويشتن واقعي خود را منكر نشويم و تفاوت‎هاي موجود در يكديگر را ناديده بگيريم به عشقي ماندگار دست مي‎يابيم
تفاوت، جاذب است
مهم ترين جنبه‎ي جذابيت اين است كه با هم تفاوت داشته باشيم. درست همان طور كه قطب منفي و قطب مثبت، يك آهن ربا يكديگر را جذب مي‎كنند. مرد با احساس ويژگي‎هاي مردانه و زن با احساس ويژگي‎هاي زنانه يكديگر را جذب مي‎كنند. اگر خويشتن واقعي خود را منكر نشويم و تفاوت‎هاي موجود در يكديگر را ناديده بگيريم به عشقي ماندگار دست مي‎يابيم.
اگر زن سبب شود كه مرد احساس مردانه داشته باشد، به او در جذب همسرش كمك مي‎كند. همچنين زن زماني بيشتر جذب شوهرش مي‎شود كه شوهر به احساسات زنانه او بها بدهد.
توجه به تفاوت‎هاي يكديگر، راز پايدار نگاه داشتن شور و شوق در زندگي زناشويي است.
چگونه زن مي تواند روحيه ي زنانه خود را تقويت كند؟
1- مطرح كردن مشكلات و مسائل روزانه با همسر به شكلي غيرهدفمند؛ بي آن كه انتظار حل آن را داشته باشد.
2- ورزش كردن و انجام تمرينات ورزشي به منظور شاداب كردن جسم.
3-گفت وگو با دوستان و بستگان. زن ها نبايد تحت تأثير فشار شديد كار روزانه از گفت وگو با دوستان و بستگانشان محروم شوند.
4- داشتن برنامه‎هاي منظم نيايش، مراقبه، يوگا، ورزش، نوشتن وقايع روزانه و يا رسيدگي به گل و گياه باغچه.
5- پرداختن به كارهايي كه روحيه زنانه را تشويق كند. دريافت كمك از ديگران، داشتن عكس همسر و فرزندان و بستگان با خود در محل كار، استفاده و تزيين محيط كار با گل و گياه.
6- محبت به دوستان و بستگان، در آغوش كشيدن فرزندان و اعضاي خانواده.
7- تشكر كتبي از كمك و مساعدت‎هاي ديگران.
8-گردش در شهر محل زندگي، استفاده از مرخصي، بازديد از نقاط ديگر.
9- تماس با مشاورين امور زناشويي و روان درمانگرها و صحبت كردن آزادانه با آنها.
10- هفته‎اي يك بار به سينما يا تئاتر رفتن. گوش دادن به نوار موسيقي، خواندن كتاب هاي جالب، انجام فعاليت هاي لذت بخش.
11- مشخص ساختن كارهايي كه انجامشان در اسرع وقت لازم است.
البته رعايت همه‎ي اين توصيه‎ها با هم دشوار است. مي توانيد به تدريج اما به شكلي منظم به توصيه‎هاي ارائه شده عمل كنيد.
چگونه مرد مي تواند روحيه ي مردانه خود را تقويت كند ؟
1- با دوستان خود به ورزش‎هاي انفرادي يا رقابت‎آميز بپردازيد. با ورزش كردن و رقابت‎هاي ورزشي مي‎توانيد خستگي‎هاي شغلي خود را فراموش كنيد. تماشاي برنامه‎هاي ورزشي مورد علاقه از طريق تلويزيون نيز اثر بخشي مشابهي دارد.
2- وقتي مي‎خواهيد تنها باشيد و اگر احساس كرديد كه به اين تنهايي نياز داريد. از اين تنهايي بدون احساس گناه استفاده كنيد. اگر احساس مي‎كنيد بايد به گوشه‎اي خلوت برويد، حتي اگر اين كار دشوار باشد، به آنجا برويد. به همين شكل مرد براي رسيدن به روحيه‎ي مردانه بايد كارهاي شجاعانه بكند و خود را درموقعيت هاي دشوار قرار دهد و به تدريج روحيه ي مردانه را درخود تقويت كند.
‎3- مردان مجرد بايد از تن دادن به هرگونه رابطه‎ي خارج از ازدواج با جنس مخالف خودداري كنند. اين خويشتن‎داري مي‎تواند روحيه‎ي مردانه آنها را تقويت كند. تمرينات ورزشي، پرداختن به تمرينات يوگا و مراقبه مي‎تواند در اين زمينه مؤثر واقع شود.
4- مرتب و همه هفته ورزش كنيد. تمرينات وزنه‎برداري، نرم دويدن، دوچرخه‎سواري، كوهنوردي، شنا‎كردن و ساير ورزش‎ها مي‎تواند به تقويت روحيه مردانه شما كمك كند. حداقل هفته‎اي يكبار عضلات خود را زير فشار تمرينات ورزشي قرار دهيد.
5- مواظب باشيد كه زندگي‎تان بيش از حد راحت نباشد. تن پروري نكنيد. گاه صبح‎ها زودتراز خواب برخيزيد و در مواقعي ديرتر بخوابيد تا كمي ذهن و جسمتان زير فشار قرار گيرد. از مقررات و نظم و انضباط شخصي استفاده كنيد.
6- حداقل هفته‎اي يك بار به ديگران محبت كنيد. مي‎توانيد حتي در صورت لزوم به غريبه‎ها و كساني كه آنها را نمي‎شناسيد محبت كنيد.
7- اگر كسي به شما احتياج دارد و شما ترجيح مي‎دهيد استراحت كنيد، بكوشيد از اين استراحت صرفنظر كنيد و نياز موجود را بر طرف سازيد. البته توصيه نمي‎كنيم كه اين كار را مرتب و درهمه حال انجام دهيد.
8- وقتي خسته يا عصباني هستيد از مجازات كردن ديگران خودداري كنيد. به جاي آن، به تنفس‎كردن خود دقيق شويد. وقتي هوا را به درون ريه‎هاي خود مي‎كشيد تا عدد پنج شمارش كنيد و بعد به هنگام بيرون دادن هوا مجدداً تا عدد پنج بشماريد. اين تمرين را ده بار تكرار كنيد. در صورت ادامه‎ي ناراحتي مي‎توانيد به تمرين ادامه دهيد.
7- فهرستي از كارهاي مورد علاقه‎ي خود تهيه كنيد. درهفته فرصتي را براي انجام دادن اين كارها اختصاص دهيد.كارهايي بكنيد كه به شما احساس خوب و موفقيت بدهد.
8- وقتي كاري پيش مي‎آيد كه انجامش وقت و نيروي زيادي نمي‎خواهد، بي درنگ به انجام آن كار مبادرت ورزيد. به خود بگوييد:" همين حالا اين كار را بكن".
9- وقتي از انجام كار مفيدي هراس داريد اما مي‎دانيد كه اين كار بايد انجام شود، به انجام آن مبادرت ورزيد. به قبول مخاطرات منطقي تن بدهيد. انجام دادن و موفق نشدن بهتر از انجام ندادن است.
10- از خشم خود استفاده سازنده و مطلوب بكنيد. به انجام كاري بپردازيد. مطلبي بنويسيد. احساسات خود را به طور خصوصي يادداشت كنيد. به احساسات باني و باعث خشم خود توجه كنيد. اگر خشم خود را تخليه مي‎كنيد، بكوشيد كه اين كار با صداي آرام انجام شود، با اين حال رفتاري محكم و قاطعانه به نمايش بگذاريد. مراقب باشيد كه در جريان تخليه خشم به كسي توهين نشود.
51 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. ( ضرب المثل اسكاتلندی)
دقيقاً مشخص نيست اشاره به كدام موضوع دارد. تو مملكت ما كه واقعاً اين مثال نقض داره. وقتي تلويزيون يه زني رو نشون داد كه با يك جانباز ازدواج كرده بود كه نه دست داشت و نه پا و نه چشم(سبحان‌الله) فكر نمي‌كنم هيچ عقل اسكاتلندي اي بتوني اين قضيه رو بفهمه!!!
52 – هر كس با زني به خاطر مالش ازدواج كند، خداوند او را به مال وي واگذار كند، و هر كه با او به خاطر جمال و زيبايي ازدواج نمايد، در او چيزي را كه خوشايند او نيست، خواهد ديد. و هر كه با وي به خاطر دينش ازدواج كند، خداوند تمامي اين مزايا را براي او جمع مي‌كند. (پيامبر اكرم-وسايل الشيعه)
واقعاً عالي است. پر از حكمت. از چند بحث اصلي تشكيل شده : يكي ازدواج به خاطر پول، يكي بخاطر زيبايي، و يكي بخاطر دين و خدا. كسي كه با زني بخاطر پولش ازدواج كند، هيچگاه نمي‌تواند طرف مقابل را دوست داشته و به او عشق بورزد. (البته اين موضوع در ازدواج زن با مرد بخاطر پول كمتر خود را نشان مي‌دهد) در اين مواقع زن براي مرد تنها ابزاري است براي رسيدن به هدف. لذا با كوچك‌ترين نوسان در ثروت زن، نشانه‌هاي ناسازگاري مرد بروز مي‌كند. در اينگونه شرايط امكان خيانت مرد به همسرش، بسيار بسيار بالاست.
اما ازدواج بخاطر زيبايي، مدت بسيار طولاني است كه تمايل داشته ام در مورد اين موضوع بنويسم. ولي ترسيدم دوستان به خودشان بگيرند كه من دارم چه كسي را مي‌گويم. حال خوب و دقيق بخوانيد. زيبايي اگرچه موهبتي بس گرانقدر در نزد دختران است، ولي بايد توجه داشت كه تهديدي بسيار قوي تر و سنگين تر نيز به حساب مي‌آيد. يقين بداريد پسرهايي كه براي خواستگاري شما مي‌آيند و در جلسه اول اعلام رضايت مي‌كنند، تنها بدليل جاذبه شما و علقه جنسي خود دست به چنين انتخابي زده اند. لذا حتي در بهترين شرايط نيز سعي در شناخت بيشتر طرف مقابل، و شناساندن بيشتر خود به او داشته باشيد. يادمان نرود، زيبايي غرور و خودشيفتگي نيز با خود به همراه مي‌آورد. پس فريب اين ديو هزارسودا را نخوريد. و بدانيد كه طاووس، خود چون پاي خود را بيند، فريفته جمال خود نشود.
دختران زيبا بايد هميشه آماده رقابت با رقباي بيرون از خانه خود باشد. چون مردي كه با حس زيبايي شناسي شما را انتخاب كرده، سال‌ها بعد يكي جوانتر از شما او را مجذوب خود خواهد ساخت.
اگر زيبايي خدادادي در وجود شما هست، شكر آن را بجاي آوريد ولي از به نمايش گذاردن آن در برابر مشتريان بپرهيزيد كه جز بازيگر خيالات لاابالي‌گرايانه مردان شدن و اذيت و آزار خودتان(توسط نگاه‌هاي هيز و رفتارهاي پست مردان) هيچ بهره ديگري برايتان نخواهد داشت. خيلي ساده بين نباشيد و از اين حرف تنها خود را با نوع حجاب گول نزنيد. چه بسيار چادرهايي كه تنها بخشي از آرايش و آذين لباس افرادند و نه پوشش، و چه بسيار مانتوهايي كه بدليل رفتار با شخصيت صاحبان خود، به هيچ مريضي اجازه تعرض نمي‌دهند. (البته بسياري از متلك‌ها و تعرضات تنها جنبه چراغ سبز مردان براي ارتباط را دارد كه چنين برخوردهايي براي هر دختري پيش مي‌آيد و به لباس ربطي ندارد.)
در انتها پيامبر از ازدواج بخاطر دين و خدا صحبت به ميان آورده اند. به تحقيق چنين ساختاري كه يك حاكم و سوم شخص مستقر در خانه دارد(خدا و كتاب خدا) از پايدار ترين ساختارهاي خانوادگي است. در اينجا مرد و زن در هر مشكلي به قران و معارف آن مراجعه مي‌كنند و مشكلات را برطرف مي‌كنند. هيچ منافاتي نيز با عشق به يكديگر پيش نمي‌آيد، تنها شاخصي براي تقويت آن عشق در ميان مي‌آيد.
53 – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی . (شارل بودلر)
اين رو خيلي از دوستان كه نوشته‌هاي من را خام مي‌دانند به من بارها گفته اند!!!!!!!!!!!!!!! خيالي نيست. ما هم بالاخره در شرايط اظهار نظر قرار مي‌گيريم. حالا يكماه ديگه يا 5 سال ديگه، بالاخره اين شتريه كه ...
اما به نظر من، اينجا منظور اظهار نظر درباره چيزهايي است كه بعد از ازدواج اتفاق مي‌افتد. مثل عشق واقعي، زندگي به عنوان يك خانواده ، تعهد و مسئوليت، مادر بودن و ...
54 – دوام ازدواج یك قسمت رویِ محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
اين اسكاتلندي‌ها اين يكي را خيلي خوب بيان‌كرده اند. نكته مهم اين است كه شايد چهار پنج تا از اون 9 تا بخاطر عشق و علاقه طرفين به هم نباشد، بلكه به علت تعهدي است كه دو طرف نسبت به خانواده، پيمان ازدواج، فرزندان و ... با يكديگر بسته اند. لذا در دنياي امروز غرب و حتي ايران متجدد، ازدواج‌ها دوامي ندارد.
55 – ازدواج پدیده ای است برای تكامل مرد. ( مثل سانسكریت )
در مردان بروز بيشتري اين تكامل دارد و فرد را متعهد مي‌كند و از راه تعهد شايد تمامي تكامل‌ها شكل مي‌گيرد. افراد مجرد تكامل يافته معمولاً موفق به تقويت تعهد خود شده اند.
56 – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می كند . (ضرب المثل آلمانی )
كلي از خواب‌ها و غصه‌ها را هم از سر ملت مي‌پراند.
57 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنیا اعتبار دارد. ( مارك تواین )
البته در صورت ثبت كردن آن. چون باهم بودني كه الآن در دنيا رواج دارد هيچ اعتباري در بيرون از خود دو نفر ندارد.
58 – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی . (ولتر )
اما هنوزم به نظر من مزه آدامس SHOCK داره. اولش يه ترشي اساسيه خوش‌مزه داره و اگه تحملش كني و به جويدن ادامه بدي، همه چي شيرين ميشه، ولي اگه آدامس رو بندازيش بيرون تا مدت‌ها مزه خيلي ترشش اذيتت مي‌كنه، تو ازدواج هم اگر نا ملايمات و مشكلات را تحمل نكني و فرافكني كني، يك عمر تمام زندگي خود را به باد مي‌دهي!!
59 – كسي كه مهريه‌اي (براي زن قرار دهد) و قصدش اين باشد كه به او ندهد، او همانند دزد است. (امام صادق- فروع كافي)
خيلي حديث جالبيه. يادمون باشه، خانواده دختري كه مهريه را آنچنان بالا مي‌گيرند كه پسر توان پرداخت آن را ندارد، خود نيز شريك دزدند. دو شب پيش شنيدم يكي از دوستان مدرسه ام كه وضع ماليشون هم خيلي خوبه ازدواج كرده، خانواده زنش مصر بوده اند كه مهر بايد فقط يك سكه باشه!!! آره فقط يكي! تازه اينا هي چونه مي‌زدند كه حالا بزار 14 تا باشه، خانواده دختر مي‌گفتند كه نه!!!!
من كه تنها چيزي رو مي‌پذيرم كه در زمان ازدواج توان پرداختش رو داشته باشم. همين.
60- بيدار ماندن در شب روانيست مگر در سه مورد: اول تلاوت قران، دوم تحصيل علم (مطالعه)، سوم بردن عروس به خانه داماد. (پيامبر- وسايل الشيعه)
اين شايد خيلي قيافه اش به جملات حكيمانه نخوره ولي براي من خيلي جالب بود. دو تا اولي پر از معرفت و فيض هستند، قاعدتاً سومي هم نبايد بي‌ربط باشه.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید