نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 01-30-2010
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

5/6/1388 دست نوشته يكي از بيماران ليست انتظار پيوند يك هفته بعد از پيوند قلب :

بسمه تعالي


" هل جزاء الاحسان الا الاحسان"

خسته تر از پروانه اي بي پر، بي رمق تر از برگ زرد خزان، نااميدتر از ساق خشكيده در حسرت باران، چهار بهار عمرم با حسرت و درد خزان شد. نااميد از همه جا در انتظار مرگ ، ديگر تاب و تحمل بودن نداشتم.
من بودم، انتظار،‌منتظر شفا از جانب شافي. مي ترسيدم براي سلامتي ام دعا كنم كه نكند با دعاي من خانه اي داغدار شود. ديگر بريده بودم از دنيا و طبيبان آن، رو به ضامن آهو كردم خسته ي خسته، نااميدتر از نااميدان كه"معين الضعفاء" از خاندان خويش خواهد برگزيد. تا در ماه عزيز خدا نزديكي ميلاد عزيز زهرا عزيزي رخت از اين دنياي فاني بست و به سوي ديار باقي شتافت. همانا كه گويند معبود گلچين خواهد كرد!
گويا آن روز كه بر عزيزتان اسم مي نهاديد در حقيقت پروردگار او را ناجي برگزيد. تا ستون خميده كلبه ما را قائم كند.
در ماه مولود منجي عالم بشريت شنيدم گلي پرپرشد اما بدانيد قلبش مي تپد در سينه ي خسته من. سينه اي كه تشنه ي قلبي با محبت بود ..... پر شد از مهر و محبت.
سينه اي كه در يك قدمي مرگ بود، در انتظار بسته شدن پلك ها، اما ماند شاداب به بركت سخاوت دلتان.

و حال مي خواهم با پدر و مادر ناجي ام درد دل كنم:
مادرم؛ كلماتي نايافتني است براي توصيف دل بزرگت
پدرم؛ تو كه از اولاد رسولي زبان خاموش است در برابر عظمت قلبت
مادرم؛ آفتاب تلالوش را از نور چشمان تو گرفت .... بوسه بر چشمانت باد
پدرم؛ سخاوت دريا از كريمي دستان تو بود .... بوسه بر دستانت باد
آن روز كه تازه داغدار بوديد با جوله رضايت ملائكه بر دستانتان بوسه زدند
و از آن معبود بي همتا كه هرگز بنده خود را تنها نخواهد گذاشت تمنا كردند كه صبري بر دل
بي قرار شما دهند تا شايد داغ را تسكيني باشد. ما نيز به درگاه الهي دست دعا برمي داريم
كه معبودا به اين عزيزان كه گلي زيبا از بوستانشان چيدي صبري بي انتها عطا كن.
و روح سيده ناجيه حسيني يگانه را كه با دم مسيحايش بر جسم بي جان جان داد در بهشت جاويدان با اوليا الله محشور بگردان.
من همان قلب دختر شمايم كه مي تپم و زندگي مي دهم، دوست دارم بدانيد با تمام وجودم دعايتان مي كنم و بدانيد شما نه تنها با سخاوتتان زني مرده را زندگي بخشيدي بلكه سه فرزند را مادري دوباره داديد دوست دارم مرا اگر قابل باشم دختر خود بدانيد.
"هر چند دختر شما كجا و من كجا"

"روحش شاد و يادش گرامي"

سودابه كياني
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face

ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 07-31-2014 در ساعت 06:24 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید