نمایش پست تنها
  #33  
قدیمی 06-29-2014
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هرچه كنی به خود كنی گر همه نیک و بد كنی





می‌ گویند : درویشی بود كه در كوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند : "هرچه كنی به خود كنی گر همه نیک و بد كنی" اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت : "من پدر این درویش را در می‌آورم". زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یک فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ ها گفت : "من به این درویش ثابت می‌كنم كه هرچه كنی به خود نمی‌ كنی". از قضا زن یک پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود یک دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی كرد و گفت : "من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام" درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت : "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته ، بگیر و بخور جوان!" پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت : "درویش! این چی بود كه سوختم؟" درویش فوری رفت و زن را خبر كرد . زن دوان‌ دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش می‌ زد و شیون می‌ كرد ، گفت: "حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیک و بد كنی".
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید