نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 05-29-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question كلاه كافكا

[IMG]http://*****************/images/2kd491fi5agropi21do7.jpg[/IMG]


كلاه كافكا
گزينه ي شعرهاي ريچارد براتيگان
برگردان : عليرضا بهنام
چاپ دوم 1386
شابك : 1-11-8765-964
32 صفحه
600 تومان

شعرهای براتیگان با وجود سادگی بسیار فریبنده اند . او با شناخت کامل از روحیه ی بی حوصله ی خواننده آمریکایی شعرعایی سرود که خواندن شان بیش از چند ثانیه طول نمی کشد . با این همه و در همان چند ثانیه تلنگری شدید به باورها و احساسات شنونده می زنند که راز تاثیر گذاری شان همین است . زیبا شناسی او ترکیبی از دستاوردهای سوررئالیسم فرانسوی و تفکر ضد بورژوازی است که جان مایه ی آثار هنری معاصرش را شکل داده و در عین حال در تضاد کامل با پدرسالاری قرار می گیرد.

------------

With the rain falling
surgically against the roof,
I ate a dish of ice cream
that looked like Kafka's hat...


همراه با بارانی
که مثل یه عمل جراحی ظریف به سوی بام می بارید
یک ظرف بستنی خوردم
که بسیار شبیه کلاه کافکا بود.
یک ظرف بستنی
با طعم تخت جراحی
و بیماری روی آن
که به سقف زل زده بود!


-------------

چقدر خوب است
که صبح بیدار شوی
به تنهایی
و مجبور نباشی به کسی بگویی
دوست اش داری
وقتی دوست اش نداری
دیگر


-------------

اگر تو برای من می میری
من برای تو می میرم
و گورهای مان مثل دو عاشق خواهد بود
که لباس هاشان را با هم می شویند
دریک لباس شویی خودکار
اگر تو صابون می آوری
من پود می آورم


-------------

آه
تو ...
یک کپی هستی
از تمام شکلات‌هایی
که تا حالا خورده‌ام

-------------

فقط چون‌كه‌

مردم فكرت را دوست دارند

معنايش اين نيست‌

كه مجبور باشند
بدن‌ات را هم دوست بدارند

-------------

به من
فکر می کنی
همان قدر کم
که من فکر می کنم
به تو؟

-------------

زیبا و ناله کنان
عشق ورزیدن با دور تند
و بعد آرام گرفتن
مثل ردپای آهو
روی برف نو
کنار آن که دوستش داری
این همه چیز است.
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید