نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 03-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پوتین های ساق بلند

پوتین های ساق بلند


مجموعه خاطرات یكی از رزمندگان گردان تخریب لشكر 27 محمد رسول الله(ص) به نام قاسم عباسی، در قالب كتاب"پوتین های ساق بلند"، توسط نشر شاهد منتشر شد.


خاطرات این كتاب با محوریت روابط انسانی و عاطفی رزمندگان انتخاب شده اند كه در قالب نوشته های كوتاه به چاپ رسیده است.
قرار گرفتن عكسهای مرتبط با هر خاطره در صفحات كتاب، از ویژگیهای قابل توجه پوتین های ساق بلند است.
در بخشی از كتاب می خوانیم :
"همان طور كه حاج اقا امینی كنار بیسیم چی نشسته بود و گوشی در دستش صحبت می كرد، یك خمپاره 120 در فاصله نزدیك به زمین خورد و تركش هایش از بالای سرمان عبور كرد.

چند لحظه بعد خمپاره دوم نزدیك تر خورد و با صدای سوت و انفجارش عده ای دراز كشیدند. خمپاره سوم به قدری نزدیك خورد كه... ".
"پوتین های ساق بلند" با خاطراتی از قاسم عباسی در 220 صفحه با شمارگان 3000نسخه و بهای 3000 تومان توسط نشر شاهد منتشر شده است .


شماره ای كه ازپلاك افتاد

موضوعات كتاب :شعر
سال : 1388
تعداد صفحات : 119
قیمت : 20000
كتاب شماره ای كه از پلاك افتاد به كوشش دبیرخانه مقدس استان لرستان و تقدیم به شهدا و ایثارگران دفاع مقدس است.


شعر دفاع مقدس خودزمینه ای بود كه گام های اولیه اش را هم زمان با رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و در همان دوران برداشت .
این رزمنده توانست باورهای عمیق انسانی و اخلاقی یك بسیجی تمام عیار را به نمایش بگذارد .
شعر دفاع مقدس در طول این سالها مقاومت كرد تا خودرا همچون درخت تنومندی در حوزه ادبیات به اثبات برساند و توانست اینگونه باشد .
بدون شك تاریخ پرفراز و نشیب كشور ایران حوادث واتفاقات تلخ و شیرین زیادی را تجربه

كرده است كه هركدام در نوع خود قابل تأمل و درس آموزی بوده اند.ولی دوران هشت ساله دفاع مقدس ایران برگ زرینی است در تاریخ این كشور كه برای همیشه الهام بخش اندیشمندان ،هنرمندان ،نویسندگان و شاعران خواهد بود و از تلالؤ نور آن فضایلی همچون حمیت ،غیرت،عزت،شجاعت ،ایثار،شهادت و...در جامعه تجلی خواهد یافت .

خودرا چه گرفتار بلا می بینیم چون مرغ شكسته بسته پا می بینیم معنی پریدن از قفس را مردمدر نام بلند شهدا می بینیم

گمنام :
كعبه آورده بودند
كه بچرخیم
دور پاره های استخوان
باوركن
مست بودم و قبله بر دستانم چرخید
چكید
سر،به سینه ی خاك
تابوتی ازكلمه
پرده از لكنت شعرم برداشت
....


منبع :
نوید شاهد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید