نمایش پست تنها
  #19  
قدیمی 12-03-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فاطمه گودرزی و همسرش

فاطمه گودرزی و همسرش


بیوگرافی فاطمه گودرزی:
نام: فاطمه گودرزی
تاریخ تولد: 1342
همسر عبدالرضا گنجی (کارگردان تئاتر و سینما)
...............................................
متولد نوزدهم تیر ماه 1342 در تهران.
دارای مدرک تحصیلی دیپلم اقتصاد.
گذراندن دوره دو ساله تئاتر در اداره بازیگری.
شروع فعالیت از سال 1367 با مجموعه تلویزیونی گالشهای مادر بزرگ.
با بازی در فیلم می خواهم زنده بمانم ثابت کرد که تا قبل از این توانایی هایش را نادیده گرفته بودند. در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر بازی اش به عمد نادیده گرفته شد، اما در دوره بعدی، جایزه اش برای بازی در فیلم غزال گرفت.
تا مدتها بعد از می خواهم زنده بمانم، دیگر فرصت نمایش توانایی هایش را پیدا نکرد تا اینکه در مجموعه تلویزیونی دردسر والدین بار دیگر ثابت کرد که همچنان توانایی هایش نادیده گرفته می شود.

مجموعه آثار:
بخاطر همه چیز (رجب محمدین - 1369)
خانه خلوت (مهدی صباغزاده - 1370)
مهاجران (مهدی صباغزاده - 1371)
افسانه مه پلنگ (محمدعلی سجادی - 1371)
جنگ نفت کشها (محمدرضا بزرگ نیا - 72-1371)
می خواهم زنده بمانم (ایرج قادری - 73-1372)
آرزوی بزرگ (خسرو شجاعی - 1373)
بهشت پنهان (کامران قدکچیان - 1373)
غزال (مجتبی راعی - 1374)
حریف دل (عبدالرضا گنجی - 1375)
جنگجوی پیروز (مجتبی راعی - 1377)
تابلویی برای عشق (حسینعلی لیالستانی - 1377)
تلفن (شفیع آقامحمدیان - 1378)
همسر دلخواه من (افشین شرکت - 1379)
فوتبالیستها (علی اکبر ثقفی - 1379)
ازدواج صورتی (منوچهر مصیری - 1383)
ازدواج به سبک ایرانی (حسن فتحی - 1383)

رعنا (مجموعه - داود میرباقری - 1369)
آپارتمان (مجموعه - اصغر هاشمی - 1372)
دردسر والدین (مسعود نوابی - مجموعه، 1380)

----------------------------------------
عکسها :

فاطمه گودرزی و همسرش ( عبدالرضا گنجی )




__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید