10-20-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اوایل تایستان رفتم روی پشت بام برا راه اندازی کولر دیدم زنبورهای
قرمز بزرگ که ما به اونا میگیم زنبور گاوی کنار
جان پناه دارن لونه می سازن با خودم گفتم بذار
باشند اینام به ما پناه آوردن امروز چون حالم خوب نبود نرفتم سرکار
تو خونه بودم خواهرم با بچه هاش اومدن
همایون بچه سه سالش رفت رو پشت بوم بازی کنه
یک وقت دیدم جیغش هوا رفت دویدم به طرفش دیدم
گردنشو گرفته و داد میزنه نگاه کردم دیدم زنبور زده
چشمتون روز بد نبینه نگاهم افتاد به لونه ی زنبورها
دیدم یک محوطه ای در حدود 20در40 را برای خوشان تصرف کرده بودند
مثل اینه یه جایی را با گل بپوشانی روی لونه را پوشیده
بودند و از یک سوراخ کوچک که در پایین باز بود داخل و خارج می شدند
بیا و ببین چه زنبوری رفت و آمد میکنن زنگ زدم 115
بنده های خدا آمدن و کلی هم خرده گرفتن چرا زودتر خبر ندادین خیل خطرناک
بوده با تبر و کلنگ و پیف پاف افتادن به جان زنبورها
هر چه پیله بود درآوردن و بعد مقداری پارچه نفتی فرو کردن تو سوراخشون
بعد همایون رو سوار کردن با مامانش رفتن درمانگاه یکساعتی هست دارم
پشت بام رو تمیز میکنم ولی هنوز خواهرم برنگشته
دلم برای بچه های توی پیله ها که مرده بودن خیلی سوخت
ویرایش توسط مستور : 10-20-2012 در ساعت 09:54 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|