ارای بد بختی و نا می و ناهات
یه ی قومی داشتم هاتو له دهات
بس که من بد بخت و بد بیارم تو این موقعیت بد،
یکی از اقواممون از روستا به دیدنمون اومد
گا هه س بشناسی، کیخدا بساط
یه ی کله شیری هاورده سوغات!
شاید بشناسیش، کد خدا بساط رو میگم
بعنوان سوغاتی، برامون یه دونه خروس آورد
شفق صاحو مال، هم دنگی درآت
پوپه کو بگری بس که قولنی!
صبح زود جناب صاحب خونه دوباره صداش دراومد که:
خروسک بگیره ایشالله، بس که قوقولی قوقو میکنه!
چه بکم...
وه هول گیانم، نونه دشمنم
عزیزم مردوی، وه دمیان خنم
از بس میترسم ازشون (که نکنه منو بکشن(؟)) و دشمنی بینمون پیش نیاد
تو برترین شرایط اگه باشم و عزیزم رو از دست داده باشم، باز میخندم
امریکای رقسم، انگلیسی ژنم
چو آقای ویگن چنجا جور خونم
آمریکایی براشون میرقصم، انگلیسی براشون ساز میزنم
مثل ویگن، پنچاه تا ترانه براشون میخونم!
ار بکن نفرین ژن و فرزنم،
خومیش کمک کم، اویشم آمینی
اگه حتی خونوادمو نفرین کنن،
خودمم بهشون کمک میکنم و آمین میگم!
چه بکم...
کفتمه سه گیر یه ی صاحو مالی
غیبتی نیه کم، حاشا وه حالی
یه صاب خونه عجیبی شده قسمتم
نمیخوان غیبتش کنم ولی حاشا به حالش!
آسایش نیرم و قیل و قالی
له دس
ی مال و منالی
از بس سر و صدا میکنن
اصلا آسایش ندارم از دستشون
شویش خوی نیشی و بسکی مالی
مغز سر ارام دیتر نیه مینی
شباهم خودش میشینه از بس چرندیات میبافه
سرم درد میگیره...
چه بکم....