نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 04-13-2011
REZA_JOON آواتار ها
REZA_JOON REZA_JOON آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Apr 2011
محل سکونت: نزدیک خدا...
نوشته ها: 59
سپاسها: : 4

32 سپاس در 20 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای بداد من رسیده تو روزای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید

تو شبو از من گرفتی تو منو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم

وقتی شب شب سفر بود توی کوچه های وحشت

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه ی شب تپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی بتنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شبو در یدی

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دور ی برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

بسلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اونور مرز شقایق پشت لحظه ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید