نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 09-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


پدر انریکه ، گیتاریست و دروازه بان بود
این روزها « انریکه ایگلسیاس » خواننده نامدار اسپانیایی که خواننده روز دنیاست، داستان زندگی جالبی دارد. او عشق به خوانندگی را از پدر به ارث برده، همان طور که عشق به فوتبال را از او به ارث برده است. می دانید پدر او که بود؟ بله ! « خولیو ایگلسیاس » خواننده بزرگ و اسپانیولی پرونده جالبی دارد. او پیش از اینکه به عنوان یک خواننده وارد دنیای حرفه ای موسیقی شود، یک ورزشکار حرفه ایی بود، آن هم در یک باشگاه بزرگ به نام « رئال مادرید ». پس از انعکاس این خبر، عده ایی اعتقاد داشتند که این فقط یک خبر داغ و اتلافی از سوی خود رئال مادرید است، اما زمانی که باشگاه رئال آن را تأئید کرد و عده ایی از بازیکنان بزرگ دهه 60 اسپانیا از خاطره های آن دوره گفتند، همه چیز قطعی و واقعی اعلام شد. « خولیو » دروازه بان تیم « رئال مادرید » بود و در بیوگرافی او آمده است که او عصرها پس از خروج از مدرسه به باشگاه رئال می رفت و در تیم زیر 16 سال رئال بازی می کرد. او همبازیان بزرگی مثل ولاشکونر ، گروسو ، ده فیلیپه ، لوئیز کاست ، اسپیور و فرنانه را در کنارش داشت. خولیو همان زمان در رشته حقوق درس می خواند و موفق بود، اما یک تصادف در سال 62-61 او را از زمین فوتبال دور کرد، به طوری که مجبور شد ماهها در خانه و رختخواب بماند، اما او امیدش را از دست نداد و در همان رختخواب، گیتار ، موسیقی و آواز را فرا گرفت. وی با اینکه دیگر دنبال فوتبال به طور جدی نرفت، اما یکی از خوانندگان بزرگ در دنیا شد.

خولیو هنوز هم با باشگاه رئال مادرید ارتباط نزدیکی دارد و بازی های این تیم را دنبال می کند. حال پسر وی « انریکه » از طرفداران پروپاقرص رئال است؛ گرچه خودش هم در وادی موسیقی طرفداران زیادی دارد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید