نمایش پست تنها
  #28  
قدیمی 12-06-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


معنی غلام


غلام نامی است که ایرانیان ندانسته بر سر نامهایی چون رضا ، علی و حسین می آوردند و گاهی نیز نام غلام را به تنهایی بر فرزندان پسر خود می نهادند . حال آنکه عرب چنین نمی کند. چون معنایش را می داند .خوشبختانه امروزه به جای نامهایی چون غلامحسین ، امیر حسین به کار می برند . انصافاً امیر حسین زیباست یا غلامحسین ؟
غلام در صفحه 1532 فرهنگ عربی فارسی لاروس :
پسربچه ، کودک ، مزدور ، بنده ، برده . جمع آن غِلمان
غلامة نیز کنیزک است که خوشبختانه در فارسی راه نیافت . غلام بیشتر به معنی پسربچه ی برده است . پسرکی که در جنگ به دست عرب اسیر و به بردگی کشیده شده است .
در کتاب قرآن نیز غلام به صورت غِلمان ( حالت جمع) آمده و همانند حوریان که مؤنثند این مذکرها نیز در خدمت بهشتیانند.
البته پیشینیان ما برای نشان دادن اندازه مهرشان به بزرگان دین چنین می کرده اند و گاهی نیز برای فروتنی چنین می کرده اند . مانند واژه ی « حقیر » در نامه نگاری های رسمی که هیچ گاه عرب به خود نمی گوید حقیر ولی ما می گوییم . حال آنکه حقیر دشنامی بس گزنده و ناسزاوار است .حقیر یعنی پست و فرومایه .چرا من خودم را چنین بنامم من که بهترین آفریدگان ( اشرف مخلوقات ) هستم.
غلام . [ غ ُ] (ع اِ) کودک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). کودک شهوت پدیدآمده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل نسخه ٔکتابخانه ٔ لغت نامه ). پسر از هنگام ولادت تا آمد جوانی . (از منتهی الارب ). کودک که خطش دمیده باشد و بعضی گویند از زمان ولادت تا حد بلوغ . و فارسیان غلام به معنی مطلق بنده و پسر استعمال کنند خواه کودک باشد و خواه جوان و خواه پیر، لیکن بر مذکر اطلاق کنند نه بر مؤنث . (آنندراج ). ریدک . (مقدمة الادب زمخشری ). کودک نرینه . پسر خردسال . پسر. امرد. مقابل دختر. غلام بزرگتر از صبی و خردتر از شاب است و آن سنی است از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی . (مسعودی ) : قال رب انی یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امرأتی عاقرٌ. (قرآن 40/3). فأدلی دلوه قال یا بشری هذا غلام . (قرآن 19/12). و اما الجدار فکان لغلامین یتیمین فی المدینة. (قرآن 82/18). پس خواهر یعقوب گفت : یک ره که این غلام [ یوسف ] دزدی کرد چاره نیست تا دو سال مرا بندگی کند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری چ بهار ص 270). || پسری یا امردی که با وی عشق ورزند. پسر زیباروی . معنی اصلی غلام ، پسر و امرد است ولی چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاری و جنگاوری و تجمل با بعضی ازبندگان خوبرو عشق میورزیدند از این رو غلام در ادبیات مفهوم معشوق را به خود گرفته است . رجوع به «غلام و بنده از نظر تاریخی » در مطالب بعدی شود :
غلام ار ساده رو باشد و گر نوخط بود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله .
عسجدی .

غلام و جام می را دوست دارم
نه جای طعنه و جای ملام است .
منوچهری .

داد در دستش آهخته حسامی را
بر لت جام نگارید غلامی را.
منوچهری .

در کف جاهل همیگوید نبید
در بر فاسق همیگوید غلام .
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 298).

می چه داری در صراحی ای غلام
جام پرکن تا به کف گیریم جام .
امیر معزی (از آنندراج ).

ملک درحال کنیزکی خوبروی پیشش فرستاد همچنین در عقبش غلامی بدیعالجمال لطیف الاعتدال . (گلستان سعدی ).
شمع نخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به شب روز نماید تمام .
سعدی .

کس ازین نمک ندارد که تو ای غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری .
سعدی (بدایع).

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید