نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 12-11-2007
farzan_pirnia farzan_pirnia آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Dec 2007
نوشته ها: 15
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ویرانه

شبي مست ومستانه مي گذشتم از ويرانه اي...!!
در سياهي چشم مستم خيره شد بر خانه اي
نرم نرمک رفتم تا لب پنجره اي
صحنه اي ديدم دلم سوخت چون پر پروانه اي ...
پدري کور و فلج افتاده اندر گوشه اي
مادري مات وپريشان همچون ديوانه اي!...
پسرک از سوز سرما دندان به هم ميفشارد
دختري مشغول عيش با مرد بيگانه اي
چون به شد فارغ از عيش ونوش آن مرد پليد...
دست اندر جيب برد وداد از ان همه پول درشت چند دانه اي
با خود خوردم قسم تا به بعد ازاين
نروم مست مستانه سوي هر ويرانه اي
که در اين خانه دختري مي فروشد
عفتش را بهر نان خانه اي
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید