نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 04-08-2011
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile بازیگری چیست؟ قسمت دوم

بازیگری چیست؟

قسمت دوم

نمایش (یا خودنمایی) اساسی ترین شکل بیان انسانی است و میتواند هر رویدادی را به تئاتر تبدیل کند. برای مثال هنرمندان سبک بازیگری نیویورک در دهه پنجاه و شصت، قادر بودند که هر اتفاقی را به نمایش در آورند، کنار خیابان منتظر تصادف یک اتوموبیل یا هر واقعه تصادفی ای می ماندند تا نقش آنها را از تماشاگر به بازیگر تغییر دهد، تجربیات آنها نشان داد که هر کسی حتی یک شعبده باز یا یک رقاص یا یک عابر معمولی اگر قدم به فضایی بگذارد که زمینه چینی نمایشی داشته باشد تبدیل به یک بازیگر میشود. از این گذشته، برای خلق نوعی "رفتار سرگرم کننده" نیاز به مهارت خاص یا ترفندهای هنرمندانه و آگاهانه زیادی نیست. در مواقعی که هنر وقایع اتفاقی را نمایشی میکند، مثل مسابقه اتوموبیل رانی بچه ها، موسیقی جان کیج، یا فیلم های اندی وارهولد، میدان عمل احساسات را در پوششی با مفهوم میپیچد، لایه ای همیشگی از صدا لایه ای از حرکت که هم بر معنا پیشی میگیرد و هم اساسا آن را ممکن می سازد. ظاهرا جولیا کریستوا هم منظورش از "متن زاینده" یا "پرده ای دیگر" که از طریق معنا در ارتباطات ممکن شده، بیان همین روند بوده است، کنشی مقدم بر کلام که او "عملکرد ترجیعی" می نامد. " قبل و بعد از صدا و فیلمنامه، ترجیع است. حالتی که نسبیت را نشان داده و تثبیت میکند و جوهره مطلق هر چیز را از بین می برد." این ترجیع که به خودی خود بی معنی است، کنشی کاملا نسبی است که با آزادی عملش موجب جریان یافتن مفهوم میشود حتی در مواردی که مفهومی مورد نظر نیست.
تمامی مراودات انسانی و حیوانی مستلزم رفتار ترجیعی است و "ترتیبی" که ایروینگ گافمن بعنوان قابی تئاتری مطرح میکند را میتوان دقیقا با این تعاریف بعنوان یک ژست اولیه قبول کرد. ممکن است قالب، صحنه یا گوشه خیابان را نمود بگیرد ولی در نبود آنها قالب ممکن است تنها حرکت ساده ی دست باشد یا اشاره ای برای "جلب نگاه". ولی به هر شکلی که باشد همیشه بازیگر را از تماشاگر جدا میکند. و سایر ژست ها و علامات را برای نمایش محفوظ نگه میدارد. فیلم روی پرده هم دقیقا چنین ترجیع تئاتری یی دارد. ترتیبی فیزیکی که نمایش را برای افرادی که نقش تماشاگر را دارند، می آراید. ولی کنش و صدای فیلم ها هم مثل بیشتر انواع تئاتر به ندرت این اجازه را می یابد که با به رخ کشیدن خود، مفهومی را خلق کند. این مسئله به خصوص در مواردی صادق است که بازیگری در فیلم مطرح باشد. اصطلاحی که برای معرفی نوع خاصی از ایفای نقش تئاتری به کار میرود. که در آن افراد نمایش تبدیل به عوامل روایت می شوند .
در تحریف شده ترین معنا، بازیگری تئاتر یا سینما، هنری است که به ترسیم خودنمایانه و سیستماتیک شخصیت اختصاص دارد. یا آن چیزی که در انگلستان قرن هفدهم " شخصیت پذیری " نامیده میشد. هنرمندان نمایش های بدون طرح داستانی هم میتوانند سهمی از بازیگری داشته باشند. مثل مدونا یا پرینس . آنها شخصیتی ایجاد میکنند که کارکرد های روایتی هم دارد ولی برای بازیگر بودن به معنایی که من مورد نظر دارم، ایفاگر نقش، به شرط آنکه در متن داستانی قرار گیرد نیازی ندارد که چیزی را اختراع کند یا از نظم خاصی گیروی کند. شاید مثال زیر از مایکل کربی، در مورد "نمایش صحنه ای" برای بیان منظورم مفید باشد:
"«یادم می آید که چند وقت پیش مطلبی راجع به نمایش خواندم که جان گارفیلد در آن سیاهی لشکر بود . هر چند که اسم نمایش را به خاطر ندارم ولی حتم دارم خود او بود . در هر اجرای نمایش او و چند نفر دیگر روی صحنه مشغول ورق بازی بودند. آنها واقعا بازی می کردند و متن نمایش هم روی میزان برد یا باخت بازیشان تغییر می یافت. بهرحال چون حافظه ام یاری نمیکند، بیایید فرض کنیم که دکور، صحنه ی یک کافه بوده است. روی یکی از سکوها چند نفر سراسر نمایش ورق بازی کرده و هیچگونه وکنشی نسبت به شخصیت های نمایش بروز نمیدادند. .. آنها صرفا ورق بازسشان را دنبال می کردند. ولی به هر حال از دید ما آنها شخصیت های نمایش هستند. هر چند بی اهمیت، ولس میدانیم که آنها هم دارند بازی میکنند . "»
این نوع بازیگری پذیرفته شده، مختص تئاتر است، ولی در سینما کاربرد مهم تری دارد و حتی گاهی در بازی ستارگان هم دیده می شود، که گاهی حالتی را می گیرند که نمیدانند در داستان چه کاربردی دارد. برای مثال میگویند سر صحنه ی کازابلانکا (1942) مایکل کورتیز، بوگارت را در یک نمای درشت نشانده و به او گفته که به سمت چپ خودش نگاه کند و سری تکان بدهد. بوگارت هم همین کار را کرده بدون اینکه بداند این حرکت قرار است نشاندهنده چه چیزی باشد. (فیلمنامه این فیلم همزمان با فیلمبرداری نوشته شد) بعد ها که بوگارت نسخه کامل شده فیلم را دید، فهمید که این حرکت سر، نقطه عطف نقشی بوده که او ایفا میکرده، یعنی علامت ریک به گروهی که در کافه آمریکایی ها برای حمله به ملی گرایان فرانسوی آماده بودند.

__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید