هرچی شعر عاشقونه بلدی بذار وسط
ای کاش می دانستی که هنوز هم منتظر بهانه ات هستم...
ای کاش می دانستی که هنوز هم دل من برای تو پر می کشد....
ای کاش می دانستی که هنوز هم برای من عزیز هستی....
ای کاش می دانستی که هنوز هم تنها دلخوشی ثانیه های تنهایی من فقط تو هستی..!!!!!!!!
ای کاش همه ی این ها را می دانستی...آن وقت می دیدی که چگونه به سویت می آمدم.....
ولی افسوس که تو از حال من بی خبری...!
________________________________________________
پنجره باز و بسته کن
ياد هواي ابري و
ابرهاي دل شکسته کن
پنجره باز و بسته کن
ياد پرنده آسمان
نسيم ريشه بسته کن
در پي پاره تنم
زخمي و دربه در منم
لالام و در سکوت خود
بر سر و سينه مي زنم
روزي نمي رسد که من
به دوري تو خو کنم
خواب تو را عزيز من
چگونه آرزو کنم
________________________________________________
برای آخرین بار ، ستاره ! دست نگهدار!
فرصت تازه می خوام ، قبل از خدا نگهدار!
در حق چشمای تو ، این دل خسته ، بد کرد!
دست نوازشت رو ، پس زد و ساده رد کرد!
یه وقت دیگه می خوام واسه دوباره ساختن!
این خواهشو رد نکن ، ای گل هستی من !
نگو خدا نگهدار ! ستاره ! دست نگهدار !
نذار که جون ببازه یه عاشق بی قرار!
به تو قسم که این بار ، گریه ت نمی شه تکرار!
دیگه نمی شه تکرار ، اون همه اشک تب دار!
می خوام دوباره با تو ، یه شعر نو بسازم !
نذار به جرم دیروز ، امروزم و ببازم !
فرصت تازه می خوام تا با تو پر بگیرم!
من هنوزم می تونم به پای تو بمیرم !
گناه دیروزمو ، ببخش و بگذر از من !
هنوز مجالی مونده برای عاشق شدن!
|