انسان محکوم همیشه ی تاریخ
این نوشته ی کوتاه اینجانب می باشد!
---------------------------------------------------------
ما انسان ها به نوعی همیشه محکوم بوده ایم. وقتی به دنیا آمدیم محکوم به بودن شدیم. اساس کارها و اتفاق های دیگر از همین مسأله منشأ شده اند. از اینجاست که محکوم به تلاش برای زنده ماندن شدیم. قانون بقای انسان ها ...
برای راحت زندگی کردن(زنده ماندن) در جامعه ی خود، مجکوم به تحصیل علم و مهارت و تلاش برای بدست آوردن نیازهای پایه و دیگر خود هستیم. بعضی از نیازهای شخصی یا اجتماعی به نوعی دیگر ما را به انجام کارهای دیگری وا می دارند. مسائل اجتماعی در جوامع متفاوت و در زمان های مختلف تغییر کرده و افراد را مجبور به انجام کارها، رفتارها و قبول ارزش ها و قوانین جدیدی می کنند. در این دادگاه بزرگ(جامعه) به انجام اعمالی که بنابه شرایط و افرادی که که برای ما تصمیم گرفته اند، محکوم هستیم. بعضی متفکران نیز توصیه ها و نظراتی برای انسان ها دارند. به عنوان مثال انسان را محکوم به آزادی می دانند(ژان پل سارتر) و از این قبیل.
بعد از گذشت سال ها و رویدادهایی که پیش می آیند، طبیعتی که ما را محکوم به تغییرات ظاهری کرده، ما را پیر و بعد از آن می میراند. این روندی طبیعی برای انسان هاست که به ناچار به آن محکوم شده ایم.
به هر حال این محکوم بودن، به بودن، این مسائل را به دنبال خود دارد...
منبع: www.sarvad.com
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر
و تنهای مانده از سفر
یک پنجره
فاصله است...
ویرایش توسط Hamed : 06-19-2010 در ساعت 09:37 AM
|