نامه های شاملو
چشمبهراه آن تلگراف کوچک کلارا خانس عزيز بزرگوار
با عميقترين سلام قلبی.
مدتها ازشما بیخبربودم ، تاحدیکه حتا نهمن و نه آيدا همسرم توفيق پيدانکرديم درجريان سالنو سلامهای قلبیمان را باارسال کارت کوچکی بهشما تبريک بگوئيم وبگوئيم چهقدر دوستتان داريم درصورتی که شما خود درهيچ فرصتی ما را فراموش نکردهايد . حقيقت ايناست که من از چهاردهماه قبل مدام گرفتار بيمارستان بودهام کهناچار می بايست به قطع پايم تن بدهم و پس ازآن هم تمام اين مدت را برای تهيهی پروتز گرفتاری داشتهام که هنوزهم معلومنيست اين مشکل تاکی گريبانگيرم خواهد بود . در هرحال بههيچ وجه نمیخواستم با طرح اين مساءله باعث ناراحتیی شما بشوم.
اکنون موضوع عدمامکان شرکت جستن در مراسم سدهی لورکا که در نامهتان مطرحکردهايد وازهمهچيزگذشته فرصتی برای ديدار شخص شما و آقای آدونيس عزيزمن بود که بيستوچهارسال پيش در امريکا افتخار بسيار خوشايند آشنائی باايشان برای من وآيدا فراهم آمد . در واقع بازهم يکمحروميت ديگرکه مجددا ازدسترفتن پا انگيزهیآن میشود.
در هر حال ، کلارای عزيز ، با وضعی که عرضشد واقعا هزار بار متاءسفم که امکانات دلانگيز ديدار شما و آقای آدونيس و شرکت در مراسم سدهی لورکا را يکجا ازدستمیدهم.
کلارای عزيز ، سلامهای قلبیی آيدا و مرا بپذير وبخصوص واسطهی ابلاغ آن به آقايان آدونيس و سهند باش.
و اما دعوت شخص شما بهايران برای هرمدت که بتوانيد بهقرار هميشه درجای خود باقیاست . نخواهيم گذاشت بهتان بد بگذرد . يک تلگراف بزنيد که میآييد تا همهچيز بیدرنگ آمادهشود . اگربدانيد چهقدر خوشحال خواهيم شد يک لحظه هم ترديد نخواهيد کرد.
چشمبهراه آن تلگراف کوچکيم کهمارا يکدنيا خوشحال میکند.
|