نمایش پست تنها
  #23  
قدیمی 03-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ساقيا آمدن عيد مبارک بادت

« يغمای جندقی »

توضيح لازم برای اين غزل يغما. عيد نوروز و اول بهارسالی يغما به وطن خود جندق می‌رود، گويا به دليل می‌خواری و شادخواری شاعر، عالمی فتوای کفرش را می‌دهد. دوستان شاعر با شتاب نزدش می‌روند که: چه نشسته‌ای؟ ممکن است عده‌ای با کارد و قمه و چماق سراغت بيايند و ترتيبت را بدهند، چون حکم رفته که يغما کافر است و...

يغما، عبا بر دوش می‌اندازد و عمامه می‌گذارد و با اين لباس از جندق می‌گريزد. در يک بيت به آخر غزل، يغما به اين مطلب به تلويح البته، اشاره‌ای دارد. تمام غزل را در همين موضوع گفته است:



بهار ار باده در ساغر نمی‌کردم چه می‌کردم
ز ساغر گر دماغی تر نمی‌کردم چه می‌کردم

هوا تر، می به ساغر، من ملول از فکر هشياری
اگر انديشه‌ی ديگر نمی‌کردم چه می‌کردم

عرض ديدم به جزمی هرچه زان بوی نشاط آيد
قناعت گر به اين جوهر نمی‌کردم چه می‌کردم

چرا گويند در خم خرقه‌ی صوفی فرو کردی
به زهد آلوده بودم، گر نمی‌کردم چه می‌کردم

ملامت می‌کنندم کز چه برگشتی ز مژگانش
هزيمت گر ز يک لشکر نمی‌کردم چه می‌کردم

مرا چون خاتم سلطانی ملک جنون دادند
اگر ترک کله‌افسر نمی‌کردم چه می‌کردم

به اشک ار کيفر گيتی نمی‌دادم چه می‌دادم
به آه ار چاره‌ی اختر نمی‌کردم چه می‌کردم

ز شيخ شهر جان بردم به تزوير مسلمانی
مدارا گر به اين کافر نمی‌کردم چه می‌کردم

گشود آنچه از حرم بايست از دير مغان يغما
رخ اميد بر اين در نمی‌کردم چه می‌کردم





__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید