دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعدازاین تدبیر ما؟
غرض زمسجدو میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت
من زمسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
گر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است وزمان خواهد شد
در مسجد و می خانه خیالت اگر آید
محراب و کمانچه زدو ابروی تو سازم
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجد امروز نبود آنجا بود
حافظ
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت؟
درنمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب بفریاد آمد
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون بخلوت می روند آنکار دیگر می کنند
حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید
جای در گوشه ی محراب کنند اهل کلام
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب و کمانچه زد و ابروی تو سازم
می ترسم از خرابی ایمان که می برد
محراب ابروی تو حضور نماز من