تمام فیلمهای بیلی وایلدر!!!
وايلدر گفته است كه اگر تكههايي از بهترين فيلمهايش را جمع كنند، فقط ميتوان از آنها يك فيلم- 46 دقيقهاي عالي ساخت. اين كلام او اگر چه آميخته به طنز و شوخطبعي است، بيانگر آن هم هست كه وايلدر بعضي از فيلمهايش را مثل سانست بولوار، غرامت مضاعف، تكخال در حفره، آپارتمان، بازداشتگاه- 17، صفحة اول، بعضيها داغشو دوست دارن، ماجراي خارجي، سابرينا، شاهد براي تعقيب و آوانتي! را بسيار دوست ميداشت، و به بعضي ديگر همچون فدورا، احمق مرا ببوس و خارش هفت ساله علاقة كمتري داشت.
مشهورترين فيلمهاي وايلدر آميختهاي از طنز و تلخكامي، شور و شعور و ابداع و وفاداري به اصول سينماي كلاسيكاند. شناختٍ موقعيتهاي كميك و آميختن آنها با مسايل جدي ويژگيِ اصلي و بارزِ فيلمهاي وايلدر است. وايلدر كه در دهة 1930 در كنار چارلز براكت جزو نامآورترين فيلمنامهنويسهاي هاليوود بود، در سال- 1942 نخستين فيلمِ مستقلاش را با نامِ بزرگ و كوچك ساخت، كه يك كمديِ سياهِ ظريف و روان با بازيِ يكي از محبوبترين ستارگان روزِ هاليوود بهنامِ جينجر راجرز بود. وايلدر به اين دليل كارگردان شد، چون از دخل و تصرفي كه تهيهكنندهها و بازيگرانِ هاليوودي در فيلمنامههايش انجام ميدادند خشنود نبود. خود او در پاسخ به اين سؤال ميشل سيمان، كه از وي پرسيده بود: «آيا شما هم مثل ساير فيلمنامهنويسهاي همدورهتان از قيد و بندهاي هاليوود و از فضايِ كارخانهاي آنجا در عذاب بوديد؟» گفته است:
نقل قول بيلي وايلدر با صداي دوبلور آقا:
بله. اين حرفه در آنجا فقط زماني برايتان احترام ميآورد كه اسم و رسمي ميداشتيد، و اين در مورد اكثر قريب بهاتفاق فيلمنامهنويسهاي هاليوود صادق نبود. ميدانيد آن زمان فيلمنامهنويس هيچ كنترلي روي نوشته اي كه به كارگردان تحويل ميداد نداشت. وقتي مدتي سرِ صحنة فيلمبرداري ايستادم متوجه اين موضوع شدم، پي بردم كه گاهي بعضي از صحنهها و ديالوگهاي مرا حذف ميكنند. درواقع چيزي كه ما مينوشتيم مثل كاغذ توالتي بود كه معلوم نبود از آن استفاده ميكنند يا نه.
وايلدر در سالِ - 1943، پس از بزرگ و كوچك، دومين فيلمش را با نامِ پنج قبر تا قاهره ساخت، كه درامِ ماجراجويانه و پّرالتهابي بود، كه ماجراهايش در سالهاي سياهِ جنگ جهاني دوم در صحراهاي برهوتِ ليبي اتفاق ميافتاد، و شوخطبعي و طنزِ وايلدر و همكارِ فيلمنامهنويساش چارلز براكت امتياز منحصر بهفرد آن بود.
غرامت مضاعف يكي از نمونهوارترين فيلمهاي وايلدر است، كه او فيلمنامة آنرا در سال - 1944 با همكاريِ ريموند چندلر، نويسندة نامآورِ داستانهاي جنايي نوشت. چارلز براكت، همكارِ قديميِ وايلدر، كه اين فيلمنامه را نميپسنديد حاضر به همكاري با دوستٍ ديرين خود نشد؛ با وجود اين غرامت مضاعف فيلمِ كلاسيكي از كار درآمد كه مقامِ وايلدر را در پرداختٍ داستان و شخصيتهاي فيلمنامه و نوشتنِ گفتوگوهاي موجز و صيقلخورده بيش از پيش تثبيت كرد.
بيلي وايلدر سانست بولوار را در سال - 1950 ساخت. رأي منتقدان دربارة اين فيلم، مانند بسياري از فيلمهاي وايلدر دوگانه و متعارض بود. ژرژ سادول، منتقد چپگرايِ فرانسوي، كه آراياش همواره محل توجه سينمادوستان بوده، بهرغم آنكه سانست بولوار درموقع نمايش عمومي بهعنوان عرضهكنندة تصويري بيرحمانه از هاليوود با استقبال روبهرو شد، آنرا فيلمي كممايه و فاقد ارزشهاي زيباييشناختي خواند. او با تأكيد بر فضاسازيِ پرداخته و مؤثر فيلم ـ كه وايلدر در اراية آن از خود ذكاوتِ نظرگيري نشان داده بود ـ بهشدت به ترفندهاي تكنيكي و شخصيتپردازيِ اغراقآميزِ فيلم انتقاد كرد. در مقابلِ نظرِ سادول، گروهي از منتقدان ضمن تأييد قابليتهاي فضاسازيِ فيلم شخصيتسازيِ گلوريا سوانسون (بازيگر نقشِ نورما دزموند Norma Desmond) را فراموش نشدني ارزيابي كردند. براي مثال اندرو ساريس، منتقدي كه - 25 بار سانست بولوار را ديده بود، و در برابر بيلي وايلدر و فيلمهايش موضع دفاعي داشت، در نقدي بر اين فيلم نوشت كه به ارزشهاي سانست بولوار واقف است، اما نميداند به كساني كه معتقدند ديدگاه وايلدر بيش از حد شوم و تيره است، و ديد او نسبت به شخصيتٍ نورما دزموند دقيق و موشكافانه نيست، چه پاسخي بايستي بدهد. فولوكر اوشلوندوروف (توجه! در زير نويس تصوير او فولكر اشلوندورف نوشته شود)، كارگردان آلماني و از چهرههاي مهم و مؤثر موج نويِ سينماي آلمان در دو دهة -1960 و - 1970، كه در سال -1992 فيلمِ مستند تلويزيوني دربارة بيلي وايلدر ساخته بود، گفته است:
وابلدر 17 سال در كمپاني پارامونت كار كرد و آنقدر حرفهاي بود و تجربه داشت كه ميتوانست مثل گلوريا سوانسون در «سانست بولوار» ادعا كند كه بدون او استوديويي وجود نميداشت. «سانست بولوار»، قطعاً، فيلمِ گلوريا سوانسون است. او در آن زمان از هاليوود بازنشسته شده و در نيويورك زندگي ميكرد و فقط در تئاتر ظاهر ميشد.
آپارتمان بهعنوان يك درام كمدي، هجويهاي سنتشكنانه دربارة نظام سرمايهداري در امريكا است، كه وايلدر در سال -1960 با حضور جك لمون و شرلي مكلين ساخت، و در آن پشت هم اندازي و مجامله را به استهزا ميگيرد. داستاني را كه وايلدر در آپارتمان روايت ميكند، بعضي منتقدان را بر آن داشت اعتراف كنند كه تا آنزمان فيلمي شيرينتر و اندوهگينتر از آن درباره جامعة سرمايهداريِ امريكا نديدهاند.
درواقع بايد گفت كه خود وايلدر، پس از سالها كارِ حرفهاي، دريافته بود كه چهگونه بايد فكرهاي بيفايده را دور بريزد، و چهگونه به جزيياتِ زنده و لازمي بپردازد كه افكار ثمربخش را متحقق سازند. جك لمون، يكي از بازيگرانِ مورد علاقة وايلدر ـ كه در فيلم آپارتمان هم به ايفاي نقش پرداخته بود ـ دربارة كيفيتٍ ساختنِ آپارتمان، شايد با اشاره به همين سخن وايلدر، گفته است:
بيلي وايلدر با اين فيلمش يك گل سرخ را در يك سطل آشغال پرورش داد.
شيريني شانسي (محصول سال 1966) حاصل دورة پختگي و تسلط وايلدر در نوشتن فيلمنامه، پرداختٍ شخصيتها و گفتوگوهاي روان و سرراست است؛ فيلمي است با تمام ويژگيها و مايههاي مورد علاقة وايلدر؛ مثل كمديِ تلخ و شيرين، درام حادثهاي، داستانِ پرهيجان و سرگرمكننده، گفتوگوها و حاضرجوابيهاي سنجيده و تباهي و معصوميتٍ شخصيتها.
عنصر طنز و شوخطبعيِ وايلدر در شيريني شانسي، همچون خارش هفت ساله، بعضيها داغشو دوست دارن، آپاتمان، يك، دو، سه و ايرماي شيرين، كه در فاصلة سالهاي - 1955 تا - 1966 ساخته شدند، متأثر از فيلمهاي فيلمساز هموطنش ارنست لوبيچ و همچنين فيلمهاي كمدينهايي مثل چارلي چاپلين و باستر كيتن است. (مكث كوتاه) بيلي وايلدر در فيلمهايش همواره جذابيتهايي را كشف ميكرد، و كمديهاي شيرين و خوشپرداختي ميآفريد، كه غالباً پاياني غيرمنتظره داشتند.
مقامِ وايلدر از حيث توجهاش به داستانپردازي و پرورش شخصيتهاي ملموس شامخ است. او در درجة اول فيلمنامهنويسي موفق و سپس كارگرداني خوب است. واقعيت اين است كه بسياري از همكارانِ فيلمنامهنويسِ وايلدر پس از اينكه به جرگة كارگردانها پيوستند، بنا به يك اصل مسلم و بديهيِ سينمايي كوشيدند از اهميتٍ ادبي و ميزانِ گفتوگوهاي فيلمنامههاي خود بكاهند و سهم بصري و ديداريِ آثارشان را افزايش بدهند؛ اما وايلدر همواره علاقهاي مهار نشدني به نوشتنِ فيلمنامه و ساختنِ فيلمهاي پّرگفتوگو داشته است. فيلمهاي بازداشتگاه - 17، آپارتمان، سانست بولوار، سابرينا، روح سنت لوييس، شاهد براي تعقيب، زندگي خصوصي شرلوك هلمز، بعضيها داغشو دوست دارن، صفحة اول، ايرماي شيرين، آوانتي! و يك، دو، سه نمونههايي از فيلمهاي پّرگفتوگوي وايلدراند.
بيلي وايلدر، كه در سالهاي متمادي موفق به دريافت جوايز متعددي شده بود، در سال - 1985، در - 79 سالگي، جايزة «زندگيِ پربار» يا يك عمر فعاليت سينمايي را از مؤسسة فيلمِ امريكا دريافت كرد. ريچارد برانت، رييس اين مؤسسه، در موقع اعطاي جايزه به وايلدر گفت: «آقاي وايلدر مجموعة درخشاني از آثار سينمايي خلق كرده است، كه گذشتٍ زمان نميتواند از ارزش آنها بكاهد.» و وايلدر بعدها با زيركيِ يك طنزپرداز و گفتوگونويسِ حرفهاي سينما گفت: كه او فيلمِ محبوب ندارد، بلكه خود فيلم يا درواقع سينما محبوب اوست.
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|