موضوع: خرابات
نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 12-09-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خرابات

خرابات
(عرفان)

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم



این واژه را حکیم سنائی در غزنه برای اولین باربکار برده بود.
با‌آن‌که برخی را عقیده بر ‌این است که کلمه خرابات در آثار پیش از سنایی (متوفای حدود ۵۳۰ ق) به‌کار نرفته است، منوچهری (۴۳۲ ق)، ناصر خسرو (۴۸۱ ق)، خواجه عبدالله انصاری (۴۸۱ ق)، امام غزالی (۵۰۵ ق)، و دیگر استادان سخن فارسی، قبل از سنایی، آن‌را در کارهای خود آورده‌اند. بزرگان ادبیات پارسی عرفانی در پیشاپیش آن ها مولوی این واژه را به یک اصطلاح عرفانی تبدیل نمودند. اصطلاح خرابات از دو واژه متخاصم ساخته شده است یعنی خراب و آباد ابتکار ساختن واژه‌های متضاد را همین بزرگواران ادبیات فارسی داشتند. چنین واژه‌های متخاصم را شاعر سرزمین هندعبدالقادر بیدل ساخته است.
از دیدگاه ریشه‌شناسی و واژه‌شناسی و پیرو نظرات عده‌ای از محققین نظیر بهار و همایی ممکن است این اصطلاح از «خور» یعنی خورشید و آباد ساخته شده باشد. باید یادآوری شود که در ایران، تاجیکستان، افغانستان، و دیگر کشورهایآسیای مرکزی و شبه ‌قاره هند نام بسیاری از شهرها با پسوند آباد خاتمه می‌یابد.
بزرگان ادبیات پارسی در هند این واژه را در ادبیات خود هم بکار بردند. موسیقی جزء جداناپزیر عبادت در فلات ایران زمین وهندوکش در دوران باستان بود و در هند هنوز می‌باشد.

خرابات، شهر موسیقی کابل

از زمان‌های قدیم، «خرابات» نام یک شهر موسیقی می‌باشد که در قلب شهر کهنهٔ کابل قرار دارد. در این قسمت از شهر، هنرمندان ادبیات پارسی اشعاری از مولوی، حافظ، سعدی، ناصر خسرو دهلوی، و بیدل دهلوی را می‌سرودند و با حالات موسیقی می‌نواختند.
استاد سر آهنگ در‌جملهٔ بیدل‌شناسان به‌شمار می‌رفت، و امروز، پسرش استاد سر آهنگ هم موسیقی‌نوازی است که اشعار بیدل را می‌سراید.


واژۀ خرابات در زبان و فرهنگ امروزی ما دو مفهوم کاملاً متضاد راافاده میکند: محل گریزازهنجارهای اجتماعی و عقیدتی و همچنان مرکزظهورجلوه های حق ومنزل رسیدن به حقیقت کامل. با این حال واژۀ خرابات به عنوان اسم محل بود و باش اهل طرب به کدام یکی ازین مفاهیم سازگاری بیشتری نشان میدهد؟ درحالیکه موسیقی واهل طرب باهردومفهوم یادشده درارتباط بوده و هستند.
برای ردیابی ریشۀ معانی متضادواژۀ خرابات، بهترست بعقب برگردیم وبه گذشته های کمی دورترنگاهی بافگنیم، تادریابیم که اصلاً این واژه ازکجاآمده وچرادومفهوم متضادرادربرگرفته است؟


حقیقت مسلم آنست که کلمۀ خرابات از واژه ها و مفاهیم عهد مهرپرستی وآیین میترایی به روزگارمارسیده است، چی خورآبه که درعهداسلامی خورآباد نامیده شد؛ مرکزعبادت واجرای آیین های مهرپرستی بوده، به مرور زمان به دو صورت به خرابات تغییر شکل یافته است. نخست اینکه خورآباد با تغییر اولین مصوت خود به سادگی مبدل به خرابات گشته ودودیگراینکه صورت جمع خورآبه که به علت اختتام آن به های هوز اسم مونث شمرده میشد، به قانون جمع مؤنث زبان عربی که درین زمان درکشور ما نیز به عنوان زبان دینی اشاعه یافته بود، با افزایش الف و ت یا نشانۀ این جمع، خرابات نامیده شده است.
عبادتگاه و نیایشکدۀ آیین میترایی را در اساس خورآبه و مهرآبه می گفته اند که مرکب از دو جز اند: خور و مهر که هردو مفهوم واحدی داشته، خورشید را افاده می کند و آبه معنای چشمه را. و به این ترتیب خورآبه مفهوم چشمۀ خورشید را می رساند.

اسطوره های میترایی حاکی ازآنست که مهرسنگی راهدف تیرقرار داد؛ ازمحل اصابت آن تیر، آب ازمیان سنگ فوران زده در جهان جاری گشت. محل فوران آب را مهرآبه و آب جاری شده از سنگ رانوشابه نامیدندکه این یکی نیزازدوجزء ترکیب یافته است: نوش یا انوش که معنای جاودانه دارد وآبه نیز یعنی چشمه. همین چشمۀ آب جاودان است که بعدها درفرهنگ عهداسلامی ما چشمۀ آب حیات وآب حیوان خوانده شدکه آنراچشمۀ خضرنیزگفته اند. برخی از پژوهشگران را عقیده برآنست که واژۀ خضرباکلمات خدر، خيدر، خسرو، کسرا، قيصر، کايزر، سزار وتزار بی ارتباط نیست؛ زیراساختار این واژه ها حکایت از منشأ مشترک آنان دارد.

این اسطوره هاهمچنان حکایت ازآن دارندکه مهر در گاهباره یا غاروارۀ آب جاودان، گاوی راکه نمادزندگی و آبادانی زمین شمرده میشد، قربانی نمود تا ازخون آن زمین به زایش آمده، به تولید محصول بیاغازد. و به این ترتیب او در کنار مهرآبه تخم زندگانی را بر خاک افشانده، تداوم حیات بر روی زمین را تضمین نمود. پس بشریت به پاس خلق هستی و تداوم زندگی بر روی زمین توسط مهر، نیایشگاههایی برای اوبرپاداشتند وآنرا مهرابه وخورآبه نام نهادند. این خورآبه ها معمولاً در تهکاوی ها یا زیرزمینی های این عبادتگاههاقرارداشت که نمونۀ برجستۀ آن خورآبه یاخورخانۀ است که درکوتل خیرخانۀ کابل هنوزهم موجوداست واسم خیر خانه نیزصورت تغییر یافتۀ اسم همین نیایشکده است، زیرا امیر حبیب الله کلکانی به علت آغاز موفقیتش برای گرفتن تخت و تاج که از همین کوتل آغاز گردید، آنرا به خیرخانه مبدل ساخت.

پس ازظهوردین زردشت در بلخ، آیین رسمی جدیدکشورما برضدارزشهای آیین مهر واقع شد و طبیعی است که هر آیین اعم از عقیدتی، سیاسی واجتماعی باظهور وتعمیم خویش برای یافتن زمینه های بهتر رشد و اشاعه ی وسیعتر، رسوم وآیین های پیشین راخوار و بی ارزش می شمرد، با آنکه دین مزدیسنا یا آیین زردشتی مفاهیم فراوانی ازآیین میترا رانیزبه عاریت گرفت که تعدادی به عین شکل ومقداری نیز به تغییر ماهیت به حیات ادامه دادند، بازهم تبلیغ برای بی اعتبار ساختن ارزش های آیین مهر به شدت ادامه یافت.

ازآنجاییکه درآیین میتراشادی، جشن وسرورارزش فوق العاده داشت، مراسم عبادت در خورآبه ها با خوانش سرودهای نیایشی و نوشیدن نوشابۀ مستی آور هوم یا سومابرگزارمیشد،
درین هنگام به علت تغییراتیکه درزبان و واژگان آن به وجود آمده بود، خورآبه راخورآباد وخورخانه میخواندند.

چون زبان عربی نیزدرپهلوی دین اسلام درکشورهای دری زبان حاکمیت یافته بود، صورت جمع خورآبه راخورآبات وبعد خورآباد ساختند و درهرمحلی که موسیقی، رقص واستفاده ازمسکرات صورت میگرفت خرابات نامیده شد. چون درین خراباتها ارزشها و احکام دین اسلام به نظرگرفته نمیشدند، لذادرفرهنگ عمومی خرابات بار معنایی منفی یافته وخراباتی دشنام قبیحی گردید. چنانچه درادبیات دری ازآغازعهداسلامی گرفته تا اوایل سدۀ ششم هجری درهمه جا خرابات به معنای منفی آن به عنوان طربکده و مرکز تعیش به کار گرفته شده است. این سرودۀ خواجه عصمت بخارایی ـ سخنور اواخرسدۀ هشتم و اوایل سدۀ نهم هجری ـ باآنکه جنبۀ عرفانی خرابات را در نظر دارد، بازهم تصویر ظاهری آن به بهترین وجهی بازشناسی خرابات آن دوره ها را در بر دارد...



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید