* نشان اهل خدا عاشقیست باخود دار
كهدرمشايخ شهر ايننشاننمیبينم !
* جهان فانی وباقی فدای شاهدوساقی
كهسلطانیی عالمرا طفيل عشق میبينم
* آنبوسه كهزاهدزپی او دستفراداشت
ازروی صفا برلب پيمانه نهاديم!
درخرمن صد زاهد عاقل زندآتش
اين داغ كهما بردل ديوانه نهاديم!
درخرقه ازاينبيش منافقنتوانبود ـ
بنياد براينشيوه رندانهنهاديم!
* خيز تاخرقه صوفی بهخرابات بريم
شطحوطامات بهبازارخرافات بريم.
تا همهخلوتيان جام صبوحی گيرند
چنگصبحی بهدر پيرمناجات بريم
ور نهددررهما خارملامت زاهد
ازگلستانش بهزندان مكافات بريم!
شرممانباد همازخرقه آلوده خويش
گربدين فضلوهنر نام به كرامات بريم!
دربيابان هواگمشدن آخرتاچند؟
رهبپرسيم مگر پی بهمهمات بريم!
قدروقت ارنشناسددلو كاری نكند
بسخجالت كهازاين حاصل اوقات بريم!
خاك كوی تو ، بهصحرای قيامت ، فردا
همهبرفرق سر ازبهر مباهات بريم
كوس ناموس تو بركنگره عرش زنيم
علم عشقتو بربام سماوات بريم!
* واعظ ! مكن نصيحت شوريدهگان ، كهما
باخاك كوی دوست بهفردوسننگريم!
* بيا تاگلبرافشانيمو می درساغراندازيم
فلكراسقفبشكافيمو طرح نو دراندازيم
شراب ارغوانی را گلاباندرقدح ريزيم
نسيم عطرگردانرا شكردرمجمراندازيم!
اگرغم لشكرانگيزد كهخون عاشقان ريزد
منوساقی براوتازيمو بنيادش براندازيم!
چو دردستاسترودی خوش، بزنمطرب سرودی خوش
كهدستافشان غزلخوانيمو پاكوبان سراندازيم
بهشتعدناگرخواهی بياباما بهمیخانه
كهازپای خمات يكسر بهحوض كوثر اندازيم