نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 11-14-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لوديگ فون بتهوون به زني ناشناس


لوديك فون بتهوون (1827 - 1770) يكي از مشهورترين و اسرارآميزترين آهنگ سازان تاريخ در سن 57 سالگي در گذشت و رازي بزرگ را با خود به جهان ديگر برد. پس از مرگ وي نامه اي عاشقانه در وسايلش پيدا شد. اين نامه خطاب به زني ناشناس نوشته شده است كه بتهوون او را تنها با لقب "محبوب ابدي" خطاب كرده است.
شايد جهانيان هرگز نتوانند اين زن اسرارآميز را بشناسند يا موقعيت و شرايط رابطه عاشقانه اين زن و بتهوون را دريابند.
نامه بتهوون تنها چيزي است كه از عشق او به جا مانده است. عشقي كه به اندازه موسيقي اش پر احساس بوده است، همان موسيقي پر احساسي كه بتهوون را پرآوازه كرد. آثاري مانند "سونات مهتاب" علاوه بر بسياري از سمفوني هاي او به وضوح داستان غم انگيز رابطه اي را نشان مي دهد كه هيچگاه آشكار نشد.


فرشته من، تمام هستي و وجودم، جان جانانم. امروز تنها چند كلمه، آن هم با مداد برايم نوشته بودي كه تا قبل از فردا وضعيت جا و مكان تو مشخص نمي شود. چه اتلاف وقت بيهوده اي! چرا بايد اين غم و اندوه عميق وجود داشته باشد؟ آيا عشق ما نمي تواند بدون اينكه قرباني بگيرد ادامه پيدا كند؟ بدون اينكه همه چيزمان را بگيرد؟ آيا مي تواني اين وضع را عوض كني - اينكه من تماما به تو تعلق ندارم و تو هم نمي تواني تمام و كمال از آن من باشي؟
چه شگفت انگيز است! به زيبايي طبيعت كه همان عشق راستين است. بنگر تا به آرامش برسي، عشق هست و نيست تو را طلب مي كند و به راستي حق با اوست. حكايت عشق من و تو نيز از اين قرار است. اگر به وصال كمال برسيم، ديگر از عذاب فراق آزرده نخواهيم شد.
بگذار براي لحظه اي از دنيا و مافيها رها شده و به خودمان بپردازيم. بي گمان يكديگر را خواهيم ديد. از اين گذشته نمي توانيم آنچه را كه در اين چند روز در مورد زندگي ام پي برده ام در نامه بنويسم. اگر در كنارم بودي هيچ گاه چنين افكاري به سراغم نمي آمد. حرف هاي بسياري در دل دارم كه بايد تو بگويم.
آه لحظه هايي هست كه حس مي كنم سخن گفتن كافي نيست. شاد باش - اي تنها گنج واقعي من بمان - اي همه هستي من!
بدون شك خدايان آرامشي به ما ارزانتي خواهند داشت كه بهترين هديه است.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید