ای کاش دلم از شیشه بود
وقتیکه می شکست اونو تعویض می کردم
یا از اول اونو ضد گلوله می ساختم تا نشکنه
ای کاش دلم مثل دستم بود
وقتیکه شکست اونو گچ می گرفتم
یا مصنوعیشو می ساختم
ای کاش دلم مجسمه بود
وقتی می شکست با چسب ، می چسبوندم
یا مجدد مثله اونو می ساختم
ای کاش دلم از جنس پارچه بود
پیش خیاط می رفتم و می دوختمش
و بهش آستر اضافه می کردم تا صدمه نبینه
ای کاش دلم مثل موبایل بود
براش گارد کریستالی می گرفتم
وقتیکه شکست یه قاب با طرح قشنگتر می خریدم
ای کاش دلم درون جعبه بود
با ماژیک قرمز می نوشتم
شکستنی آهسته حمل شود
ای کاش دل فروشی بود
کل زندگیمو میدادم
تا بتونم یه جدیدشو بخرم
ای کاش دلم گارانتی داشت
ای کاش شکستنی نبود
ای کاش بازیچه دوران جوونی نبود
ای کاش برای اون ارزش قایل بودم
ای کاش حرمت داشت
ای کاش دریا نبود و تلاطم نداشت
و
و
و
ای کاش دلم از سنگ بودکه اینگونه اسیر نمی شد
منبع: وبلاگ همه چیز